مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر روز ، نه روز "زن" و نه روز "مرد" بلکه روز "انسان" است.


آخرین نظرات

۸۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

پائین آوردن ارتفاع چهار یا هشت نوع از دامها

سوره زمر : آیه 6

« و (خدا) هشت جفت (4 نوع) از دامها را برای شما پائین آورد».

«اَنعَام»: در اصل حیواناتی هستند که برای فرد نَعمَة هستند، ( و نَعمَة یعنی چیزی که رفاه و برخورداری و فراخی زندگی را می آورد)، ولی به دامها (حیواناتی که انسان در کار و زندگی و اقتصاد خود از آنها استفاده میکند) و بیشتر به شتر و گاو و میش و بز اطلاق می شود.  فعلِِ « اَنزَلَ» فعلِ ماضی از مصدر مزید «انزال» است، و اِنزال به معنی: پائین آوردن است. و منظور از پائین آوردن حیوانات مزبور برای انسان اینست که آنها در گذشته بلند بوده اند و برای کار و بهره وری انسان از آنها مناسب نبوده اند، و خدا ارتفاع آنها را بخاطر امکان استفاده انسان از آنها پائین آورده است. «ازواج»: در آیه می تواند بمعنی جفت باشد که در آنصورت هشت جفت بمعنی چهار نر و چهار ماده  از چهار نوع از دامها می شود، و می تواند بمعنی "صنف" باشد که در آنصورت بمعنی هشت نوع از دامها خواهد بود.

فسیلهای پیدا شده حیوانات نشان می دهند که نسل برخی از حیوانات در گذشته از نظر بلندی بلندتر و از نظر حجم بزرگتر از نسل امروزی آنها بوده، و نسل برخی دیگر در گذشته کوچکتر از نسل امروزی آنها بوده است، و همینطور نشان می دهند که حیوانات چگونه در ضمن ده ها میلیون سال تغییراتی کرده اند.

یکی از آن حیوانات که نسل گذشته آن بلندتر و بزرگتر بوده شتر است. فسیل پای شتر که در تصویر می بینیم و در سوریه پیدا شده نشان میدهد که شتری که در گذشته زندگی می کرده دو برابر شتر امروزی بوده، و فسیلهای دیگر که مربوطه به دوران دیگری است نشان می دهد که شتر در گذشته 4 متر ارتفاع داشته است. بهر حال چنانکه آیه گفته خداوند ارتفاع آنرا برای انسان پائین تر آورده تا برای انسان قابل استفاده بشود. ارتفاع شتر امروزی به دو و نیم متر می رسد.


کلاغ و خاکسپاری مرده

سوره مائده : آیه 31

«پس از آن خداوند کلاغی را برانگیخت زمین را می کند تا به او (به قابیل) نشان دهد "چگونه پیکر برادر خود را به خاک بسپارد"، (قابیل) گفت: ای وای بر من! آیا من ناتوان تر از آن بودم که مانند این کلاغ بوده پیکر برادرم را به خاک بسپارم. به این تزتیب پس از آن از پشیمانان گشت».

نکات آیه:

1ــ کلاغ مرده را خاک سپاری می کند:

چرا خداوند کلاغ را برای آموختن خاک سپاری مرده به انسان می فرستد؟ پژوهشهای انجام شده روی پرندگان نشان می دهد که کلاغ فهمیده ترین پرندگان است و ویژگیهائی دارد که آنرا از دیگر پرندگان جدا می کند، از مهمترین آنها یکی اینکه حجم مغز آن نسبت به بدنش نسبت به سایر پرندگان بزرگتر است، و دیگر اینکه مرده خود را بخاک می سپارد. وقتی کسی از کلاغها می میرد، کلاغ دیگر با منقار و چنگالهای خود گور می کند و پس از آن بالهای کلاغ مرده را گرد می کند و به کنار بدن آن می آورد (همانگونه که ما با مرده خود می کنیم)، و پس از آن مرده را با احترام بلند می کند و در گور خود می گذارد و بعد روی آن خاک می ریزد. حتی کلاغی که گناهی می کند و در دادگاه کلاغان گناهکار حساب شده و به اعدام محکوم می شود و او را با منقارهای خود می کشند نیز توسط یکی از کلاغها برای خاکسپاری برده می شود و بهمان ترتیب بخاک سپرده می شود. (کلاغ ویژگیهای دیگری از جمله ابزار سازی و بکارگیری ابزار برای رسیدن و دست یافتن به خواسته خود چنانکه در تصویر می بینیم نیز دارد ولی از آنجا که موضوع آیه نیست به آنها نمی پردازیم).

 2ــ مرده می بایست به خاک سپرده شود:

فرستادن کلاغ برای آموزش دادن خاکسپاری مرده به انسان، به این معنی است که مرده می بایست به خاک سپرده شود. و مرده ضمن اینکه خوراکی برای درندگان می شود و می گندد و خاک سپردن آن احترامی به فرد مرده است، هنگامیکه تحلیل می رود و در جو پراکنده می شود بیماریهائی را ایجاد می کند. بنابر این چنانکه آیه مطرح نموده، دین از دیر زمان به انسان یاد داده بوده که مرده را می بایست به خاک سپرد.

"صدای خران" آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند جانوران

سوره لقمان : آیه 19

« و در راه رفتن خود میان رو باش و صدای خود را پائین بیاور که آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند براستی صدای خران است». (آیه نقل قول از لقمان در پند و اندرز دادن به فرزند خود است).

نکات آیه:
1ــ پائین آوردن صدا:

صدا و سر وصدای بلند زمانی که پیوسته باشد زیانهای زیادی به بدن و روان انسان وارد می کند که مهمترین آنها عبارتند از: زیاد شدن ترشح ادرنالین که بنوبه خود از جمله منجر به بهم ریختن عصبی فرد می شود ـــ ایجاد شدن تنشهائی در کارکرد بینی و گوش و حنجره ـــ مبتلا شدن به خیلی از بیماریهای قلبی و خونی از جمله بالا رفتن فشار خون و تصلب شرایین ــــ و تنشهای همراه با احساس سردرد مزمن و احساس فشار و سختی.

2ــ "صدای خران" آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند جانوران است:

واحد اندازه گیری شدت صدا دسیبل است. شدت صدای پچ پچ و درگوشی میان 10 تا 20 دسیبل است، صدای ماشین کوچک 70 تا 80 دسیبل، صدای ماشین باری 80 تا 90 دسیبل، صدای هواپیما هنگام کنده شدن از زمین 110 تا 130 دسیبل. پائین ترین صدائی که انسان می تواند بشنود 20 دسیبل است. هنگامیکه شدت صدا به 45 دسیبل می رسد انسان نمی تواند آسوده بخوابد، نزدیک 85 دسیبل دردهای گوش آغاز می شود. در سر و صداهای نزدیک به 90 دسیبل آدم نمی بایست 8 ساعت بیشتر در آن فضا بماند، در 100 دسیبل نمی بایست بیش از دو ساعت بماند، در 110 دسیبل نمی بایست بیش از نیم ساعت بماند، و به 160 دسیبل که برسد آدم کر می شود.

و شدت صدای ناخوشایند خر که موضوع آیه می باشد بالای 100 دسیبل است. و امروزه انسان در میان جانوران صدای ناخوشایندِ آزار دهنده شدیدتری از صدای خر نمی شناسد و آنچه در آیه آمده مبنی بر اینکه "آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند صدای خران است" درست است.

بلدرچین

سوره بقره :57

« و ابر را بر شما سایبان نمودیم و بر شما انگبین و بلدرچین فرود آوردیم. (گفتیم) از خوردنیها و نوشیدنیهای پاکیزه ای که روزی  شما نمودیم بخورید. به ما نیز ستمی نمی نمودند بلکه به خودشان ستم می نمودند». («رزق» بمعنی: روزی، فقط مربوط به خوراکی و نوشیدنی است. هر چیزی که مستقیم و غیر مستقیم به خوردن و نوشیدن مربوط می شود رزق نامیده میشود).

در چهل سالی که بنی اسرائیل در سرزمین کنعان سرگردان بوده اند خداوند انگبین و بلدرچین را برای خوراک آنها برای آنها فرود آورده بوده است. چرا از میان سایر پرندگان این پرنده  بطرف آنها پرواز داده شده بوده است؟

این پرنده از خانواده مرغان است ولی پرواز می کند. کمی از کبوتر کوچکتر است. بیشتر در علف زارها و کشت زارها دیده می شود. خیلی زود پرورش یافته بزرگ می شود. در هفته اول تولد خود 3 برابر بزرگ میشود، پس از 50 روز برای سر بریده شدن مناسب است و فاصله دو نسل آن 50 روز است. بطور میانگین پس از 42 روز از عمر خود تخم می گذارد، و بیشترین تخم گذاری آن در عمر 70 روزگی آن است. در سال میان 300 تا 350 تا تخم می گذارد. روزهای جوجه شدن تخم آن 17 تا 18 روز است. در برابر بیماریها مقاوم بوده و کم مصرف است.

 ضمن ویژگیهای نگهداری و پرورشی و اقتصادی بودن آن نسبت به پرندگان دیگر، از ارزش تغذیه ای بالاتری نسبت به پرندگان دیگر نیز برخوردار است. گوشت سینه آن 20.3% پروتئین، 2.9% روغن دارد، علاوه بر آن مواد معدنی از جمله آهن، کلسیوم، فسفر، همینطور ویتامینهائی از جمله ویتامین آ و ب دارد. کولسترول روغن آن پائین است (بالا بودن میزان کولوسترول برای قلب خوب نیست). بافتهای گوشت آن نرم است (ساده جویده می شود). برای درمان نمودن درد مفاصل خوب است، سنگ را تحلیل می برد. تخم آن از بهترین تخمهای پرندگان است و نسبت زرده تخم آن نسبت به تخم دیگر پرندگان بیشتراز سفیدی آنست (سفیدی آن 60.89%، زردی آن 31.85%، و قشر آن7.36% وزن آنست). و از مواد معدنی و ویتامینها و مواد غذائی غنی تری نیز برخوردار است. و بخاطر حجم کوچک آن و پایداری آن در برابر بیماریها و تحمل شرایط محیط زیست، نسبت به مرغهای دیگر اقتصادی تر محسوب می شود.و به این خاطر نیز این پرنده از میان سایر پرندگان بر بنی اسرائیل نازل شده بوده است. انسان اهمیت اقتصادی و غذائی آن را در اوائل قرن 18 شناخته و به پرورش آن پرداخته است.

خلقت شـتـر

  سوره غاشیه : آیه 17

«آیا نمی توانند ببینند شتر روی چه حسابی آفریده شده است»؟!

نـکـتـه آیـه: شتر روی حسابی آفریده شده!

شتر روی چه حسابی آفـریده شده است؟

1ـــ  داخـل دهـان آن از پوست سفـت و سخـت پـوشـیـده شـده کـه باعـث می شود بتواند گیاهان دشت و صحرا که خشک و خاردار هستند را بخورد و زخمی نشود.

2ـــ  مژه های آن خیلی پرپشت و کیپ همدیگر هستند که باعث می شود شن و ماسه و سـنگـریـزه هـای اطـراف به درون چشم وی نـفـوذ نکنند.

3ـــ گـوشـهـای آن کـوچکـ و پـوشـیـده از مـوهـای پـرپـشـت و بهم چسبیده است، که باعث می شود شن و ماسه داخل گوش آن نروند.

4ـــ  پـوسـته مـخاطی سوراخ بینی آن سطح خیلی پهنی دارند که راه نفوذ برای شن و ماسه به داخل بینی باقی نمی گذارند، ولی نم و رطوبت لازمه هـوای تـنـفـس را از هـوا می مکند و جذب می کنند.

5ـــ  کوهان آن محل ذخیره انرژی است. ضمن اینکه چربی آن قشری برای مقابله با گرما نیز هست.

6ـــ سطح کمر آن باریک است. که باعث می شود تابش گرم و سوزان نیم روزی خورشید، فقط به قسمت کمی از بدن وی بطور مـؤثر بـتابـد. و در شرایط تابش قبل از نیم روز یا بعد از آن که خورشید مایل می تابد، اگـر مـجـبـور باشد در آفـتـاب باشـد، رو به خـورشید و یا پـشـت به خـورشید زمین گیر می شود. که این نیز بنوبه خود باعث می شود تابش مؤثر خـورشید فقط به سطح کم بالائی وی بتابد. پوسـت پـشمی وی نیز بخـش عـمده تابش گرمای سوزان را خـنـثی می کند. به این ترتیب شتر می تواند گرمائی که خیلی از حیوانات دیگر را می کشد تحمل کند.

7ـــ کلیه های وی قسمت زیادی از آبهای مصرف شده را دوباره پس می گیرند، (به این خاطر ادرار آن غلیظ است).

8ــــ پوست پـشـمی آن باریک و نرم است. هم گرما را خنثی می کند و هم بدن را خنک می کند.

9ــــ روده آن سلولهای جذب آب دارد. این سـلـولـهـا قـسـمـت زیـادی از آب مـصـرف شـده مـوجود در غذای روده را جذب می کنند و برای بدن نگه می دارند. (به این خاطر سرگین آن خیلی خشک است).

10ـــ  وقـتی ادرار می کند، دم خود را می جنباند تا ادرار به پـاهـا پاشیده شود. به این شکل با خیس و مرطوب کردن خود به خنک شدن خود کمک می کند.

11ــــ  شکم وی خیلی بزرگ است. می تواند تا 200 لیتر آب بنوشد. علاوه بر آن مجراها و منابع ذخیره آب نیز دارد. که هنگام آب خوردن آنها را نیز پر می کند.

12ـــ مجرای خون وی در اعماق بدن قـرار نگرفـته بـلکه زیر پوست گردن و پاها و پهـلـوهـا قرار گرفته است. این باعث می شود که گرمای بدن را بیشتر به سطح بدن منتقل کند. و سـرخ رگـهـا حتی در شـرایـطـی که تقـریـباً بی آب باشند و در وضعیت تقریبی معادل یک دویست هزارم حجم واقعی خود، باز هم می توانند اکسیژن را به نقـاط مختـلف بدن منتقل کنند.

13ـــ  تکـیه گاهـهای وی در حالت نشستن (یعنی زانوها، آرنجها، و سینه) از قـشـر کلفـتِ پوستِ مرده تشکـیل شده است. این قـشـر گرما را خنثی می کند و باعث می شود بدن آن زخم نشود.

14ـــ  کف پهن پای آن با یک قشر شاخه ای مجهز شده که باعث می شـود پای آن در شن و مـاسـه فـرو نرود. و پا را در مـقـابل ماسـه هـای تیز و گرم نیز محافـظـت می کند.

15ـــ درجه حرارت بدن وی می تواند خـیـلـی تغـیـیـر کـند ضمن اینکه از پستانداران است. حرارت بدن وی بین 34 تا 42 درجه در تغییر است. وقتی دما بالا برود دمای بدن وی نیز بالا می رود، این امر باعـث می شـود کـه تـا دمـای مـشـخصی نیازی به عرق کردن برای خنک کردن خود نداشته باشد. و در مصرف آب خود صرفه جوئی کند.

شتر در واقع به حساب دشت و صحرا پرداخته شده است. یعنی برای گرما، کـمـبـود آب، شـن و مـاسـه.

کـسـانی می گـویـند دلیلی برای وجود خدا نمی بینند. قرآن آنها را به مطالعه پدیده های طبیعی مراجعه می دهـد. انـتـخـاب شتر از میان سایر حیوانات برای مطالعه، به این معنی است که وی چیزهای خاصی دارد. بر اساس شـناختی کـه ما امروزه از بافت بـیـولـوژیکی شـتـر داریـم نـیز در واقع همینطور هم هست، و می بینیم که در ساختار آفرینش شتر مغز و انـدیـشـه و حساب و کتاب خوابیده است. در حالـیکـه در گذشته مردم فکر می کردند که تحمل شتر زیاد است نه اینکه چیز خاصی در آن می دیدند.

گوشت خوک

سوره مائده : آیه 3

« خوردن گوشت حیوان مرده ــ خون ــ گوشت خوک ــ گوشتِ حیوانی که بنامی غیر از نامِ خدا سر بریده شده ــ گوشتِ حیوان خفه کرده شده ــ گوشتِ حیوان تحتِ ضربات کشته شده ــ گوشت حیوانیکه افتاده و در وضعیت بین مرگ و زندگی است ــ گوشت حیوانیکه بر اثر شاخ زده شدن مرده ـــ ... برای شما حرام شده است».

و در سوره انعام آیه 145 ضمن یادآوری تحریم گوشت خوک، خوک را حـیـوانـی انگـلی توصیف نموده:« ... لَحْمَ خِـنْـزِیـرٍ فَـإِنّـَهُ رِجْـسٌ = ... مگر اینکه گوشت خوک باشد، که موجودی انگـلی است».

در آیه 145 سوره انعام روشن کرده که منـظـور از حـرام بـودن خوردن خون «خـون مـسـفـوح» است، (خون مسفوح یعنی: «خـون ریخـتـه شده» که با هوا تماس پیدا کرده). دلـیـل تحریم آن نیز این است که وقتی خون با هوا تماس پیدا می کند سمی می شود و می تواند بیماری زا باشد.

نکات آیات: خوک حیوانی انگلی و گوشت آن حرام است:

همانطور که قرآن مطرح می کند خوک در واقع یک حـیـوان انگـلی است. هم زندگی و هم روند تولید مثل آن هر دو انگلی است:

چرا گوشت خوک تحریم شده؟ چیزیکه فعلاً انسان امروز در مورد گوشت خوک میداند موارد زیر است:

ـــــــ گـوشت خوک خیلی از انگـلها را منتقـل می کند. از جمله نوعی کرم (موسوم به کرمِ تِـنـیـا) که برخی از ناراحتی های دردناک را منجر می شود که برخی از آنها کشنده نیز هستند. عـناصـر آن در عـضلات و در چشم و مغز منتشر می شود. میان 5 تا 25 درصد کـسـانـیـکـه گوشت خـوک مصرف می کنند ناراحتی نـاشی از کـرم مزبور را دارند. (این کرم الـبـتـه در گوشت گاو نیز وجود دارد ولی کرم گوشت گاو خود بخود در انسان تکثیر نمی شود اما کرم گوشت خوک بـدون عـامل تکـثیر کننده تکثیر می شود. هـمـیـنطور کرم خوک مقاومت بیشتری نسبت به کرم گاو دارد و براحتی کشته نمی شود و خطرناک تر است).

ـــــــ گوشت خوک طبقـه طبـقه است و میان آنها پیه های متداخل در همدیگر وجود دارد که بالاترین نسبت روغـن حـیوانی را دارند، و روغـن آن نیز از خطرناکترین نوع روغـن است. ( درصـد پـیه در گوشت خوک 28 درصد است در حـالـیکـه مثلاً در گوشت گاو 4 و نیم درصد).

ـــــــ گوشت خوک مـقـادیر زیادی اسید دارد. (سایر حیوانات 90 درصد این اسید را پس میدهند ولی خوک فـقـط 2 درصـد آنرا پس می دهد). این اسید از جمله باعث الـتـهـاب مخ می شود.

یک متخصص آلـمانی نـتـیـجه مـطالعات خود و دیگران را در رابطه با گوشت خوک چنین بیان می کند: گوشت خـوک در مناطق گرم خطرناک تر از مناطق سرد است. در سودان و مناطق همجوار آن در یک شـرایط آب و هـوائی یکـسـانی تفاوت میان سلامتی کسانی که گوشـت خوک می خورند و و کسانیکه نمی خورند خـیـلی زیـاد است. هـمـیـنـطـور در هند در یک آب و هوای مشترک، کسانی که گوشت خوک نمی خورند از کسانی که می خورند از سلامتی بالاتری برخوردار هـستند، بیشتر عمر می کنند و توان کاری بیشتری دارند. مثلا فرد پیری که گوشت خوک نخورده حمالی می کـند و از ارتـفـاعـات بــالا می رود، در حالیکه آنکه خورده نمی توانـد این کارها را بکند و زودتر ضعف و بازنـشـسـتـگـی بـسراغ وی می آید.  کسانیکه با تعالـیـم اسـلامی زنـدگی می کـنـنـد از سلامتی خـوب و بـالائی بـرخوردارند و بـیماریهائی که دیگران از مسائل تحریم شده دارند آنها ندارند. همینطور وی می گویـد در جریـان جـنـگ جهانی دوم از ارتش گـزارشی برای آنها می آید که می گوید: سربازان آلمانی دچار ناراحتی ها و آبله هائی در پاها می شده اند که آنها را از جنگ و تـحـرک بـاز می داشـتـه و علاج سرپائی نیز برای آنها کافی نبوده بلکه به پشت جبهه انـتـقـال داده می شـده انـد. در حالـیکه مـردمـی کــه در هـمان مناطق و همان آب و هـوا زنـدگـی می کرده اند آن ناراحتی ها را نداشته اند. پس از بررسی ها می بینند که ارتش تـقـریـبـاً هـمـه روزه از گوشت خوک استفاده می کند. گوشت خوک را قطع می کنند و آن ناراحتیها تمام می شود.

هـمـیـنطور می گوید پس از اتمام جنگ که وضعیت اقتصادی خراب می شود و خوک بوفور طبق روال عادی نبوده اندازه مراجـعـات به پزشک نسبت به دوران پیش از جنگ کاهش پیدا می کند. ولی با رونق گرفتن اقتصاد و خورده شدن گوشت خوک توسط طـبـقـه ای کـه وضع خوبی داشته، بیماریها دوباره در آنها شروع می شود، در حالیکه طـبـقـه فـقـیر که هنوز توان استفاده از گوشت خوک را نداشـتـه از سـلامتی بهتری برخوردار بوده است. و پـس از اینکه فـقـیـران نیز تـوان خریدن و خوردن آنرا  پـیـدا می کـنند دوباره وضع بیماریها طـبق روال پیشینِ خود زیاد و هـمـه گـیـر مـی شـود. هـمـیـنـطـور وی می گوید که به آزمایشهای عملی در رابطه با گوشت خوک رو می آورد. 30 تا مـوش را با خـوراک خوک بزرگ می کند و 30 تای دیگر را با غذای عادی. آنهائـیـکه غذای خوک داده می شوند: سریعا بزرگ می شـونـد ـــ تـمـایلات تجاوزگرانه در آنـهـا ایـجـاد می شود، و دوست دارند که هـمـدیگـر را بخورند و بیماریهائی از قـبـیـل سـرطـان و بیماریهای پوستی در آنها ظاهر می شود، ولی آنهائی که غـذای عـادی بزرگ می شـونـد هـیـچـیـک از ایـن مـوارد در آنهـا ظاهر نمی شود. او محتاطانه می گوید در گوشت خوک سمی است که فهمیده نمی شود و روغن آن خطرناکـترین نوع روغن است. و مـوجـب تصلب شـرایین، بیماری قند، اختلال جریان خون، و نسبت بالائی از کلسترل را باعث می شود، و بافتهای آن فـسـفـر دارد که منجر به زیانهائی می شود.

شیرسازی دامها

سوره نحل : آیه 66

« و در دامها نیز برای شما درس وجود دارد. از آنچه در شکم دارند از میان غذای معده  و خون شیر ناب را به شما می نوشانیم که برای نوشندگان گوارا است».

ماده اصلی شیر چنانکه آیه گفته از میان غذای درون معده و درون خون گرفته می شود. غده های تولید کننده شیر مواد خود برای تولید شیر را از خون و از مایعات بدن که مواد غذائی معده را آورده اند می گیرد.رود.

در زمان پیامبر می توان گفت که انسان بهرحال می دانسته که شیر از غذای جویده  و خورده شده گرفته و تولید می شود، ولی اینکه آن مواد وارد خون نیز می شوند و بعد از میان خون گرفته می شوند طبعاً کسی چیزی نمی دانسته است.

گوشت ماهی

سوره نحل : آیه 14

« و اوست که دریا را برای شما مسخـّر کرد که گوشت سبک از آن بخورید». (طـَریّ بمعنی: تر و تازه ـــ نرم و آسان و سبک (از نظر کاربرد و کارکرد) ـــ و نم دار است).

آیه می گوید گوشت دریا (که عمدتاً ماهیها باشند)، از نظر کارکرد آسان و سبک هستند. ماهیها و خیلی از موجودات دریائی دارای روغنی مانند روغن زیتون هستند که برای معده سبک است، برای هضم آسان است، میزان غلظت خون را بالا نمیبرد بلکه بر عکس از کلسترول مضر کم میکند و کلسترول مفید را بالا میبرد که بنوبه خود از پیامدهای بد آن که از جمله راه بردن به ناراحتیهای قلبی است جلوگیری میکند.

مـورچـه

  سوره نمل : آیه 18

« تا اینکه وقتی (سلیمان و سپاهیان وی) به دره مورچه ها رسیدند مورچه ای گفت: مورچه ها! داخل خانه های خود شوید تا سلیمان و سپاه وی شما را خرد نکنند؛ آنها خرد شدن شما را احساس نمی کنند».

نکات آیه:

مورچه ها با هم صحبت می کنند: مورچه ها از جمله با مواد بودار شیمیائی با هم صحبت می کنند.

مورچه ها زیر فشار خرد میشوند: علت اینکه آیه واژه خرد شدن بکار برده اینست که بدن مورچه به اندازه زیادی از مواد شیشه ای تشکیل میشود. به این خاطر هنگامی که زیر فشار قرار میگیرد خرد میشود.

زنـبـور عـسـل


  سوره نحل : آیه 68 - 69

«و خدا به زنبورعسل وحی نمود کـه: از کوهها، درختان و از کندوهائی که مردم درست می کنند برای خود آشیانه بگیر. بعد ازهر ثمری بخور و بعد (در بازگشت) مسیرهای مشخص شده پروردگار خود را دنبال کن (یا مسیرهای ساده شده پروردگار خود را دنبال کن). از شکمهای آن نوشیدنی با رنگهای گوناگون در می آید و در آن مداوائی برای مردم وجود دارد. در این رابطه برای افراد اندیشمند نشانه ای وجود دارد».

(«ذللاً» جمع ذلـول است و از جمله به معنی: ساده، آسان، رام، بی درد سر و بی زحـمت است. اگـر در آیه «حال» بـرای «نحـل (زنبور)» باشد، معـنی جمله آن این می شود که: زنبور از مسیری پیروی کند که برای وی مـشـخـص شـده. و اگر «ذللاً» حـال بـرای سُـبُـل باشـد، در آنصورت جمله به این معنی می شود که: مـسـیـر بـازگـشـت زنـبـور آسان و بی زحمت شـده است. و هـر دو حالـت آن درست است).

نکات آیه: 1ـــ مسیر بازگشت زنبور عسل رُند و بی درد سر است. 2ــ از شکم زنبور عسل نوشیدنی در می آید. 3ــ عسل شفا بخش است.

1ـــ مسـیـر بازگشت زنبور عسل رند و بی درد سر است:

زنبور عسل با اشعه فوق بنفش می بیند. وقتی مسیری را می رود مـغـز آن زاویه هـای نـور خورشید را ضبط می کند. در بازگشت بر اساس همان اطلاعات برمی گردد. وقتی هوا ابری باشد نیز خورشید را با تحلیل نور می تواند از پشت ابرهـا ببیند. جهات مغناطیسی شمال و جنوب نیز بکار می گیرد. و کندوی خود را هم از بوی آن می شناسد.

به این ترتیب زنبور عسل در ردیابی و مسـیـرشناسی هـیـچ مشکلی ندارد. و چنانکه آیه گفته: زنبور پس از اینکه ثمر پیدا می کند و می خورد، در بازگشت از مـسـیـری کـه برای وی تعیین شده پیروی می کند، و یا مسیر بازگشت وی آسـان و بی دردسر است، (بـسـته به ایـنکـه جـمـلـه آن را چطوری تجزیه و تحلـیـل کـنیم).

2ــ از شکم زنبور عسل نوشیدنی در می آید:

عسلی که زنبور در شکم خود درست می کند و در خـانه های کندو می ریزد 80 درصد آن آب است. یعـنی هـمـانـطـور که قرآن می گوید: «آنچه از شکم آن در می آید در واقع نوشیدنی» است. بـعـد کارکـنان کـنـدو روی آن کار می کنند تا درصـد آب آن به 18 درصد می رسد و عسل سفـت می شود و هـمـیـنـطـور از آن نان درست می کنند.

3ــ عسل شفا بخش است:

چیزیکه فعلاً انسان از خواص طبی عسل می داند موارد زیر است:

ــــ درصورت مالیدن عسلِ صاف به زخم، زیـچه ها (مـیکـروبها) را می کشد ومانع ازدیاد آنهـا می شود وزخم زودتر بهبودی پیدا می کند.

ــــ برای دستگاه هاضمه شـفـابخش است.

ــــ دردهای روماتیزم را تخـفـیـف می دهد. 

ــــ به کودک کمک می کند که کـلسیم خود را حـفـظ کـند تا استخوان و دندانهای آن رشد کند. (توصیه شده به کودکان زیر یک سال عسل داده نشود).

ــــ شفائی دور مدت برای برخی بیماریهای مزمن دارد.

ــــ برای التهاب حلق خوب است.

ــــ برای مفاصل خوب است.

خانه عـنکـبـوت


  سوره عنکبوت : آیه 41

« کسانیکه بجای خـدا دیگران را ولی خود می کنند مانند عنکبوت می مانند کـه  خانه ای ساخت. براستی سست ترین خانه ها خانه عـنکبوت است، اگر می دانستند».

(«اولیاء» جمع ولی است و ولی بمعنی: فرد نزدیکی است که آدم مسائل خود را برای کمک گرفتن با وی مطرح میکند).

نکات آیه:

1ــ آیه می گوید "اتخذت بیتاً: خانه ای ساخت". "اتخذت بیتاً"  صیغه ندرت نامیده می شود و انجام گهگاهی کاری را بیان می کند. و این به این معنی است که عنکبوت بطور گهگاهی برای خود خانه می سازد. پژوهشهائی که در زندگی عنکبوت شده نیز نشان می دهد که عنکبوت اغلب در سفر است و بطور گهگاهی برای خود خانه می سازد.


2ــ واژه "وَهن" بمعنی سست ضد "صلابت" بمعنی سفت و سخت میباشد. آیه می گوید خانه عنکبوت سست ترین خانه ها است. یعنی اگر مثلاً به آن و به خانه هر موجود دیگری فوت کنیم، خانه عنکبوت کمترین مقاومت را نشان می دهد و از همه خانه ها متزلزل تر و آسیب پذیر تر است. تا امروز انسان خانه ای سست تر از خانه عـنکـبوت نمیشناسد. اگـر روزی خـانه ای سست تر از آن پـیـدا بشود قرآن میسوزد. کـسـیکه در قـرن ششـم میلادی (بیش 1400 سال پیش) دینی را از خود در میآورد و همه دنیا را نگـشـتـه و خـانـه هـای هـمـه حیوانات و حشرات و غیره را ندیده و نمی شناسد، هـیچگاه نمی آید هـمه دین خود را در ایـن مـوضوع مایه بگذارد. روشن است که فـقط خداوند می تواند چنین مسائلی را با تأکید مطرح کند. (حرف« اِنَّ » حرف تأکید است).

3ــ نکته دیگر در آیه "وجه تشابه بین خانه سازی عنکبوت و کسانیکه بجای خدا دیگران را ولی خود میکنند" می باشد. و آن اینست که عنکبوت از ماده شیمیائی بسیار قوی خود سست ترین خانه ها درست میکند، کسانیکه بجای خدا دیگران را ولی خود می کنند نیز دنبال قویترینها هستند و قویترینها را دارند، و با قوی ترینها سست ترین حکومتها و روابط و مناسبات ها و مکاتب را درست می کنند. مانند آنچه بنام اردوگاه شرق شناخته می شد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۸
aziz ghezel

داستان مهمان و زن صاحبخانه

مهمانی سر زده به خانه ای در آمد . صاحبخانه او را بس گرامی داشت و در میزبانی به اصطلاح معروف (( سنگ تمام گذاشت .)) میزبان به همسرش گفت: امشب دو دست رختخواب پهن کن . یکی را برای خودمان و دیگری را برای این مهمان عزیز . رختخواب خودمان را نزدیک درِ اتاق (قسمت پایین اتاق) پهن کن، و رختخواب مهمان را در طرفی دیگر .

زن بلافاصله رختخواب ها را گسترد و خود با شتاب به جشن ختنه سوران همسایه رفت . مهمان و میزبان در خانه ماندند و از هر دری سخنی می گفتند و تنقلات می خوردند . تا اینکه خواب بر مهمان چیره شد و بی آنکه متوجه باشد یک راست به بستر مخصوص صاحبخانه رفت . صاحبخانه خجالت کشید چیزی به او بگوید . بدین ترتیب قراری که زن و مرد نهاده بودند به هم خورد .

اتفاقا در آن شب ابری سنگین بار آسمان را پوشانده بود و باران به شدت می بارید . به هر حال میزبان و مهمان هر دو در خواب فرو رفتند . پاسی از شب گذشته بود که زنِ صاحبخانه از جشن همسایه به خانه بازگشت و مطابق قراری که با شوهر داشتند به سوی رختخواب دمِ در رفت و برهنه شد و زیر لحاف خزید بی آنکه متوجه شود که پهلوی مهمان خفته است. زن چند بار او را بوسید و سپس گفت : شوهر عزیزم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم . این ابرِ انبوه به این زودی ها بر طرف نمی شود و این مهمان نیز بیخ ریشت خواهد ماند .

وقتی مهمان این حرف را شنید از جا جست و گفت : نترس . من چکمه دارم و از باران و گل و لای باکی ندارم . من رفتم خداحافظ . وقتی زن متوجه قضیه شد از گفته خود نادم گشت و به التماس در افتاد اما مهمان به آن حرفها وقعی ننهاد . رفت که رفت .

بنده نوازی و بندگی

یکی از فقرای با ذوق شهر هرات که در سوز و سرمای زمستان از برهنگی خود در رنج و عذاب بود وقتی چشمش به غلامان عمید( یکی از بزرگان دولت سلجوقی) افتاد و دید که آنان( با وجود غلام بودن) جامه های فاخر و حریرین به بر کرده و کمربندِ زرین به میان بسته اند، منفعل شد و رو به آسمان نمود و با حسرت تمام گفت : خداوندا ، بنده نوازی را از جناب عمید یاد بگیر!

روزها وضع بدین منوال سپری شد که ناگهان شاه، عمید را به جرمی متهم کرد و به زندانش افکند و غلامان او را نیز به باد کتک گرفت و از آنان خواست که هر چه سریعتر گنج خانه عمید را لو دهند و غلامان در کمال جوانمردی طی یک ماه، شکنجه های هولناک شاه را تحمل کردند ولی لب به سخن نگشودند و رازِ ولی نعمتِ خود را فاش نساختند. تا اینکه شبی آن فقیر به خواب دید که هاتفی به او می گوید: ای گستاخ تو نیز بندگی را از غلامان عمید یاد بگیر!

 

حرف عشق و حرف قیل و قال

یکی از وعاظ در حال ایراد خطابه بود و جمعی از مردان و زنان به سخنانش گوش می سپردند . مردی به نام جوحی(تمثیلی از یک مرد مسخره و ابله) چادری بر سر کرد و روبندی به رخسار افکند و بطور ناشناس به جمع زنان درآمد و نشست. در آن اثنا شخصی از واعظ سئوال کرد: آیا بلندی مویِ زِهار برای نمازگزار اشکال دارد؟ واعظ گفت : البته که اشکال دارد. اگر موی زِهار به طول یک جو برسد موجب کراهت است. در این لحظه جوحی به زنی که کنارش نشسته بود گفت: خواهر ببین اندازه موی زهارم به حد کراهت رسیده است یا نه؟ آن زن دست درون شلوار جوحی کرد و شرمگاهِ خاسته او را لمس کرد و ناگه از شدت هیجان جیغی کشید. واعظ که خیال کرده بود جاذبه سخنان معنویش او را منقلب کرده ، زن را تحسین کرد و گفت: گویا سخنانم به دل این زن اصابت کرده است. جوحی گفت: نخیر، به دلش نخورد به دستش خورد . اگر به دلش می خورد که واویلا می شد!( حساب اهل حقیقت از حساب اهل قیل و قال جداست. کسی که در آتش عشق سوخته شده با کسی که از عشق فقط الفاظی شنیده و آنرا طوطی وار بر زبان جاری می کند تفاوت کلی دارد .)

 

عاشق و معشوق

معشوقی، عاشق خود را به حضور می پذیرد و کنار خود می نشاند، اما آن عاشق خام طبع به جای آنکه از وصال معشوق، حظ و نصیب بَرَد، دست در جیب خود می کند و انبوهی نامه که در دوران هجران و فراق با سوز و گداز و آه و افسوس برای معشوق خود نوشته بود، بیرون می آورد و شروع می کند به خواندن . خلاصه آنقدر می خواند که حوصله معشوق را سر می برد. معشوق با نگاهی تحقیرآمیز به او می گوید: این نامه را برای که نوشته ای؟ اگر برای من است که تو در این لحظه در کنار من نشسته ای و به وصالم رسیده ای، و البته خواندن نامه عاشقانه در هنگام وصال ، جز ضایع کردن عمر، حاصل دیگری ندارد. عاشق جواب می دهد: بله می دانم من الان در حضور تو نشسته ام، اما نمی دانم چرا آن لذتی که از یاد تو در دوران فراق احساس می کردم، اینک چنین احساسی ندارم؟! معشوق می گوید: سبب این حال اینست که تو اصلا عاشق من نیستی، بلکه عاشق احوال متغیر خودت هستی.

داستان درویش و افراد کشتی

درویشی همراه جمعیتی به کشتی در آمد . او از مال و ثروت چیزی نداشت ، بلکه ثروت و توانگری او غنای روحی و معنوی بود . او در گوشه ای از کشتی به خواب رفته بود که ناگهان سر و صدایی بلند شد . کیسه زری به سرقت رفته بود . همه اهل کشتی را وارسی کردند و سپس به سراغ آن درویش آمدند . درویش از این گمان بد دلشکسته شد و به بارگاه الهی عرضه داشت: پروردگارا بنده ات را متهم کرده اند ، هر چه صلاح می بینی عمل کن . در این اثنا صدها هزار ماهی سر از آب دریا بیرون آوردند و هر یک مرواریدی گرانبها بر دهان داشتند . آن درویش ، چند دانه از آن مرواریدها را بگرفت و در کف کشتی انداخت و سپس بر هوا پرواز کرد . فضا برای او همچون تختی روان شده بود و به همان ترتیب از آن کشتی دور شد و همانطور که از آنها دور می شد به اهالی کشتی گفت : کشتی مال شما و حق از آنِ من .

 

داستان ابراهیم ادهم و غلامش

ابراهیم ادهم ضمن سیر و سیاحت به لب دریایی رسید، و آنجا نشست و به دوختن پاره های خرقه اش مشغول شد . در این اثنا امیری که در سالهای پیشین غلام او بود از آنجا گذر می کرد . همینکه چشمش به ابراهیم افتاد او را شناخت . ولی با کمال تعجب اثری از شاهزادگی و امارت در او نیافت ، بلکه او را درویشی بی پیرایه و خاکسار یافت . پیش خود گفت: پس کو آن حکومت و سلطنت و حشمت و جلال ؟ چرا اینقدر خاکسار و ژولیده حال شده است ؟ ابراهیم که عارفی کامل بود و بر ضمایر اشخاص ، واقف بود در همان لحظه فکر او را خواند و برای قانع کردن وی سوزن خود را به دریا افکند و چیزی نگذشت که صدها هزار ماهی سر از آب بیرون آوردند در حالی که در دهان هر یک ، سوزنی از طلا بود . ماهیان به ابراهیم خطاب کردند: ای عارف حقیقی همه این سوزنها از آنِ توست ، بگیر . ابراهیم رو به امیر کرد و گفت: ای امیر ، حکومت بر دل ها مهم تر است یا حکومت بر تخت ها ؟ امیر از تماشای این صحنه شگرف به وجد و شور دچار شد و گفت : وقتی ماهیان از روح عارف خبر دارند ، وای به حال کسی که از او بی خبر باشد .

 

داستان قبر پولدار و خانه فقیر

جمعی تابوت پدری را بر دوش می بردند، و کودکی همراه با آن جمع ، نالان و گریان می رفت و در خطاب به تابوت می گفت :آخر ای پدر عزیزم ، تو را به کجا می برند ؟ تو را می خواهند به خاک بسپرند . تو را به خانه ای می برند که تنگ و تاریک است و هیچ چراغی در آن فروزان نمی شود، آنجا خانه ای است نه دری دارد و نه پیکری و نه حصیری در آن است و نه طعام و غذایی . پسرکی فقیر به نام جوحی که با پدرش از آنجا می گذشت و به سخنان آن کودک گوش می داد به پدرش گفت: پدر جان ، مثل اینکه این تابوت را دارند به خانه ما می برند . زیرا خانه ما نیز نه حصیری دارد و نه چراغی و نه طعامی .

داستان درویش یک دست

درویشی در کوهساری به دور از خلق می زیست. در آن کوهسار ، درختانِ سیب ، گلابی و انار فراوان یافت می شد و او از آن تغذیه می کرد و در هم آنجا نیز به مراقبه و ذکر و فکر مشغول بود .

روزی آن درویش با خدای خود عهد کرد که هرگز میوه ای از درخت نچیند و تنها به میوه هایی بسنده کند که باد از شاخساران بر زمین می ریزد. مدتی بر این منوال گذشت و درویش بر عهد و پیمان خویش باقی ماند و فقط از میوه های روی زمین استفاده می کرد . پس از مدتی که گذشت ، قضای الهی ، امتحانی برای او رقم زد . از آن پس دیگر هیچ میوه ای از شاخه ها بر زمین نمی ریخت و درویش نیز در گرسنگی و ناتوانی ماند . این وضع ، تا پنج روز بطول انجامید و درویش توانست پنج روز را بدون خوردن میوه ای تحمل کند ، ولی بالاخره عنان اختیار و ضبطِ نَفس از کفِ درویش خارج شد و رشته پیمان خود را گسست و دست به چیدن گلابی زد . ( نکته ای که لازم است اینجا تذکر بدهم این است که خداوند در امتحانها و آزمایشهایی که در پیش پای ما قرار می دهد به اندازه توان و طاقت ما است و خدا هیچگاه بیشتر از آنچه که می داند ما می توانیم تحمل کنیم بر دوش ما نمی گذارد . گاهی ما از ظرفیت خودمان خبر نداریم و خودمان را دست کم می گیریم و زودتر از موعد مقرر، در آن آزمایش رد می شویم. که البته اگر مقداری خوددارتر بودیم و امتحان را پشت سر می گذاشتیم درجه ای بر ظرفیت ما اضافه می گردید و دریچه ای از نور برای ما باز می شد.)

طولی نکشید که حق تعالی ، او را به سزای این شکستن پیمان و عهد ، کیفر و سیاستی سخت کرد . ماجرا از این قرار بود که روزی در همان کوهساری که درویش خلوت کرده بود، بیش از بیست دزد آمده بودند و اموال مسروقه را میان خود تقسیم می کردند. در این اثنا یکی از جاسوسان حکومتی از این قضیه مطلع می شود و داروغه را خبر می کند و بلافاصله ماموران حکومتی بدانجا می ریزند و همه دزدان را دستگیر می کنند و اتفاقا آن درویش را نیز جزو دزدان محسوب می دارند .

هنگامی که دزدان و درویش را به شهر، پیش قاضی آوردند قاضی حکم کرد که در میدان اصلی شهر ، یک دست و یک پای محکومان بریده شود. هنگامی که موقع اجرا حکم می شود ابتدا یک دست و یک پای بیست دزد واقعی را قطع می کنند و سپس نوبت درویش می شود . ابتدا دست درویش را قطع می کنند و همینکه می خواهند پای او را نیز قطع کنند درویش رو به آسمان کرد و گفت: بار الها و سرورا، دستم گناه کرده بود ، پای را چه جرمی است؟

در همین هنگام یکی از ماموران سوار بر اسب می رسد و درویش را می شناسد و بر سر مامور اجرای حکم فریاد می زند که: ای سگ صفت، چشمت را باز کن بببین که را سیاست می کنی ؟! این مرد از اولیاءالله است، چرا دستش را بریدی ؟! آیا خواهید که آسمان به زمین بیاید ؟! این درویش کسی است که خدا بسیار او را دوست می دارد و جزء برگزیدگان خداست .

وقتی داروغه از این ماجرا با خبر می شود شتابان بدانجا می رود و از درویش ، پوزش ها می خواهد و به پای درویش می افتد و از او می خواهد که او را ببخشد . اما درویش با خوشرویی و رضایت می گوید: این کیفر، بیشتر از اینکه سزاوار آن بیست دزد باشد ، سزاوار من بود، زیرا عهد خدا گسسته ام و همو مرا عذاب کرد نه شما . پس ناراحت نباش که من این مجازات را از شما نمی بینم و کسی مرا مجازات کرد که حاضرم تمام جان خویش را نیز در راه او بدهم و مجازات او برای من از هزار نوازش دیگران، دلنشین تر و زیباتر است.

زان پس آن درویش در میان مردم به درویشِ یک دست و یا درویشِ دست بریده معروف شد . ولی او همچنان در خلوت از خلق به سر می برد و در آلاچیقی به دور از غوغای شهر به زنبیل بافی مشغول بود .

یک روز مردی سرزده به جایگاه او می رود و با کمال تعجب می بیند که او با دو دست زنبیل می بافد ! درویش که از فهمیدن آن مرد ناراحت شده بود او را به داخل آلاچیق خویش دعوت کرد و او را قسم داد که این موضوع را به کسی نگوید و آن مرد هم قسم می خورد که این راز و کرامت را به کسی بازگو نکند. اما رفته رفته دیگران نیز از این راز با خبر می شوند و در تمام شهر می پیچد که درویش یک دست ، صاحب کرامت است و می تواند با دو دست زنبیل ببافد .

درویش که از برملا شدن راز خویش تعجب کرده بود و دوست نداشت که اینگونه شناخته شود روزی رو به درگاه الهی کرد و گفت: خداوند بزرگ، حکمت فاش شدن راز کرامت من چیست ؟

خدا به او می گوید: چون پس از آن اتفاقی که برای تو افتاده بود و به آن طریق دست تو قطع شد ، مردم به تو ظن بد بردند و بعضیها می گفتند که اگر این درویش از محبان خدا بود اینگونه دستش قطع نمی شد . به این ترتیب تعدادی به حقانیت تو بد گمان شده بودند و به دیده بد به تو نگاه می کردند . پس راز کرامت تو را بر آنان فاش کردم تا از این گمان بد دور شوند و به مرتبه والای تو پی ببرند .

عشق جوان گمنام به دختر پادشاه

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد.

جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت .

روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد ، احوال وی را جویا شد و دانست که جوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست . در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند . جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد .

همین که پادشاه از آن مکان دور شد ، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نا معلوم رفت . ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی جوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند . بعد از مدتها جستجو او را یافت . گفت: (( تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی ، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست ، از آن فرار کردی؟ ))

جوان گفت: (( اگر آن بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود ، پادشاهی را به در خانه ام آورد ، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانهء خویش نبینم؟ ))

 

عدالت واقعی

روزی امیرالمومنین علی (ع) از یکی از کوچه های کوفه می گذشت . پیرمردی نابینا و کار افتاده را دید که در گوشه ای نشسته و از مردم کمک می خواست . امام ، جویای حال او شد . گفتند او مردی مسیحی است که تا جوان بود و بدن سالم داشت ، کار می کرد و اکنون از کار افتاده و نابینا شده ، گدایی می کند .

امام فرمود: ((عجب، تا وقتی توانایی داشت از او کار کشیدید و اکنون او را به حال خود گذاشته اید ؟.....بر عهدهء حکومت و اجتماع است که تا زنده است، او را سرپرستی کند . بروید از بیت المال به او مستمری بدهید .))

 

پسرک و دختر زیبا

در شهری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد. تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبایی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد. پسر با طمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردازم؟ » دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی.
مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازایی نداردپسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»
سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.
دکتر هوارد کلی ، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامیکه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد. در اولین نگاه او را شناخت.
سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی ازآن دکتر کلی گردید.
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آنرا درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.
زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد. سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجه اش را جلب کرد. چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود.آهسته انرا خواند:
«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است»

عاشق زیستن

دو روز مانده به پایان جهان،‌ تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است . تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود. پریشان و آشفته و عصبانی شد. نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت ، خدا سکوت کرد . آسمان و زمین را به هم ریخت ، خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت ،‌خدا سکوت کرد . به پر و پای فرشته ها پیچید ، خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد . خدا سکوتش را شکست و گفت : عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت . تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی . تنها یک روز دیگر باقیست . بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن . لا به لای هق هقش گفت : اما با یک روز ... با یک روز چه کاری می توان کرد... خدا گفت : ‌آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی یابد، هزار سال هم به کارش نمی آید . و آن گاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت : حالا برو و زندگی کن . او مات و مبهوت به زندگی ای نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید . اما می ترسید حرکت کند ، می ترسید راه برود ، می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد... بعد با خودش گفت : وقتی فردایی ندارم ،‌نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد ، بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم. آن وقت شروع به دویدن کرد . زندگی را به سر و رویش پاشید ، زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند، می تواند پا روی خورشید بگذارد، می تواند... او درآن یک روز آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را بدست نیاورد، اما ... اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید. روی چمن خوابید. کفش دوزکی را تماشا کرد. سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهائی که نمی شناختندش سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد. او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد، لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد. او همان یک روز زندگی کرد اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند، امروز او درگذشت ، کسی که هزار سال زیسته بود .

 

خداوند در کنار ماست

یک شب مردی در خواب دید که با خدا روی شنهای ساحل قدم میزند. و از آنجا تمامی مراحل زندگیش را میدید. ناگهان متوجه شد که در مواقع شادی و خوشحالیش همواره دو رد پا روی ساحل است . جا پای خودش و جای پای خدا. اما در مواقع سختی و ناامیدی فقط یک رد پا بر روی شنها وجود دارد آن مرد با گلایه از خدا پرسید: چرا؟ در مواقع شادمانی من با من بودی اما در موقع ناامیدی و رنج مرا تنها گذاشتی؟ خداوند پاسخ داد : من هیچگاه تورا تنها نگذاشتم. در موقع رنج و ناامیدی تو، من تو را به دوش گرفته بودم و با خود میبردم . این جای پای من است تو آ ن موقع روی شانه های من بودی .

 

عمر کوتاه وغفلت

جیرجیرک به خرس گفت : عاشقت شدم . خرس گفت : الان وقت خواب زمستانی است وقتی بیدار شدم درباره‌اش صحبت می‌کنیم . وقتی بیدار شد جیرجیرک راندید. خرس نمی‌دانست جیرجیرک‌ها سه روز بیشتر عمر نمی‌کنند.

 

چشم نابینا و گوش ناشنوا

کودک زمزمه کرد: خدایا! با من حرف بزن ویک چکاوک درمرغزار نغمه سرداد. ولی کودک نشنید و فریادزد: خدایا! بامن حرف بزن . صدای رعدوبرق آمد اما کودک گوش نکرد. اودوروبرش را نگاه کرد و آنهمه زیبایی را ندید و گفت : خدایا بگذار تو را ببینم.

 

بهشت وجهنم

عابدی ‌کنار جاده نشسته‌ بود و با چشمان بسته‌ در حال تفکر بود. ناگهان تمرکزش با صدای گوشخراش یک جنگجوی سامورایی به هم خورد؛ -پیرمرد، بهشت وجهنم را به من نشان بده ! عابد به سامورایی نگاهی‌ کرد و لبخندی ‌زد. سامورایی ‌از اینکه ‌می‌دید عابد بی‌توجه به شمشیرش فقط به او لبخند می‌زند ، برآشفته شد، شمشیرش را بالا برد تا گردن عابد را بزند! عابد به آرامی ‌گفت :خشم تو نشانه‌ای از جهنم است . سامورایی ‌با این حرف آرام شد، نگاهش‌ را به عابد انداخت و به او لبخند زد. آنگاه عابد گفت : این هم نشانه ‌بهشت !

 

دوست داشتن بی بهانه

مردی‌ درعالم رویا فرشته‌ای را دید که در یک دستش مشعل و در دست دیگرش‌ سطل‌ آبی گرفته ‌بود و در جاده‌ای ‌روشن وتاریک ‌راه می‌رفت . مرد جلو رفت و از فرشته ‌پرسید: این مشعل‌ و سطل‌ آب ‌را کجا می‌بری‌؟ فرشته ‌جواب ‌داد: می‌خواهم ‌با این مشعل ‌بهشت ‌را آتش ‌بزنم و با این سطل آب ، آتشهای ‌جهنم ‌را خاموش‌ کنم . آن ‌وقت ‌ببینم چه ‌کسی‌ واقعاً خدا را دوست ‌دارد. پس ‌بیندیشیم ‌ به ‌راستی ‌اگر بهشت‌ وجهنم‌ نبود باز هم ‌خد ارا دوست ‌داشتیم .

 

داستان پیرزن و حضرت خضر

در زمانهای نه چندان دور، پیرزنی برای برآورده شدن خواسته‌اش شب و روز دعا می‌کرد. تا این‌که از کسی شنید که هرکس چهل روز عملی را انجام دهد یکی از پیامبران خدا را خواهد دید و می‌تواند حاجتش را از او بخواهد او باید برای دیدن حضرت خضر چهل صبح پیش از طلوع آفتاب جلوی در خانه‌اش را آب و جارو می‌کرد پیرزن نیت کرد و شروع کرد روزهای اول با شوق و ذوق تمام این کار را انجام می‌داد گاهی حاجتش را عوض می‌کرد یا دوباره منصرف می‌شد گاهی هم همه چیز را به خدا می‌سپرد تا هر چه صلاح است انجام دهد. باورش نمی‌شد که بتواند یکی از پیامبران، حضرت خضر، را ببیند چه برسد به این‌که از او حاجتی بخواهد و مواظب بود وظیفه‌اش را درست و بدون کم و کاست انجام دهد تا مبادا روزی خوابش ببرد یا یک وقت آب نداشته باشد یا جارویش شکسته باشد تا چهل روز تمام شود روزهای آخر دیگر این‌کار برای پیرزن وظیفه شده بود و گاهی حاجتش را فراموش می‌کرد و به مردمی که در رفت و آمد بودند خیره می‌شد و با بی‌حوصلگی آن‌ها را تماشا می‌کرد تا این‌که بالاخره روز چهل‌ام رسید پیرزن در را باز کرد و لبخندی زد و نفس عمیقی کشید و شروع کرد به آب و جارو کردن بعد از آن باید منتظر می‌ماند تا حضرت خضر رد شود صندلی چوبی‌اش را آورد و جلوی درب خانه منتظر شد هنوز خورشید بالا نیامده بود و کسی در کوچه نبود دقایقی گذشت او داشت به درختان نگاه می‌کرد به گنجشک‌ها که می‌آمدند روی زمین می‌نشستند و بلند می‌شدند .
به آسمان‌ که امروز ابرها چه‌قدر شکل‌های قشنگی درآورده‌اند این سر کوچه را نگاه کرد آن سر کوچه را دوباره این سر کوچه را، مردی چوب به دست داشت رد می‌شد پیرزن او را نگاه کرد چه‌قدر چهره گیرایی داشت، نزدیک‌تر شد انگار که پیرزن سال‌هاست او را می‌شناسد به صورتش خیره شده بود در چشمانش نوری بود و بر لبش ذکری. پیرزن فقط نگاه می‌کرد انگار آن شخص را فقط باید نگاه ‌کرد و سکوت. نباید حرفی زد مرد به آرامی گذشت پیرزن داشت به او می‌نگریست و وقتی رد شد هنوز در جای خودش نشسته بود و غرق در فکر و خیالاتش هنوز منتظر بود خودش هم نمی‌دانست به چه می‌اندیشد دقایق می‌گذشتند و او انگار در همان لحظه‌های اول حاجتش را جا گذاشته بود کم‌کم مردم شروع کردند به رفت و آمد و کوچه داشت شلوغ می‌شد ولی کوچه و خانه پیرزن امروز بوی دیگری گرفته بود بوی نور، بوی رهگذری از بهشت پیرزن لبخند زد زیرا اصلاً به یاد نیاورده بود که حاجتی دارد اصلاً انگار یادش رفته بود که می‌تواند حرف بزند و خواسته‌اش را بگوید
او خضر را نشناخته بود .

۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۵۴
aziz ghezel

برای جلوگیری از خشک شدن و حفظ سلامت پوست می توان از لوسیون ها و کرم های پوست استفاده کرد. برخی از این کرم ها را می توان با مواد طبیعی و در منزل تهیه کرد. البته اگر بعد از مصرف هر لوسیونی دچار قرمزی و حساسیت پوستی شدید، نباید دیگر از آن استفاده کنید.

 

تهیه لوسیون های مخصوص دست و صورت در منزل چند مزیت دارد:

– از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه است.

– بسیاری از افراد پس از استفاده از برخی لوسیون ها و کرم ها، نسبت به مواد شیمیایی، رنگ، بو و مواد نگهدارنده آنها دچار حساسیت پوستی می شوند. ولی نسبت به مواد طبیعی این حساسیت را ندارند.

 

1- لوسیون موم

 

مواد مورد نیاز:

یک قاشق غذاخوری موم

60 گرم روغن زیتون

یک قاشق غذاخوری روغن نارگیل

 

طرز تهیه:

یک قاشق غذاخوری موم را درون ظرفی ریخته و آن را بر روی بخار آبی که از کتری خارج می شود، قرار دهید تا موم ذوب شود.

 

60 گرم روغن زیتون و یک قاشق غذاخوری روغن نارگیل را به مومی که ذوب شده است، اضافه کنید.

 

تمام مواد را روی حرارت بخار آب با یکدیگر مخلوط کنید. این کار را تا زمانی که موم کاملا با روغن ها ترکیب شود، ادامه دهید.

 

این مخلوط را از روی حرارت بردارید. سپس با یک قاشق مواد را به هم بزنید تا فرم قوام یافته ای ایجاد شود.

 

سپس دو قاشق غذاخوری آب به آن اضافه کنید و مخلوط را به هم بزنید.

 

اجازه دهید تا مخلوط سرد شود. هنگام سرد شدن مخلوط ، هر 5 دقیقه یک بار، با همزن مواد را به هم بزنید.

 

ترکیب ایجاد شده را در شیشه درب دار نگهداری کنید.

 

تذکر : اگر می خواهید لوسیون سفت تری داشته باشید، می توانید از موم بیشتری برای این کار استفاده کنید.

 

2- لوسیون زردچوبه

 

زردچوبه علاوه بر خوش طعم کردن غذاها، دارای خاصیت دارویی نیز می باشد. یکی از ویژگی های این ادویه، درخشنده کردن پوست می باشد و به طور طبیعی با جوش پوستی مقابله می کند.

 

مواد مورد نیاز:

3 قاشق غذاخوری آرد بادام

یک هشتم قاشق غذاخوری زردچوبه

یک قاشق غذاخوری آبلیمو

مقداری ماست

 

طرز تهیه:

درون یک ظرف ماست را با آرد بادام مخلوط کنید.

 

آبلیمو و زردچوبه را به آرامی به آن اضافه کنید و شروع به هم زدن آن کنید. این ترکیب نیاز به هم زدن زیاد دارد.

 

ترکیب آماده است و باید بلافاصله پس از تهیه آن، برای جلوگیری از فاسد شدن آن، درون ظرفی با درپوش قرار داد و درون یخچال گذاشت.

 

نکته

اگر از ماست ارگانیک یا ماستی که خودتان تهیه کرده اید، استفاده شود بهتر است، زیرا این گونه ماست ها، مواد افزودنی کمتری دارند.

 

توصیه می شود این لوسیون را 15 دقیقه قبل از شستن استفاده کنید. این لوسیون برای مصرف صورت و گردن و بدن می باشد.

 

3- لوسیون شیر

 

مواد مورد نیاز:

یک فنجان شیر (ترجیحا از شیر طبیعی استفاده شود که مواد افزودنی کمتری دارد)

یک فنجان گل و برگ بابونه خشک شده

مقداری جوانه گندم

مقداری عسل

 

طرز تهیه:

شیر را در یک کاسه ای بریزید. سپس گیاه بابونه را به آن اضافه کنید. این ظرف را مدت دو ساعت به حال خود بگذارید تا کاملا گیاه بابونه در شیر خیس بخورد.

 

ترکیب را پس از حداقل دو ساعت خیس خوردن، از درون صافی عبور دهید و محلول به دست آمده را درون ظرف دیگری بریزید. سپس گیاه بابونه را دور بریزید.

 

محلول به دست آمده را درون همزن ریخته و مقدرای جوانه گندم به آن اضافه کنید.

 

سپس مخلوط به دست آمده را با همزن به خوبی ترکیب کنید.

 

مقداری به آن عسل اضافه کنید و دوباره ترکیب را با همزن ترکیب کنید. ترکیب به دست آمده باید غلیظ و چسبناک شود .

 

ترکیب به دست آمده را توسط قیف وارد بطری کنید و درپوش ظرف را بگذارید.

 

نکته

ترکیب به دست آمده برای مدت یک هفته در یخچال قابل نگهداری می باشد.

 

دقت کنید زمانی که بابونه خشک شده را به شیر اضافه می کنید، شیر کاملا سرد باشد.

 

قبل از هر بار مصرف لوسیون، شیشه را کاملا تکان دهید تا مواد به خوبی با هم ترکیب شوند.

 

سعی کنید تاریخ روز تهیه ترکیب را بر روی بطری لوسیون بنویسید تا طی یک هفته، آن را استفاده کنید.

منبع: تبیان
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۱
aziz ghezel


۱. طبع آن گرم و مرطوب است.

۲. مقوی نیروی حافظه می‌باشد.

۳. در گذشته جهت تقویت کودکان همراه شیر به آن‌ها می‌دادند.

۴. جهت درمان رعشه  از ثعلب به صورت دم کرده می‌توان استفاده کرد.

۵. برای درمان سرماخوردگی و اخلاط خونی به صورت دمکرده استفاده شود.

۶. جهت درمان ورم کلیه و مثانه از دمکرده این گیاه می‌توان استفاده کرد.

۷. جهت جلوگیری از ریزش مو و تقویت موی سر ثعلب را با روغن زیتون و گل  سرخ مخلوط نموده به پوست سر بمالند.

۸. برای رفع ورم حاد روده در رابطه با بیماری حصبه ۲ گرم ثعلب را در ۱۵۰ سی سی آب جوشانده بنوشند.

۹. جهت کم‌خونی از دمکرده ثعلب می‌توان استفاده کرد.

۱۰. برای جلوگیری از انزال زودرس از ثعلب استفاده کنند.

۱۱. افرادی که لاغر هستند از ثعلب استفاده کنند مخصوصاً در تابستان عصرانه بستنی میل کنند.

۱۲. تقویت کننده جنسی است.

۱۳. جهت ناراحتی‌های معده از دمکرده این گیاه می‌توان استفاده کرد.

۱۴. مقدار دمکرده این گیاه ۱۸ گرم در ۱۰۰۰ سی‌سی آب می‌باشد.

۱۵. تقویت کننده اعصاب می‌باشد.

۱۶. جهت درمان فلج و لقوه از ثعلب می‌توان استفاده کرد.

۱۷. از پودر ثعلب و گل پنیرک می‌توان مانند ژل جهت موی سر استفاده کرد. بدین صورت که 50گرم ثعلب را با کمی روغن نارگیل و ۲۰ گرم گل پنیرک در یک لیتر آب

جوشانده سپس صاف نموه می‌گذاریم سرد شود این ژل برای مو مفید است.

۱۸. یک ژل دیگر جهت تقویت مو: ابتدا ۵۰ گرم سبوس برنج را در یک لیتر عرق گزنه جوشانده سپس صاف نموده آن گاه مجدداً ۵۰ گرم پودر ثعلب به محلول اضافه کرده و جوشانده صاف نموده می گذاریم سرد شودازاین ژل جهت آرایش و تقویت مو می‌توان استفاده کرد.
 ۱۹. مصرف زیاد ثعلب باعث سقط جنین می‌گردد.

۲۰. کسانی‌که بیماری وریکوسل دارند کمتر مصرف کنند.

۲۱. مصرف زیاد ثعلب تارهای صوتی را از کار می‌اندازد.

بیشتر افراد با ثعلب به دلیل کاربرد آن در بستنی‌سازی آشنا هستند.
 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۰۰
aziz ghezel


درخت  بادام به بلندی 8 متر می رسد . درختی است زیبا که از زمانهای قدیم در نواحی مرکزی و غربی آسیا مخصوصا افغانستان و ایران ، سوریه و فلسطین پرورش می یافته است.ریشه درخت بادام بسیار قوی است. این درخت می تواند حتی با کمی رطوبت نیز رشد کند .برگهای آن بیضی ، باریک، نوک تیز و برنگ سبز می باشد . گلهای آن بسیار زیبا و برنگ صورتی است. در اوائل بهار شکوفه های بادام ظاهر می شود .
بطور کلی دو نوع بادام وجود دارد :
 1 -بادام شیرین
 2- بادام تلخ
خواص داروئی:

بادام شیرین از نظر طب قدیم ایران کمی گرم و تر است.
1) بادام ملین بوده و روغن بادام ضد یبوست است مخصوصا از روغن بادام می توان رفع یبوست برای بچه ها استفاده کرد .
2)بادام سینه را نرم می کند .
3)شیر بادام برای رفع سرفه ، ناراحتی حنجره و تنگی نفس مفید بوده و خلط آور است.
4) بادام برای درمان زخم روده ها و مثانه و اسهال مفید است.
5)بادام بو داده مقوی معده بوده و قابض است.
6)بادام تقویت کننده نیروی جنسی استو تولید اسپرم را زیاد می کند .
7)بادام را آسیاب کرده و با عسل مخلوط کنید برای درد کبد و سرفه مفید است.
8)چغاله بادام لثه و ریشه دندان را تقویت می کند .
9) چغاله بادام برای خشکی دهان مفید است.
10 )شکوفه بادام را دم کنید و بعنوان مسهل برای اطفال استفاده کنید .
11 )دم کرده پوست قهوه ای رنگ مغز بادام بهترین دارو برای تسکین درد و التهاب مجاری تنفسی است.(مقدر مصرف 5 گرم در 100 گرم آب )
12 )جوشانده برگ درخت بادام برای نارسائی کبد و کیسه صفرا مفید است.
13 )روغن بادام خواب آور است و بیخوابی را از بین می برد .
14 )برای صاف کردن سینه و نرم شدن روده ها و از بین بردن سرفه خشک باید روغن بادام را با شکر و کتیرا مخلوط کرده و بخورید .
15 )روغن بادام را با آب گرم مخلو ط کنید داروی خوبی برای رفع اسهال و دل پیچه بچه ها خواهد بود . ضمنا این مخلوط سنگ مثانه را خارج کرده و
درار کردن را آسان می کند .
16 )برای درمان نقرس و رفع خمیدگی پیران ، مهره های پشت را با روغن بادام چربکنید .
17 )برگ تازه درخت بادام مسهل و ضد کرم است.
18 )برگ خشک شده درخت بادام قابض بوده و اسهال را از بین می برد.
19 )روغن بادام شیرین بدلیل خاصیت نرم کنندگی و ضد التهاب در کرم ها و پمادها بکار می رود.
20 )برای رفع بیماریهای سینه ، روغن بادام شیرین را با هموزن آن عسل و یک زرده تخم مرغ مخلوط کنید که بصورت خمیر یکنواختی در آید سپس به آن جوشانده گل ختمی اضافه کرده و یک قاشق چایخوری از ان را بفاصله هر سه ساعت بخورید .
21 )برای رفع خارشپوست بچه هائیکه که سرخکو مخملکدارند روغن بادام را در تمام سطوح بدن آنها بمالید خارشرا تسکین می دهد .
22 )مالیدن روغن بادام بر روی پوست التهاب را رفع کرده و سوختگی را درمان می کند.
23 ) روغن بادام اگزما را رفع می کند .



خواص بادام تلخ
چون بادام تلخ دارای اسید سیانیدریک است در مصرف آن باید نهایت دقت را بعمل آورد.مغز بادام تلخ ازنظر طب قدیم ایران خیلی گرم و خشک است
1- بادام تلخ را آسیاب کرده و با سرکه مخلوط کنید ضماد خوبی برای سر درد می باشد همچنین مالیدن آن بر دور چشم برای تقویت بینایی مفید است.
2- خوردن بادام تلخ برای تنگی نفس، سرفه و ورم ریه مفید است.
3- بادام تلخ رابا عسل بخورید کبد و طحال را تمیز می کند .
4 - برای رفع درد کلیه ها بادام تلخ را با نشاسته و نعناع بخورید .
5 - بادام تلخ را با عسل برای قولنج مفید است.
6 - برای از بین بردن سنگ کلیه و ناراحتی های کلیه ، بادام تلخ را با شیره انگور مخلوط کرده و بخورید .
7 - اگر عادت ماهیانه خانم ها عقب می افتد بهترین طرز درمان آن قرار دادن شیاف بادام تلخ در مهبل است.
8 - برای ازبین بردن لکه های صورت ، بادام تلخ را پودر کنید و با سرکه مخلوط کرده و ضمادی از آن درست کنید و روی پوست بمالید .
9 - ضماد بادام تلخ برای درمان زخم های کهنه خارش و مخملک بکار میرود .
10 - ضماد ریشه درخت بادام تلخ برای درمان انواع دردها مفید است.
11 - ضماد ریشه درخت بادام برای پاک کردن طحال ، کلیه و دفع کرم روده بکار می رود .
12 - دم کرده ریشه درخت بادام تلخ برای پاک کردن طحال ، و دفع کرم روده بکار می رود .
13 - روغن بادام تلخ خاصیت مسهلی دارد .
14 - روغن بادام تلخ برای تنگی نفس، درد کلیه و خارج کردن سنگ مثانه مفید است.
15 - برای رفع زنگ زدن و صدا در گوش یک قطره از روغن بادام تلخ را در گوش بریزید .
16 - مالیدن روغن بادام تلخ روی صورت ، لکه ها و چین و چروک را از بین می برد .
17 - رغن بادام تلخ ترک دست و پا را که از سرما ایجاد شده از بین می برد .
18 - آنهایی که مبتلا به اگزما هستند اگر از بادام تلخ خمیری درست کنند و از آن بجای صابون برای شستن نقاطی که مبتلا به اگزما است استفاده کنند به زودی بهبود می یابند .
19 - خمیر بادام تلخ برای رفع بوی بد پا و زیر بغل مفید است.
20 - روغن بادام تلخ برای درمان سیاه سرفه مفید است.

مضرات :
بادام از نظر اینکه دارای مواد مغذی بسیاری است بنابراین غذای بسیار خوبی است ولی چون سنگین و ثقیل الهضم می باشد نباید در خوردن آن افراط کرد و مقدر آن نباید در روز بیش از ده دانه باشد . بادام همچنین برای معده های ضعیف و سرد خوب نیست و اشخاصی که معده ضعیف دارند بهتر است بادام را با شکر بخورند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۱
aziz ghezel

آمادگی جهاز جنسی هیچ ارتباطی به آمادگی روحی شما ندارد.جهاز جنسی شما بعد از مدتی استراحت و همچنین تغذیه مناسب آمادگی خود را برای فعالیت مجدد بدست می آورد ولی آمادگی روحی زمانی بدست می آید که حس شما درخواست کند.متاسفانه این مورد اصلاً رعایت نمی شود و زوجین به محض آمادگی در اعضای تناسلی و بدلیل فراهم بودن بستر مناسب دلیلی برای خودداری نمی بینند و رابطه را ایجاد میکنند.سپس براحتی بعد از مدتی دچار دلزدگی جنسی خواهند شد.

زیرا درست است که شما فیزیکی ارضا شده اید اما حس جنسی شما ارضاء روحی نمی شود و شما همچنان تشنه روحی هستید.

حالا هی می خواهید روحتان را سیراب کنید و به محض آمادگی مجدد دوباره رابطه برقرار میکنید ولی میبینید که اوضاع خرابتر میشود.روابط جنسی سریعاً جذابیت خود را از دست داده و شما را به دالانی از افسردگی پرتاب میکند.

شما اشکال را از همسر خود میبینید و کم کم وی را فردی سربار،سرد، تکراری و خسته کننده می یابید.چون امکان بروز هم ندارید سر هیچ و پوچ کارتان به مشاجره میکشد.سرخوردگی از ازدواج به شما دست خواهد داد و در انتها زنها و مردها به خود حق می دهند که زیر آبی بروند!!چرا که همسرشان را عامل این مورد میدانند.آن دسته از زنها و مردها هم که پایبند ترند مجدداً شروع به خود ارضائی میکنند.این مورد قبل از ازدواج بدلیل کمبود رابطه جنسی اتفاق می افتد ولی بعد از ازدواج بدلیل عدم سیرابی روحی بوجود می آید.و فرد هم دلیلش را نمی داند.فرد خود را مریض قلمداد کرده و فکر میکند که توان جنسی اش تحلیل رفته و با خود ارضائی سعی در بردن لذت جنسی میکند زیراکه فکر میکند دیگر همسرش قادر به ارضاء روحی و جنسی وی نیست.

بهترین عامل برای تازه نگهداشتن طراوت جنسی این است که زمان را به عشق واگذار کنیم. در صورتیکه بگذارید علاقه و عشق باعث کشش گردد روح شما سریعاً آماده میگردد.بدانیدکه برای ۲ نفر ، رابطه جنسی باید نهایت میزان ابراز علاقه به یکدیگر باشد و نه وظیفه زناشویی و یا عامل ارضاء جسمی.شما باید برای پالایش روح و عشقتان از رابطه جنسی استفاده کنید و نه برای خلاص شدن از یک حالت فیزیکی.رابطه جنسی یک ابزار قدرتمند در خدمت روح برای ابراز علاقه میباشد نه یک وسیله برای ایجاد زنگ تفریحپس بگذارید که کشش عشقی شما را وادار به ایجاد رابطه کند و نه فشار جسمیدر اینصورت در هیچ مقطعی همسرتان برای شما تکراری نخواهد شد و شما همیشه در یک آرامش روحی قرار خواهید داشت.

اما نکته مهمتر: برخی مواقع فشارها و مشکلات زندگی در خارج از خانه (چه برای زن و یا مرد)آنها را نیازمند یک رابطه عاطفی با جنس مخالف می کند. در این هنگام نوازش، لامسه، بوسه و… بسیار مناسب است. اگر ادامه این ارتباطات عاطفی به سکس منتهی شد نگران نباشید و ادامه دهید.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۳
aziz ghezel


منظور ما در این مقاله شب اول عروسی نیست . چون بسیاری از افراد ، قبل از عروسی ( که در عرف معمول است ) آمیزش جنسی( بطور کامل) را تجربه می کنند. پس منظور این مقاله زمانی است که دختر ازاله بکارت میشود . یعنی زمانی که دختر ، پرده بکارت خود را از دست میدهد .

ما در این مقاله شب زفاف را زمانی میگوئیم ، که دختران برای اولین بار تجربه سکس از راه واژن را می آزمایند. همانطور که میدانیم تمامی زخمها ، دردناک هستند بخصوص اگر سطحی باشند . به عنوان مثال اگر دست شما با دیوار زبری (مثل کنیتکس) برخورد کند ، درد به حد زیادی غیر قابل تحمل است .

این حالت دقیقا برای دختران مصداق دارد. آنها درد بسیار زیادی را در ضمن پاره شدن پرده بکارت تجربه میکنند. و غیر از آن ، درد بسیار زیادی هنگام داخل شدن آلت تناسلی در داخل واژن (دخول) خواهند داشت . اول برای روشن شدن قضیه علت درد را مرور میکنیم.
دو نوع درد در هنگام اولین تجربه جنسی قابل درک است :

۱- درد به علت پارگی پرده بکارت .
این درد همانطور که در بالا ذکر شد به علت ایجاد یک زخم سطحی در داخل واژن است . که اینگونه زخمها معمولا دردناک تر از سایر زخمها میباشند . برای کنترل یا کاهش درد ، بهترین کار ایجاد معاشقه طولانی است .

این کار سبب میشود تا دختر به مرحله ارگاسم یا نزدیک آن برسد . رسیدن به ارگاسم ، آستانه درد را بالا میبرد و باعث میشود که درد یا خیلی کم شود یا قابل تحمل گردد . به عنوان مثال د رزمان ارگاسم اگر شخص گاز گرفته شود درد را احساس نمیکند یا درد بسیار جزئی خواهد بود .
۲- درد به علت دخول
این درد دقیقا درد به علت کشش دیواره واژن میباشد . شما وقتی بادکنکی را برای اولین بار باد میکنید ، زور بیشتری بکار میبرید تا بتوانید دیواره های بادکنک را از هم باز کنید . این حالت دقیقا دز واژن هم ایجاد میشود . واژن برای اولین بار میخواهد باز شود . پس درد زیادی را حس میکند . برای کنترل این درد دقیقا مثل بالا باید معاشقه طولانی داشت . تا هم واژن لیز شود و هم آستانه درد افزایش یابد . برای این منظور میشود از ژل لوبریکانت استفاده نمود.
در کل برای آمیزش بهتر و کم درد در اولین تجربه باید نکات زیر را توجه نمود :
۱- معاشقه طولانی تا رسیدن به مرحله ارگاسم
۲- استفاده از ژل لوبریکانت
۳- بهتر است دختر لبه تخت دراز بکشد . جوری که پاهای وی کاملا روی زمین قرار بگیرد . در این صورت کمترین درد و فشار به دختر وارد میشود.
۴- دختر را باید قبل از نزدیکی از نظر روحی آماده کرد
۵- درصورت داشتن درد شدید از ادامه نزدیکی خودداری کنید.
پارگی پرده بکارت معمولا دارای خونریزی کم است . البته این قضیه به جثه زن و سن دختر دارد. در بعضی از موارد پرده دختر با نزدیکی پاره نمی شود . در این حالت حتما باید با جراح زنان مشورت نمود تا وی به روش جراحی پرده را باز نماید. تا ۳ روز پس از نزدیکی خونریزی بسیار جزئی ، طبیعی است و نباید نگران بود. در صورتی که هر گونه سوال برای شما پیش آمد حتما با ما مکاتبه کنید.
آن سوی زفاف
پاره شدن پرده بکارت ، در حقیقت نمود خارجی جریانی بسیار پیچیده است که باید آن را آغاز “زنانگی” و پایان “دوشیزگی” شمرد. تازه عروس بنا به طبیعت ، از نخستین اکراه و هراس دارد و علت آن معمولا درد جسمانی نیست که اگر همراه با آرامش و خودداری و صبوری مرد باشد خیلی جزئی است. غالبا خود دختر هم نمی داند علت این هراس و اکراه در کجاست ؟ در واقع تازه عروس در این مرحله دچار نوعی ” شرم ” نیز هست . همه این علت ها را باید در جای دیگری جستجو کرد.
در حقیقت چون زن در این مرحله که وارد حیات زناشویی می گردد دگرگونی مهمی در برابر خود می بیند و به زندگی آینده و مسوولیت ها و خطرهای آن می اندیشد و از آن واهمه دارد. همه این واهمه ها ، چه زن از آن آگاه باشد و چه نباشد ، قابل ملاحظه و شایسته توجه است.
این وظیفه شوهر است که وجود این هراس فطری زن را دریابد و همواره آن را به یاد داشته باشد.بهترین فرصت برای جلب اطمینان زن همین دوره کوتاه است. معروف است که زفاف را نباید با جبر آغاز کرد ، ما می گوییم در کار پاره شدن پرده دوشیزگی نه تنها جبر نباید در کار باشد بلکه این عمل باید دنباله و نتیجه نوازشی صبورانه و معاشقه ای جانانه باشد و شوهر باید عروس را به تدریج متمایل و راغب به عمل نماید نه آن که با شتابکاری و به کار بردن زور ، تنها حس شهوت خویش را فرو نشاند.

در این صورت تنها جسم زن را تصرف کرده و از تصرف روح او ناتوان مانده است. بنابراین شوهر در شب زفاف باید تمام تمهیدات لازم را به کار گیرد و در نهایت ملایمت و ظرافت عمل کند و بداند که کوچکترین اشتباه ، چندان او را خسته و دل آزرده می کند که به آسانی التیام پذیر نخواهد بود و گاه تا پایان زندگی زناشویی آثار آن بر جای می ماند.
از نظر روانشناسی این دردهای روحی منجر به پیدایش هزاران نوع اختلالات فکری ، غم و اندوه مزمن می گردد که درمان آن بسیار مشکل خواهد بود زیرا اغلب منشا و علت اصلی آن ناشناخته می ماند.
در واقع علت سرد مزاجی بسیاری از زنانی که لذت جنسی نمی برند آن است که در شب زفاف ناگواری دیده و رنج و تب روحی کشیده اند و این تالمات در ضمیر پنهان آنها مانده و اختلالات جسمی و روانی بعدی را با خود آورده است.
بسیاری از امراض دیگر چون پریشان خیالی و بیماریهای عصبی غالبا در اثر همین رویدادهای به ظاهر کوچک شب زفاف ایجاد می شود و گاهی این عوارض روحی به قدری پیچیده و شدید می شود که روان پزشک باید مدتها وقت صرف کند تا پس از جلب اعتماد و اطمینان بیمار ، شاید موفق به کشف ریشه اصلی اختلال گردد.

این است که باز تکرار می کنیم در نوازش و مهربانی و رعایت حال تازه عروس به ویژه در شب رفاف به هیچ نباید کوتاهی کرد. هیچ دختری فطرتا مرد را مختار نخواهد دانست تا هر چه می خواهد بکند و اگر حجب و حیای عروس یا هر علت ناشناخته دیگر مانع از آن است که به میل تسلیم شود بهتر است یک شب یا حتی شبهای متعدد ، زفاف را به عقب انداخت تا عروس به تماس جسمانی خو بگیرد و با آرامش خاطر مشتاق و راغب به ارتباط جنسی شود. عمر انسان آن قدر کوتاه نیست که چنین شتابکاری لازم باشد و به خصوص در این دوره ، صبر و متانت و حوصله به پیروزی و کامروایی خواهد انجامید.

در اینجا باید یادآور شویم اگر داماد به دلیل ضعف نفس و سستی در رفتار ، بخواهد به هر نحو عمل را انجام دهد به نتیجه نمی رسد و لازم است اصرار در این باره خیلی ملایم و صبورانه باشد. اصولا زن وقتی هم حاضر و راغب به تسلیم است طبیعتا می خواهد بر او ظفر یابند ولی بین فتح عاشقانه و استیلای وحشیانه تفاوت بسیار است و مرد باید با فراست دریابد که هنگام دخول فرا رسیده است. به طور کلی در هفته های اول ازدواج برای نزدیکی نباید پافشاری کرد جز آن که عروس خود ابراز تمایل کند.شوهر اگر عیبی در بدن زن مشاهده کرد ، هرگز نباید آن را آشکار کند یا اظهار تعجب کند مبادا زن اندوهگین شود و آن را مایه حقارت پندارد.
حساسیت شب زفاف
زفاف که همان ازاله ی بکارت در دختر است برای هر دو از خاصیت خاصی برخوردار است . انجام ناقص و یا وحشیانه ی آن در دختر می تواند آثار سوء جبران ناپذیری را ایجاد کند . داماد باید حالت خاص عروسش را درک کند و بدون آمادگی همسرش با او آمیزش نکند . مرد جوان باید عریزه ی جنسی خویش را کنترل کند و اگر در همسر خویش آمادگی نمی بیند صبر کند تا زمان مناسب فرا رسد و با مساعد شدن شرایط با ملاطفت و آرامی زفاف را انجام دهد . برخی از جوانهای بی تجربه شرایط حساس همسر خویش را در نظر نمی گیرند و در همان شب اول بنیاد زندگی خویش را خراب می کنند .
چون پسر و دختر نادان بوند گله چران یا که شتر بان بوند
درس زناشویی کجا خوانده اند کی بره قافله پی برده اند
ببر صفت حمله به آهو کند غرش و تندی و هیاهو کند
ای پسر آخر دمی آرام باش ای شتر مست دمی رام باش
تندی داماد و خموشی زن سرد کند جمله چو صد بادزن
»» این شب برای اغلب زوجها شب پر التهابی است و اولین شب ارتباط جنسی جدی میان آنهاست.
»» زنها در این شب به شدت نگران و مضطرب هستند
»» خاطره این شب تا پایان زندگی در ذهن زنان باقی می ماند.حتی اگر بعدها ازدواجهای مکرری کنند.
»» پاره شدن پرده بکارت اغلب با آمدن مقداری خون همراه است و این برای طرفین مهم و استرس آور بوده و در زنها همراه با درد و سوزش و ضعف جسمانی است.
»» مردها سعی کنند قبل از شب عروسی با خانواده خود جهت کنار گذاشتن آداب و رسوم غلط به طور جدی صحبت کنند.
»» به همسر خود برای کسب اعتماد به نفس قبل از شب زفاف روحیه بدهید.
»» هیچ لزومی ندارد که مردها همان شب اول پرده زن را پاره کنند. بهتر است به شب دیگری موکول گردد.
»» سعی کنید این شب را با معاشقه و بوسه و لمس بگذرانید و دخول را به شبهای دیگر موکول کنید.
»» این شب را در آغوش هم و برهنه تا صبح سپری کنید.
آداب و رسوم غلط در شب زفاف:
هم در گذشته و هم در حال حاضر در خانواده های سنتی ایرانی رسم است که در شب اول عروسی (شب زفاف) زنان پشت در اتاق عروس و داماد می نشینند تا داماد پارچه ای خونین را نشان آنها بدهد تا از پشت در بلند شوند و به خانه های خود بازگردند. این دستمال خونی نشان دهنده پاره شدن پرده بکارت عروس توسط داماد است.
در تلقی عمومی جامعه ما ، شب ازدواج و زفاف ، شب خوشبختب و رسیدن به آرزوهاست ، اما شب زفاف شب خستگی هم هست ، شب اظطراب و نگرانی است شب سر درد شب گریه شب سوزش معده و شب …….و حتی شاید شب بر باد رفتن آرزوها هم باشد .
اینکه چنین شبی با جایگاهی که در فرهنگ اجتماعی ما دارد و اثرات آن بر زندگی ما اینقدر درباره اش کم صحبت شده و حتی از دید نویسندگان و دیگر هنرمندان ما هم پنهان مانده خود معمایی است .
شب عروسی در فرهنگ ما فعلا اون موقعی است که دو تا آدم که چند وقت در تدارک ازدواج بوده اند برای اولین بار زن و شوهر میشوند وبه صورت رسمی در یک رختخواب میخوابند ، شب ازدواج فقط و فقط یک کار اجباریست . شما و همسرتان باید از ماشین عروس پیاده شوید ، به درون خانه بروید و در را ببندید .همین . هر کس دیگری انتظاری یه غیر از این داشت زیاد به خرفش گوش نکنید .
در فرهنگ ما ازدواج به همه فامیل مربوطه بعضی جاها ( که از لحاظ سواد عمومی سکس در مرحله پایین تری هستند ) از داماد انتظار دارند در عرض ۱۰ دقیقه تا نیم ساعت پارچه خون آلودی را به عنوان نشان باکره بودن عروس تحویل بده بعضی ها ممکنه تا شب ازدواج عروس اشون یا دامادشون را ندیده باشند و خیلی های دیگه ممکنه اون رو لخت ندیده باشند عده زیادی هم هستند مه قبل از عروسی با همسرشون سکس داشته اند ، پس پیچیدن یک نسخه ثابت غیر ممکن است اما چیزهای مشترکی هم وجود دارد .
همه ما شب ازدواج خسته ایم توی این بحثی نیست ازدواج ایرانی سخته حداقل یک هفته دویدن و حرص خوردن داره دنبال جا میگردید خونه رو مرتب میکنید . دعوت فامیل و خلاصه تحمل دردسر های جشن . همه اینا باعث می شود که بهترین شب زندگی شما با خستگی و تنش های بدنی شروع بشه . عروس و داماد یا به اجبار غذا میخورند یا اصلا فرصت غذا خوردن پیدا نمیکنند و هر دو حالت برای یک سکس خوب مضر است .
پس این شب چکار باید کرد ؟ احیانا دفعه اولی است که میخواهیم سکس داشته باشیم . تاثیر خستگی و اضطراب را میدونید ؟ برای آقایون این احتمال هست که اندام جنسیشون راست نشه و در صورت وقوع این امر اضطراب جند برابر می شود و اوضاع بدتر . در مورد خانمها این اضطراب باعت خشک شدن مهبل می شود که حتی برای خانمهای کارکشته هم دخول مشکل می شود چه برسه به دختری که برای اولین بار میخواد دخول را تجربه کنه .پس اولین کار شما مبارزه با اضطراب است . بهتر است اون دسته از کسانی که فامیل هاشون منتظر دیدن دستمال خونی هستند این مطلب را براشون روشک کنند که این فکر بیهوده ای است و بهتره شما را به حال خودتون بذارن
برای مبارزه با اضطراب اینه که منبع اونو از بین ببرید . منمبع اضطراب شب زفاف است اجبار به عمل جنسی است پس این ” اجبار ” لعنتی را از بین ببرید .
اگه میتوانید با همسرتان صحبت کنید و بگویید احتیاجی نمیبینید که شب اول در اوج خستگی و تنش و اضطراب حتما سکس داشته باشید صحبت کنید چه قبلا و چه وقتی آخر شب با هم تنها هستید که عاشق عمل جنسی هستید ولی امشب اجباری در انجام کامل اون ندارید و بهتر میبینید که این کار را به فردا یا روزهای بعد موکول کنید که بدن هاتون تازه هستند و فکرتون باز و از نظر وقتی هیچ جور تنگی ندارید .
با این فکر هم آغوشی را شروع کنید اگر دوست داشتید تا آخرش بروید و هرجا احساس کردید وقتش نیست متوقف شوید . اما خواهشا وحشی بازی هم در نیارید عمل هماغوشی را یک اجبار نشون ندهید نه به مرد و نه به زن . مرد باید اولین نکته براش راحتی و آرامش همسرش باشه و زن به جای اینکه مردانگی را توی …. سفت و دراز و زور زیاد ببینه توی اخلاق و رفتار دنبالش بگرده.
یک نکته بسیار مهم : در اولین تجربه سکس اگر باعث ناراحتی و ناخوشایندی طرف مقابل خود بشوید این کار مطمئنا از لحاظ روحی و روانی تاثیر بدی روی سکس آینده شما هم خواهد داشت ( می دانید که روان آدمی در سکس چقدر تاثیر گذار است)
صحبتی با آقا دامـــــــاد :
قبل از هر چیز یادتان باشد که آب یا نوشیدنی دیگری که میل دارید در اتاق باشد که اگر هر کدام از شما احساس تشنگی کردید لازم نباشد بروید بیرون دنبال نوشیدنی بگردید .
چون خیلی ها شب اول به خاطر ترس و تنش و….. دهنشان خشک می شود و احتیاج به آبی دارند وارد خانه که می شوید قبل از افتادن روی مبل و صندلی بطرف همسرتان بروید و او را در آغوش بکشید ، زیر گوشش بگوید که دوستش دارید و قول بدهید که این زندگی زیبایی را که کنارش شروع کردید را ادامه خواهید داد . همین طور که در آغوشش گرفتیه اید به سمت جایی برای نشستن برویدو کنار هم بنشینید . هم او خسته است و هم شما .
توی صورتش نگاه کنید و بگویید که زیباست هیچ عجله ای نکنید با حوصله باشید و صبور . آرام حجابش را بردارید و عاشقانه به همسرتان نگاه کنید و تکرار کنید که واقعا زیباست بسیار ظریف یه دستهایش دست بزنید دست ها را بالا بیارین و آرام ببوسید . بعد از بوسه چند لحظه مکث کنید و به خاطره این بوسه فکر کنید ( اینجا فرصت مناسبی است که آیا آب یا نوشیدنی دیگه ای لازم داره ؟)
اگر قبلا با همسرتون سکس داشته اید این کارها را به عنوان یک عروس با او بکنید واگر نداشته اید و دختر از طبقاتی باشد که هیچ وقت با پسری حتی خود شما نبوده به او اطمینان بدهید تا ترس و اضطرابی نداشته باشد . توجه کنید که زنها نسبت به بدنشان خیلی حساس میباشن پس یک ضرب به سینه ها یا جاهای دیگر دست نزنید اگر خیلی خسته نیستید با همسرتان بایستید و ایستاده در اغوشش بگیرید اینطوری میتوانید آروم دستهاتونو حرکت بدین و پشت بدن همسرتونو نوازش کنید آروم در گوشش حرف های عاشقانه بزنید .
بقیه مراحل به همین سادگیست به آرومی همین فضا را دنبال کنید ( عاشق باشید و اعتماد دهنده به طرف مقابل در هر تماس ). کنار هم دراز بکشید و آروم تا حدی لباسها را در بیاورید همسرتان را تحسین کرده و شهوت انگیزی اش را بهش یاد آور شوید . سانتی متر یه سانتی متر بدن همسرتان را لمس کرده و به آن عادت کنید .
صحبتی با عروس خانم :
خانم عزیز شما هم وظیفتان همین چیز هاست . اگر لباس آقا داماد را تا آخر در آورده اید بهش بگوید به پشت بخوابد و چشماش را ببند با احتیاط کامل به بدن همسرت دست بکشید آلت جنسی او را اگر خواستید نوازش کنید و نه کار بیشتر . اگر بار اول است در این جلسه اجازه دهید که گذشت زمان همه چیز را یاد بدهد جلسه اول حداکثر می تواند شناخت باشد به هر حال نه آقا از آلت جنسی شما زیاد سر در نیارورد و نه شما از آلت جنسی او پس یک حرکت لذت بخش را شروع کنید مانند نوازش آلت همدیگر و کمی به همین حرکت ادامه دهید .

قصدتان کمی نوازش و بعد خوابیدن و استراحت کردن باشد هرچند ممکن است که چیز های دیگری هم پیش آید . سکس لازم نیست حتما دخول باشد اگر بخواهید یک ضرب سراغ دخول بروید مثل اینه که با زبانی که نمیشناسید برنامه نویسی کنید . صبر کنید تا اول چگونگی موضوع را یاد یگیرید این باعث می شود موقع عمل مقدمات را خوب بدانید
خلاصه کلام :
۱ – تا احساس آمادگی کامل برای کاری نکرده اید وارد عمل نشوید .
۲ – هر لحظه مطمئن باشید همسرتان راحت است ( آقایون بیشتر توجه کنند چون این عمل اولین بار برای خانمها خیلی اضطراب آور تر است )
۳ – اگر عروس باکره باشد از پرده بکارت نترسید اگر دخول را درست انجام بدهید پرده بکارت بدون درد یا خونریزی باز خواهد شد .
این عضو در مردان به صورت استوانه ای شکل می باشد که از ۳ بافت تو درتو تشکیل شده.این بافتها اسفنجی شکل هستند و میتونین شکل یه توری رو واسه خودتون مجسم کنین .در واقغ اونها حاوی میلیونها فضای خالی هستند که در زمان تحریک جنسی توسط خون پر می شوند و باعث بر انگیختگی آلت جنسی می شوند.

پوست آلت هم شل و کاملآً قابل کش اومدنه تا بتونه خودش رو با هر دو حالت فیزیکی آلت تطابق بده….اما کارایی این عضو که معمولاً آقایون بخاطرش فکر میکنن خیلی کارشون درسته! محتاج فعالیت چند عضو دیگه است که من بصورت خیلی ساده اونها رو براتون میگم:
کیسه بیضه یا : Scortum – این عضو از بسیاری مخازن خون و اسپرم تشکیل شده و در واقع کار اصلیش تنظیم حرارت بیضه ها میباشد.بطور معمول در آقایون دو بیضه وجود دارد که (… و اینکه یکیش هم بالاتر از اونیکی باشه کاملاً طبیعیه!! کشتین منو با این سوالتون!!) فوق العاده حساس می باشد.کیسه بیضه از ماهیچه هایی تشکیل شده که در هنگام گرما شل میشن و بین بیضه و بدن فاصله می اندازن و در هنگام سرما هم جمع شده و بیضه ها رو به بدن میچسبونن.

بدن انرژی زیادی رو صرف ثابت نگه داشتن دمای این منطقه میکنه .آقایون توجه کنن که برای همینه که زمستونها ته ۲ تا جیب شلوارشون سوراخ میشه!! چون وقتی با دوستاشون ایستادن چرت میگن ، نا خود آگاه می خواهن دستشون رو به سمت این قسمت ببرن تا هم باعث تقسیم گرمایی بشن و هم این عضو رو از سرما حفظ کنن!!
بیضه ها: در این بخش هورمونهایی مثل تستسترون، هورمون ابتدایی مردانه ، و اسپرمهای ناآماده تولید میشه.درون بیضه توده عظیمی از لوله که بهش Seminiferous Tubules یا لوله منی ساز میگن وجود داره
Epididymis : یه لوله قطور ماهیچه ای که روی بخش پشتی بیضه خوابیده که اسپرمها رو انبار میکنه و با انقباضش اونها رو به سمت رگی به اسم Vas deferens می بره تا اون رگ مواد رو از توی مثانه رد کنه.در مردان لوله خروج ادرار و منی در انتهای پرسوتات یکی میشن …ولی برین خدا رو شکر کنین که در زمان برانگیختگی دریچه لوله ادراری بسته میشه تا همه چی قاطی پاطی نشه!!!…مواد بعد از اینجا وارد رگ اصلی برون ریز یا Urethra میشوند که اینکار هم توسط Ejaculate duct انجام میشه.البته فراموش نشه که به رگ برون ریز عضوی به اسم Seminal vesicles ضمیمه شده که با همکاری پروستات باعث میشن مواد قندی فراکتوز اضافه بشه تا اسپرمها مواد غذایی لازم رو بدست بیارن . یعنی درواقع انرژی بگیرن و محیط مناسبی برای پرورش و آماده شدن اسپرم فراهم بشه. بعد از این لوله برون ریز مواد رو بسمت خروج از بدن هدایت میکنه و شما دجار انزال میشین…

اما ۲ قسمت دیگه وجود داره که توجهتون رو بهش جلب مبکنم.
یکی غده Bulbourethral که در ابتدای برانگیختگی یه پیش آب راه براتون فراهم میکنه تا لوله برون ریز از اسیدها و مواد ادراری پاکسازی بشه.این آب درابتدا حاوی هیچ اسپرمی نیست ولی اگر بعد از یکبار انزال مایع منی همچنان در لوله باقی مونده باشه در کورس بعدی می تونه اسپرمها رو با خودش حمل کنه و براتون یه بچه کاکل زری بالا بیاره!! ولی بدونین احتمالش پایینه اما وجود داره….
نکته دوم ماهیچه ایه که بین معقد وآلت تناسلی قرار داره و در واقع ۲ جا رو کنترل میکنه.برای همینه که هر وقت فشاری به آلت می یارین همون فشار به معقد هم وارد میشه.

منبع:

pezeshkan.org

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۵
aziz ghezel

تنباکوی مورد استفاده برای قلیان، تنباکویی مرطوب و چسبناک است که در عسل و شیره خیسانده میشود و بطور معمول با طعم های مختلفی از قبیل سیب، هلو، نارگیل، انبه، نعناع و توتفرنگی به فروش می رسد.

از جنبه های نگران کننده قلیان این است که سابقاً در کشورهایی مثل پاکستان و هند توسط افراد سالخورده ای که در روستاها زندگی میکردند استفاده میشد اما اخیراً بیشتر در مناطق شهری ایران بشکل همه گیر مورد استفاده قرار میگیرد. مهمتر اینکه رستورانهای شهری زیادی آن را برای مشتریان خود سرو میکنندیک سری باورهای نادرست و واقعیت درباره کشیدن قلیان وجود دارد که آنها را برای شما دوستان بیان می کنیم:

بــاور غلط اول : از آنجا که تنباکوی قلیان از طریق آب فیلتر میشود، کلیه مواد مضر آن تصفیه میشود. واقعیت اول : کشیدن تنباکو از طریق آب، مواد سرطانزای آن را تصفیه نمیکند. این دود میتواند به اندازه دود سیگار اثر مخرب بر روی ریه و قلب داشته باشد.

بــاور غلط دوم : استنشاق دود قلیان ریه ها را نمیسوزاند، به همین دلیل مضر نیست.

واقعیت دوم : دود قلیان وقتی استنشاق میشود، ریه ها را نمیسوزاند، زیرا از طریق آبی که در پایین آن قرار دارد خنک میشود. با اینکه دود خنک میشود، اما هنوز هم حاوی مواد سرطان زایی است که برای بدن مضر است.

بــاور غلط سوم : کشیدن قلیان سالمتر از کشیدن سیگار است.

واقعیت سوم : دود قلیان به همان اندازه دود سیگار مضر است. قلیان به طریقی متفاوت دود تولید میکند: دود سیگار از سوختن تنباکو ایجاد میشود، در حالی که دود قلیان از طریق گرم شدن تنباکویی که در کاسهی بالای آن قرار دارد از طریق زغال تولید میشود. محصول نهایی آن یعنی دود یکسان است که حاوی مواد سرطانزا است.

بــاور غلط چهارم : کشیدن قلیان به اندازه کشیدن سیگار اعتیادآور نیست، زیرا نیکوتین در خود ندارد.

واقعیت چهارم : تنباکوی قلیان هم مثل تنباکوهای معمولی حاوی نیکوتین است. در واقع، در یک جلسه ۶۰ دقیقهای قلیان، فرد در معرض حجم دودی ۱۰۰ تا ۲۰۰ مرتبه بیشتر از یک سیگار قرار میگیرد.

بــاور غلط پنجم : تنباکوی گیاهی قلیان سالمتر از تنباکوی معمولی است.

واقعیت پنجم : این هم مثل کشیدن سیگار گیاهی یا “طبیعی”، فرد را در معرض مواد سرطانزا قرار میدهد.

منبع:

pezeshkan.org

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۹
aziz ghezel


توبه از گناھان
تنھا روش علاج قطعی ھمه عذابھا.
لقمه ای نان حلال
تنھا داروی شفابخش بیماریھا.                                                                                                                                            قطع روابط ریائی
تنھا داروی آرامبخش اعصاب و روان.
ترک تھمت ناحق
تنھا راه رھائی از بد بینی و شک.
ترک بیمه ھا
تنھا راه نجات از بیم ھا.
قطع امید از پزشک
تنھا راه فائق آمدن بر دردھا.
ساده زیستی
تنھا روش چیره شدن بر آتش حسد.
گوش بستن بر حرف مردمان
تنھا داروی خواب خوش و آرام.
چشم بستن بر تلویزیون
تنھا راه نجات از توّھم و مالیخولیای مدرن.
خود  شناسی
تنھا راه رھائی از شرک و نفاق.
خود را علت سرنوشت خود دانستن
تنھا راه رھائی از ظلم.
دل کندن از عزیزان
تنھا راه نجات از بغض و کینه.
دوستی با اھل اخلاص و یقین
تنھا راه عملی ساختن عقل خویش.
مأیوس بودن از ھمه عالم
تنھا راه خدا پرستی خالصانه.
دست و دل شستن از مالکیت ھا
تنھا راه رھائی روح.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۰۱
aziz ghezel


آویشن به لحاظ فرھنگ دارویی یک گیاه کاملاً ایرانی و از مکاشفات خارق العاده ابن سینا میباشد .
مصرف دم کرده این گیاه بطور روزمره به عنوان نوعی چای خواصی بسیار بھتر از چای را دارد و علاوه
بر این موجب پیشگیری و درمان معجزه آسای صد ھا بیماری است و مصرف زیاد از حد آن فقط برای
فشار خون خیلی بالا دارای عوارضی مثل تپش قلب و سرگیجه است که بھتر است رقیق تر مصرف
شود و یا به ھمراه مقداری آبلیمو این عارضه جانبی ھم منتفی می شود و بدین لحاظ یکی از بی
عارضه ترین گیاھان دارویی است و فقط برای کسانی که دارای طبع به اصطلاح سرد ھستند و
خوراکیھای طبع گرم به طبیعت آنھا نمی سازد مصرف انواع مرکبات این مشکل را برطرف می سازد
زیرا آویشن دارای طبعی آتشین است و موجب نوعی مستی وسرخوشی سالم میگردد به ھمین
دلیل ابن سینا به آن شراب حلال لقب داده است .
خواص بھداشتی و درمانی :سرماخوردگی ، انفولانزا ، آنژین ، آسم ، سل، سینوزیت ، میگرن ،سوء ھاضمه ، نفخ ، ناکا رآمدی کبدو کلیه ، سنگ کلیه ، انسداد مجاری ادراری ، سنگ مثانه ، پالایش کننده خون و درمان چربی و اوره و قند و غلظت خون ، پاک سازی شریانھا و رفع انسداد عروق ، ضد عفونی کننده دھان و مجاری
گوارشی ، مبارزه با انگلھای روده ، نارسایی خون ، دردھای روماتیسمی و تصلب عصبی، درمان بی
خوابی ، تشنج ، رعشه و انواع صرع ، رفع ناتوانی جنسی و تسریع کننده عادت زنانه و تسریع در ترک
اعتیاد . و ھمچنین شستشوی بدن جھت لکه ھا و قارچھای پوستی و شستسوی چشم و گوش و
اشتھا آور و کمک به خون سازی و ھمچنین برای پیشگیری و درمان انواع بیماریھای قلبی و از جمله
سکته ھا دارویی معجزه بخش و بی عارضه است .
امروزه بر حسب معرفی ابن سینا در کتاب قانون این گیاه در سراسر اروپا بصورت چای در اکثر خانه
ھا مصرف می شود . مصرف دم کرده آویشن به ھمراه عسل طبیعی و لیموی تازه مؤثرترین درمان
انواع سرماخوردگیھا شناخته شده است و بسیاری از امراض گوارشی و تنفسی و ویروسی و
عفونی و خونی را پیشگیری می نماید . آویشن را بعنوان یک چای اصیل ایرانی و نشاط آور وارد
فرھنگ غذایی خود نمایید .

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۳۷
aziz ghezel