مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر روز ، نه روز "زن" و نه روز "مرد" بلکه روز "انسان" است.


آخرین نظرات

سخنان و وصایایی از امام محمد غزالی

چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۷ ق.ظ

علم بی‌عمل، دیوانگی است و عمل بی‌علم، شدنی نیست. علمی که تو را از معاصی باز ندارد و به اطاعت معبود وادار نکند، فردای قیامت تو را از آتش دوزخ باز نخواهد داشت.. اگر امروز به دانشت عمل نکنی و درصدد جبران روزهای گذشته برنیایی روز قیامت از آنانی خواهی بود که می‌گویند :خداوندا! ما را به دنیا بازگردان تا کار شایسته انجام دهیم، و آن‌گاه به تو می‌گویند: احمق! تو خود از آنجا آمده‌ای .


خوشیها و لذتها بر سه درجه است :اول آنکه پست تر است مثل شکم و زیر شکم،خلق بیشتر آن بدانند و بدان مشغول باشند و دلیل پستی این است که همه حیوانات با وی در این امر شریک بلکه غالبند، همچون مگس و مور و کرم دوم لذت غلبه و ریاست است که بعضی حیوانات با وی شریکند، همچون شیر و پلنگ. سوم لذت علم و حکمت و معرفت حق تعالی که این را هیچ جانوری ندارد.


ده اصل مهلکات عبارتند از:بخل،کبر،عجب،ریا،حسد،خشم،شهوت(طعام و سخن و...)،دوستی مال و جاه و حرص ده اصل منجیات عبارتند از:توبه،پشیمانی بر گناه،صبر بر بلا،رضا بر قضا،شکر بر نعمت،برابر داشتن خوف و رجا،زهد در دنیا،اخلاص در طاعات،خلق نیکو با مردم و دوستی خدای تعالی.


اگر طاعت شهوت داری،در تو صفت پلیدی،بی شرمی،حریصی،چاپلوسی،خسیسی،شماتت و حسد پدید آید و اگر مقهور گردانی ، در تو صفت قناعت،خویشتنداری،شرم،پارسایی و بی طمعی پدید آید.


فرق مومن و دنیاطلب: مومن به فکر و عبرت مشغول بُود و منافق به حرص و اَمَل. مومن از همه کس نومید بُود مگر از حق تعالی و منافق به همه کس امید دارد مگر حق تعالی. مومن مال فدای دین کند و منافق دین فدای مال کند. مومن طاعت همی دارد و همی گرید و منافق معصیت همی کند و همی خندد. مومن تنهایی و خلوت را دوست دارد و منافق در جمع بودن و ازدحام و شلوغی را. مومن همی کارد و ترسد که ندرود و منافق نکارد و طمع دارد که بدرود.


وصایا و مواعظ امام محمد غزالی رحمه الله : فرزندم ... تو را به هشت چیز نصیحت می کنم ، این نصایح را از من بپذیر تا علمت در روز قیامت دشمنت نشود. چهار مورد از این امور را انجام بده و چهار مورد دیگر را انجام نده. چهار موردی که باید از انجام آنها اجتناب نمایی: 1) تا می توانی با هیچ کس در هیچ مسئله ای مجادله مکن ، زیرا این کار آفات و ضررهای زیادی در پی دارد و ضررش از نفعش بیشتر است ، چرا که مجادله سر چشمه ی هر اخلاق بدی همچون: ریا ، حسد ،  کبر ، کینه ، دشمنی ، مباهات بر دیگران و ... است. مناظره و مجادله در صورتی درست است که مسئله ای میان تو و فردی یا گروهی به وجود آید و تو برای  آشکار شدن حق و جلوگیری از تضییع آن ، این کار را انجام دهی ؛ اما داشتن چنین نیت و هدفی دو علامت  دارد: الف) برایت هیچ فرقی نداشته باشد که حق از زبان تو آشکار شود یا از زبان دیگری ( به دنبال روشن شدن  حق و حقیقت باشی نه چیز دیگر ) ؛  ب) مناظره در خلوت برایت محبوب تر از مناظره در میان جمع باشد . 2) دومین چیزی که باید از آن دوری کنی این است که از نصیحت و تذکر دادن به دیگران بپرهیز ، مگر اموری که خود نخست به آن عمل کنی سپس آنها را تذکر دهی ؛ زیرا در این کار آفات بسیاری است ؛ در  این سخنی که ( از طرف خدا ) به حضرت عیسی علیه السلام گفته شد خوب فکر کن: « ای پسر مریم!  خود را نصیحت کن سپس دیگران را ، در غیر این صورت از پروردگارت شرم کن ». اگر گرفتار چنین عملی شدی ( وعظ و نصیحت مردم ) ، سعی کن از دو چیز بپرهیزی: الف) از تکلف در سخن با عبارات و اشارات و طامات و اشعار بپرهیز ، زیرا خداوند از متکلفان متنفر است  و ( این را بدان که ) هر کس بیش از حد تکلف به خرج دهد ، نشانه ی خرابی درون و غافل بودن قلبش  است. تذکر یعنی:  - بندگان خدا را به عذاب آخرت و کوتاهی در انجام عبادات خالق یادآوری کنی ؛ - بندگان را وادار به تفکر در عمر به بیهوده از دست رفته کنی ؛ - بندگان را به این امر تذکر دهی که گردنه های سختی در پیش دارند: بدون ایمان از دنیا رفتن و چگونگی  حالت در هنگام قبض روح و اینکه آیا می توانند جواب درست و صحیحی به نکیر و منکر بدهند؟ - بندگان را به این امر سفارش کنی که به وضعیت خود در قیامت فکر کنند و این که آیا کاری کرده اند که از  پل صراط سالم عبور کنند یا اینکه خدای ناخواسته در جهنم می افتند؟ - بندگان را وادار کنی که همیشه به فکر عاقبت و سر انجام خود بوده ، این مطلب را به یاد داشته باشند و  در راه تصحیح اعمال خود آرام و قرار نداشته باشند. یادآوری این مسائل و تفکر در این اوضاع و احوال یعنی تذکر. موعظه نیز یعنی آگاه کردن مردم و مطلع ساختن آنها بر این امور ( ی که گفته شد) و آگاه و بیدار کردن آنها بر کوتاهی کردن و سستی آنها در انجام عبادات و توجه کردن به عیوبشان و اهتمام دادن به سر  انجامشان ، چنان که گرمای این آتش حسرت ، به شنوندگان اهل مجلس برسد و این مصایب آنان را به  گریه و فریاد آورد تا به قدر توان خود ، فکری برای جبران گذشته و عمر از دست رفته ی خود کنند که در  غیر طاعت خدا گذشته و به سوی خدا برگردند. ذکر مثالی برای تفهیم کلام کافی است:  اگر ببینی که سیل خانه ای را ویران می کند و صاحب آن خانه و اهلش در آن ساکنند و تو بخواهی آنان را  آگاه کنی و نجات دهی ، آیا در این حالت از عبارات و نکته ها و اشارات بدیع استفاده خواهی کرد!؟ مسلم  خیر ، حالت موعظه گر و نصیحت گو نیز چنین است و باید واعظ از به کارگیری تکلف در وعظش خودداری  کند. ب) در وعظ و مجلس ، وعظت کاری نکن که مردم نعره زنند و هرگز هدفت این نباشد که اظهار وجد کنند تا با این کار گفته شود: مجلس تو مجلس خوبی است ( و تو واعظ ماهری هستی ) زیرا چنین کاری میل به دنیا است و سبب ریا می شود و از غفلت ایجاد می شود.  سعی کن تمام عزم و همت خود را صرف دعوت مردم کنی و آن ها را از توجه به دنیا به توجه به آخرت ،  از معصیت به طاعت و عبادت ، از حرص به زهد ، از بخل به سخاوت و از غرور به تقوا منصرف گردانی ؛  سعی کن آخرت را محبوبشان گردانی و دنیا را در نظرشان مبغوض و علم عبادت و بندگی و زهد را به آنان  تعلیم دهی ؛ زیرا بیشتر مردم طبیعتا از راه شرع منحرف هستند و در راهی که مورد رضایت خدا نیست گام  برمی دارند و اغلب به اخلاق پست ، خو گرفته اند ؛ ( تو ) در دلشان رعب و وحشتی ( نسبت به عذاب خدا )  بیانداز و آن ها را از سرانجام ناخوشایند بر حذر بدار ، شاید درونشان متحول شد و به تبع آن اعمال  ظاهریشان نیز تغییر یابد و حرص و طمع و میل و رغبت به طاعت و عبادت خدا در ایشان ظاهر گردد و از  گناه دست بکشند.  این راه و روش موعظه و نصیحت است و هر وعظ و اندرزی اینگونه نباشد عذابی برای صاحبش و هر  شنونده ای خواهد شد ، حتی گفته شده: گوینده ی چنین وعظ و اندرزی ( وعظ و اندرزی که در آن شرایط  فوق رعایت نشده باشد ) شیطانی است که مردم را به بیراهه و هلاکت خواهد کشاند.  پس بر مردم است که از چنین واعظی فرار کنند زیرا ضربه ای که این واعظ به دین می زند شیطان هرگز  نمی تواند آن را انجام دهد و بر هر صاحب قدرتی واجب است که چنین واعظی را از منبر مسلمانان پایین  بکشد و او را از شرارت هایش منع کند چرا که انجام چنین کاری امر به معروف و نهی از منکر است.  3) سومین کاری که باید آن را رها کرد عبارت است از اینکه: با امرا و سلاطین و پادشاهان رفت و آمد  مکن و سعی کن آن ها را نبینی که در دیدن ایشان و مجالست و مخالطت با ایشان آفات و ضررهای بسیاری  است و اگر به دیدن ایشان مبتلا شدی از مدح و ثنای آن ها خودداری کن زیرا خداوند متعال وقتی که ظالم و  فاسق ستوده شود خشمگین و غضبناک می گردد و هر که برای طول بقای ایشان دعا کند مطمئنا دوست دارد  که در زمین نافرمانی و معصیت خدا انجام گیرد.  4) چهارمین کاری که باید ترک کرد عبارت است از این که: از امرا و سلاطین چیزی از قبیل هدایا نپذیری  هر چند که مطمئن باشی حلال است زیرا طمع به مال ایشان سبب فساد دین است و این کار سبب چاپلوسی و  آسان گیری بر آنان و رعایت حال و احوال ایشان و موافقت بر ظلمشان می شود که همه ی این ها موجب  فساد و تباهی دین است.  اگر هدایای سلاطین را بپذیری و از مال دنیوی ایشان برخوردار شوی کمترین ضرری که متوجه تو می شود  این است که ایشان را دوست خواهی داشت و هر کس فردی را دوست داشته باشد ، به ضرورت ، طول عمر  و بقای او را می خواهد و در محبت بقای ظلم ، اراده ی ظلم بر بندگان خدا و ویرانی جهان نهفته است.  راستی چه چیزی برای دین و آخرت انسان زیان بارتر از اراده ی ظلم بر بندگان خداست !؟  برحذر باش ، برحذر باش از این که مورد کید و حیله ی شیاطین قرار گیری یا مورد فریب قول برخی از  مردم قرار گیری که می گویند: بهتر است که درهم و دینار از حاکمان بگیری و آن را بین فقرا و  نیازمندان تقسیم کنی زیرا آن ها این درهم ها را در راه فسق و گناه و معصیت خرج می کنند و بخشیدن  به فقرا از جانب تو بهتر از خرج کردن حکام است.  این را بدان که شیطان لعین گردن بسیاری را با چنین وسوسه هایی زده است ( و آن ها را هلاک کرده  است ).  « التزام بر چهار چیز »   اما چهار چیزی که انجام دادنشان شایسته و لازم است ، عبارتند از: 1) با خدا چنان باش که اگر بنده و غلام تو با تو چنان باشد از او راضی باشی و دلت از او به تنگ نیاید و از  او عصبانی نشوی. هر چیزی که راضی نیستی غلامت نسبت به تو انجام دهد ، پس راضی مباش که خودت  نسبت به خدا انجام دهی ، خدایی که آقا و سرور حقیقی است. 2) با مردم چنان باش که دوست داری با تو چنان باشند ؛ زیرا ایمان هیچ بنده ای کامل نمی شود مگر اینکه  آنچه برای خود دوست دارد برای دیگران نیز دوست داشته باشد. 3) هر گاه به دنبال علم رفتی یا آن را مطالعه کردی ، لازم است که علمت علمی باشد که قلبت را اصلاح کند  و نفست را تزکیه نماید ؛ چنانکه مثلا اطلاع یابی که از عمرت جز هفته ای نمانده است ؛ پس عاقلانه نیست  که خود را به علم فقه و خلاف و اصول و کلام و امثال اینها مشغول داری ، زیرا خوب می دانی که این  علوم تو را بی نیاز نمی کنند و در نتیجه ، خود را به مراقبت قلب و شناخت صفات نفس و اعراض از  علایق دنیوی و تزکیه نفس از اخلاق ناپسند و نیز کسب محبت خدا و عبادت او و اتصاف به صفات نیکو  مشغول خواهی کرد ، زیرا هیچ لحضه ای از عمر انسان سپری نمی شود مگر اینکه ممکن است در آن  لحظه عمرش به پایان برسد و بمیرد. فرزندم ... سخن دیگری را از من بشنو و در آن اندیشه کن تا در آن راه نجاتی بیابی. اگر به تو بگویند صاحب مقامی هفته بعد به ملاقاتت می آید ، تو در این مدت جز به اصلاح هر آنچه می دانی  که او آن را خواهد دید ( و او را مسرور می گرداند ) از لباس و بدن و منزل و... نمی پردازی ؛ حال در آنچه  بدان اشاره کردم فکر کن ، زیرا می دانم که فرد عاقلی هستی و عاقلان را اشاره ای کافی است ؛ پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: « خداوند به صورت اعمال شما نگاه نمی کند ، بلکه به دل ها و نیت های شما نظر می کند ». این را بدان که شناخت احوال دل ، واجب عین است و سایر علوم ، واجب کفایه ، مگر به مقداری که انسان  بتواند فرایض خدا را به طور صحیح انجام دهد. 4) از مال دنیا جز اندازه ی کافی برای یک سال را جمع مکن چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  این را برای یکی از منازلش ( همسرانش ) حساب کرد و فرمود:  « اللهم اجعل قوت آل محمد کفافا » ؛ « مسلم : 1055 » ؛ « خدایا قوت خانواده محمد را برایشان کافی  بگردان ». فرزندم ... در این رساله تمامی آنچه خواسته بودی و باید بدان عمل کنی ، برایت نوشتم ، پس به آن عمل کن و ما را از دعای خیر فراموش مکن. در مورد دعاهایی که از من درخواست کرده بودی ، از تو می خواهم که از دعاهای صحیح موجود در  کتاب های حدیث استفاده کنی. این دعا را همیشه و به ویژه بعد از نمازهایت بخوان: « اللهم انی اسالک من النعمة تمامها ، و من العصمة دوامها ، و من الرحمة شمولها و من العافیة  حصولها ، و من العیش ارغده » ؛ « خدایا من ، از تو در نعمت ، تکمیل آن را و از مصونیت و عصمت ،  دوام آن را و از رحمت ، شامل بودن آن را و از سلامت ، به دست آمدن آن را و از زندگی ، فراخی و راحت  آن را خواهانم ». « اللهم کن لنا و لاتکم علینا ، اللهم اختم بالسعادة آجالنا ، واجعل الی رحمتک مصیرنا و مآلنا ، واصبب  سجال عفوک علی ذنوبنا. و مُنّ علینا باصلاح عیوبنا واجعل التقوی زادنا ، و فی دینک اجتهادنا ، و علیک  توکلنا و اعتمادنا ... » ؛  « خدایا با ما باش نه علیه ما ؛ خدایا آینده و سرانجام ما را به نیکی و سعادت  خاتمه بده و سرنوشتمان و آرزوهایمان را به سوی رحمتت ببر. ابر عفو و بخششت را بر گناهانمان بباران  و با اصلاح عیوبمان بر ما منت بنه و زاد و توشه ی ما را تقوا و کوشش و تلاش ما را در دین خود و توکل  و اعتمادمان را تنها بر خودت قرار بده ». (1) امام غزالی این بحث را ادامه می دهند ، من نیز نیکو دانستم که ادامه آن را در حاشیه بیاورم ؛ ایشان  می فرمایند: « به من گوش ده تا چیزی را برایت بگویم: این را بدان که از مشکلات پرسیدن ، در حقیقت بیان بیماری قلب نزد طبیب است و درخواست جواب از او ،  تلاشی است در جهت اصلاح این بیماری و بدان که جاهلان ، دل بیماران و علما ، طبیبانند و عالم ناقص نمی تواند به خوبی امر معالجه را انجام دهد و عالم کامل نیز هر بیماری را معالجه نمی کند ، بلکه بیمارانی را معالجه و مداوا می کند که امید بهبودی و اصلاح آنها باشد ؛ زمانی که بیماری مزمن یا  لاعلاج باشد یا مداوا کارآمد نباشد ، حاذق بودن پزشک در این است که بگوید: این بیماری علاج ناپذیر است و به مداوای او مشغول نگردد زیرا می داند مشغول شدن به مداوا یعنی ضایع کردن وقت. این را بدان که بیماری جهل و نادانی ، چهار نوع است که یکی علاج پذیر و بقیه علاج ناپذیرند ؛ آنهایی که  علاج پذیر نیستند عبارتند از: یک) کسی که سوال و اعتراض او ناشی از حسد و بغض و کینه باشد ، پس هر اندازه که نیکوتر ، فصیح تر  و روشن تر جوابش دهی و با او بحث کنی ، جز این نیست که عداوت و کینه و بغض و حسد او زیادتر  می شود ، پس راه چاره این است که هرگز خود را به جوابش مشغول نکنی ، زیرا گفته اند: « کل العداوة قد ترجی ازالتها ------------- الا عداوة من عاداک عن حسد » ؛ « هر دشمنی و خصومت را  امید از بین رفتن و اصلاح هست جز عداوت کسی که ناشی از حسد نسبت به تو باشد ». بهتر است او را با بیماریش رها کرد ، زیرا خداوند می فرماید: « فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا » ؛ ( النجم : 29 ) ؛ « حال که چنین است از  کسی که از یاد ما روی می گرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمی طلبد ، اعراض کن ». دو) دیگر بیماری جهل علاج ناپذیر ، حماقت است ؛ چنان که حضرت عیسی علیه السلام فرمودند: « به راستی که من از زنده کردن مرده عاجز و ناتوان نگشتم ولی از معالجه ی احمق ناتوان گشتم ». انسان احمق فردی است که مدت بسیار کمی به جستجوی علم بپردازد و مقدار کمی از علوم شرعی و عقلی  را بیاموزد و از حماقت خود ، در برابر عالم بزرگی علم خویش را در علوم عقلی و شرعی سپری کرده است ، قد علم کند و بر او اعتراض کند و ایراد بگیرد ؛ این احمق نمی داند و چنین گمان می کند که آنچه بر  او مشکل و ناگشودنی است بر عالم بزرگ نیز مشکل است و چون این اندازه در جهل و نادانی فرو رفته  است ، سوال او ناشی از حماقت و نادانی اوست پس شایسته است که هرگز به جوابش خود را مشغول نکنی. سه) سومین بیماری جهل علاج ناپذیر ، دانش آموز و طالب علمی است که هر آنچه از سخن بزرگان نمی  فهمد بر قصور فهم خویش حمل می نماید و سوال او تنها برای استفاده بردن است اما چون کند ذهن است ،  فهم وی از ادراک حقایق قاصر است ؛ شایسته است که خود را به جواب دادن و بحث با او مشغول نکنی ،  زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: « ما گروه پیامبران ماموریم که با مردم به اندازه ی  عقلشان صحبت کنیم ». چهار) اما بیمار جاهلی که بیماریش علاج پذیر است ، کسی است که طالب علم باشد و عاقل و فهیم و طالب  حقایق و سوال و اعتراضش نه از روی حسد است و نه به خاطر امتحان دیگران و یا اذیت آنها ؛ بیماری  چنین فردی علاج پذیر است ؛ نسبت به او نه تنها باید پاسخگو بود ، بلکه واجب است که او را نیز راهنمایی  کرد.   

بدان که ریا کردن به طاعتهای حق تعالی به شرک نزدیک است، و هیچ بیماری بر دل پارسایان غالبتر از این نیست که چون عبادتی کنند خواهند که مردمان از آن خبر یابند و جمله ایشان به پارسا اعتقاد کنند.


اصل خشم و غضب از آتش است که زخم آن به دل می رسد و نسبت آتش با شیطان است، آنجا که گفت: «خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ»(اعراف: 12) و کار آتش حرکت و ناآرامی است، در حالی که کار گل و خاک سکون و آرامش است و هر کس خشم بر او غالب شود، نسبت و شباهت او با شیطان بیش از آدم است.


همت در جان می‌باید داد و هزیمت در نفس و تن بر مرگ می‌باید نهاد؛ ‌چرا که منزل، گورستان است و اهل قبور منتظرند تا ببینند چه موقع به آنان می‌پیوندی. پس مبادا که بی‌زاد و توشه بروی.


آن‌گونه که می‌پسندی زندگی کن، ولی بدان که عاقبت مرگ در انتظار توست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۷
aziz ghezel

نظرات (۲)

۱۷ تیر ۹۴ ، ۰۱:۴۸ گروه هنر و تو
سلام . وبلاگ خوبی داری ولی تا حالا دقت کردی چیا کم داری ؟ یه لوگوی خوب و یه قالب خفن . می خوای وبلاگت مثل سایت شه . یعنی از این حالت خشک وبلاگی در آد . پس طراخیاتو به گروه ما بسپر . اگه هنوز به کیفیت کار ما ایمان نیاوردی پس یه سر به وبلاگمون بزن http://honaroto.blog.ir/ هم قالبشو خوب ببین و هم طراحی ها و لوگوهاش رو . حالا اگه تو هم دوست داری یه لوگو و یه قالب خفن عین خودمون داشته باشی برو به قسمت سفارشات وبلاگ یا پاسخت رو به این ایمیل بفرست : info.honaroto@gmail.com
آرزو میکنم در این شبهای عزیز زیباترینها را از دستان خدا ھدیه بگیرید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی