مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر روز ، نه روز "زن" و نه روز "مرد" بلکه روز "انسان" است.


آخرین نظرات


در مورد قیام ابومسلم و رشادتهای او زیاد گفته شده ولی می خواهم از نحوه ی کشته شدنش با ناجوانمردی بگویم :

منصور عباسی ؛ خلیفه وقت نامه ای از مداین به ابومسلم در خراسان فرستاد مبنی بر اینکه ؛ درباره ی اموری میخواهم با تو صحبت کنم که نوشتنی نیست ؛ بیا ؛ زیاد تو را در عراق نگه نمیدارم و سریع تورا به خراسان باز میگردانم.!!!
ابومسلم در ابتدا شک داشت ؛ اما پیک خلیفه با زیرکی او را فریفت و به لطف و محبت خلیفه امیدوار ساخت ؛ ابومسلم به مداین رسید ؛ گروهی از همراهان و همرزمانش شمشیر به دست در کنارش حرکت میکردند ؛ هنگامی که او به کاخ حکومتی رسید به ابومسلم گفتند که : خلیفه در حال وضو گرفتن و آماده شدن برای نماز است.!!!
سرانجام منصور در تالار مخصوص نشست و اجازه شرفیابی داده شد ؛ اما این اجازه فقط برای ابومسلم داده شد ؛ نه برای همراهان او ؛ حتی شمشیر ابومسلم نیز به بهانه ای دم در تحویل گرفته شد ؛ خلیفه گروهی از مردان مسلح را آماده به فرمان در پشت پرده ها مخفی کرده بود ؛ ابومسلم یکه و تنها واردشد و به قانون خلافت بر منصور سلام داد.!!!
منصور در ابتدا با ملایمت سخن را آغاز کرد ؛ اما سرانجام کار را به تندخویی کشانید و سرانجام فریاد زد : این تو نبودی که با من گردنکشیها کردی؟!!! تو نبودی که نام مرا بر نام خود مقدم شمردی؟!!! تو نبودی که از آسیه دختر علی بن عبدالله خواستگاری کردی؟!!! ای پسر زن خبیث ؛ میگویی که فرزند سلیط بن عبدالله عباس هستی ؛ تا خود را در خانواده ی بنی عباس جا بزنی؟!!!
سرانجام منصور عباسی با عصایش بر سر و کله ی ابومسلم کوفت و گفت : خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم ؛ سرانجام لحظه نهایی فرا رسید ؛ خلیفه چند بار دستها را بر هم زد و جلادها از پشت پرده ها بیرون آمدند ؛ یکی از جلادها با ضربه ساطور پای ابومسلم را از کشاله ران قطع نمود ؛ ابومسلم به کف اتاق در غلتید ؛ دیگر جلادان با شمشیر و دشنه و چاقو به جان ابومسلم افتادند و بدن او را تکه تکه کردند و قطعات بدن ابومسلم را در گلیمی پیچیدند و در گوشه ی تالار گذاشتند.!!!
منصور بعد از کشتن ابومسلم ؛ طی سخنرانی خود گفت : آنانکه بخواهند جامه خلافت را از تن ما بدر کنند ؛ مانند ابومجرم(ابومسلم) سزای خود را خواهد دید ؛ روزگاری او بیعت شکنان را در هم می شکست و اکنون که خود بیعت شکست ؛ ما او را شکستیم.!!!

و این بود ؛ سرانجام مردی که به گواهی تاریخ ؛ یکی از سرداران و شمشیر زنان بزرگ بود ؛ کسی که رویای زنده کردن شاهنشاهی ساسانی را در سر می پرورانید.!!!



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۲۸
aziz ghezel

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی