خصلتهای خوب و بد زبان انسان
شاهدى است که از درون خبر مى دهد.
و داورى است که حقّ و باطل را از هم جدا مى سازد.
و سخنگویى است که به سؤالات پاسخ مى گوید.
و شفاعت کننده اى است که سبب وصول به نیازها است.
و توصیف کننده اى است که اشیاء را معرفى مى کند.
و امیرى است که به نیکیها دعوت مى نماید.
و واعظى است که از قبیح باز مى دارد.
و تسلّى دهنده اى است که غمها با او فرو مى نشیند.
و ستایشگرى است که زنگار کینه ها را از دلها پاک مى کند.
و هنرمندى است که گوشها به سبب او لذّت مى برند.1 ـ گفتگو کردن در امورى که به انسان مربوط نیست (و در سرنوشت او اثر مادّى و معنوى ندارد).
2 ـ بیهوده گویى و پرحرفى
3 ـ گفتگو در امور گناه آلود مانند وصف مجالس شراب و قمار و زنان آلوده
4 ـ جدال و مراء(منظور از «جدال» جرّو بحث هایى است که براى تحقیر دیگران انجام مى شود، و «مراء» به معنى بحثهایى است که به عنوان اظهار فضل و برترى جویى است.)
5 ـ خصومت و نزاع و لجاج در کلام
6 ـ تکلّف در سخن گفتن و تصنّع در سجع و قافیه پردازى و مانند آن
7 ـ بد زبانى و دشنام
8 ـ لعن کسى که مستحقّ لعن نیست
9 ـ غنا و اشعار (منظور اشعارى است که محتواى باطل دارد یا با آهنگ لهوى خوانده مى شود.)
10 ـ مزاح و شوخى هاى رکیک و زشت
11 ـ سخریّه و استهزاى دیگران
12 ـ فاش کردن اسرار مردم
13 ـ وعده هاى دروغین
14 ـ دروغ و خبرهاى خلاف گفتن
15 ـ غیبت کردن
16 ـ سخن چینى (حرف این را براى آن بردن و میان دو نفر یا دو گروه نفاق و آشوب بپا کردن.)
17 ـ نفاق در سخن (که در تعبیرات عربى به چنین کسان ذوللِّسانین گفته مى شود; مثلاً، در پیش رو چیزى بگوید و در پشت سر چیز دیگر.)
18 ـ مدح نا به جا و ستایش از کسانى که شایسته ستایش نیستند
19 ـ نسنجیده و بى مطالعه سخن گفتن که غالباً توأم با خطاها و خلافها است
20 ـ سؤال از مسائل پیچیده اى که درک آن خارج از توان فکرى سؤال کننده است