مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر روز ، نه روز "زن" و نه روز "مرد" بلکه روز "انسان" است.


آخرین نظرات


از گرانی آدم خل می شود
سفت هم باشد اگر، شل می شود!
از گرانی میپرد از کلّه هوش
از گرانی میشود هر گربه، موش!
از گرانی چاق، لاغر می شود
اسب سرکش عینهو خر می شود!
از گرانی کلّه گردد منگِ منگ
کلّه گردد منگ، پاها لنگِ لنگ!
از گرانی جیب خالی می شود
قامت آدم هلالی می شود!

از گرانی پیر آدم در میاد
چشم آدم میشود خیلی گشاد!
از گرانی خنده گریه می شود
آمپر آمپر برق، از سر میپرد!
از گرانی کارمند کم حقوق
میکند هی ناله و هی نق و نوق!
از گرانی آدمی گردد گدا
می رود آنگه، سوی دار فن

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۸
aziz ghezel

اسکناس : کاغذ خوشبخت

اسکناس : کاغذ دوست داشتنی

اسکناس : معشوقه جیب

اسکناس : جواز زندگی

اسکناس : ویزای خروج ازمقررات

اسکناس : کاغذ همه کاره

اسکناس : کاغذ عزیز دردانه

اسکناس : مولد شخصیت

اسکناس : کارت ورود به همه جا


بوسه : استارت عشق

بوسه : تمبرعشق

بوسه : اولین قسط گناه

بوسه : مزه مزه عشق

بوسه : تصادف عاشقانه

بوسه : زنگ اخبارعشق

بوسه : حرف ربط عشق

بوسه : بیعانه عشق

بوسه : مهرسکوت


خروس : بلبل سحر                                                                              خروس : فتحعلیشاه مرغ ها  

خروس : یکه بزن محله مرغ ها

خروس : موذن بی سواد

خروس : ساعت گوشتی

خروس : داماد سرخانه

خروس : ساعت خوردنی

خروس : ژیگولوی پرندگان


دهن : نمایشگاه دندان

دهن : اتاق خواب زبان

دهن : دفترعوارض خوراکی

دهن : سالن پذیرایی غذا

دهن : پیست رقص آدامس

دهن : باراندازغذا

دهن : هشتی شکم

دهن : مجلس کلام


رادیو : متکلم الوحده

رادیو : کلکسیون صدا

رادیو : پستچی صدا                                                                            رادیو : روزنامه شفاهی                                                                          رادیو: جیرجیرک برقی

رادیو : زن مصنوعی

رادیو : گرامافون روده دراز

رادیو : لالایی شب


زن : صندوق اسرارمگوی بگو

زن : داروی لاغری

زن : بلای خواستنی

زن : پارسنگ زندگی

زن : کاشف پول شوهر

زن : کمک دنده مادرزن

زن : جیب بر آشنا

زن : آهن ربای مرد

زن : موجود نامرد

زن : شوهر مرد

زن : دشمن خانگی مرد

زن : جیب بر خانگی

زن : رادیوی بی برق و باطری

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۷
aziz ghezel


کاریکلماتور

۱ـ کسانی که دیر قول می دهند ، خوش قول ترین مردم دنیا هستند.

۲ـ آن چه امروز در دل دارم ، ممکن است آرزوی فردایم باشد.

۳ـ اعتبار همه چیز نه در ارزش آنها ، که در معنای آن هاست.

۴ـ بعضی ها با اینکه خیاط نیستند ، اما خوب وصله هایی به آدم می چسبانند !

۵ـ زندگی مثل یک تابلو نقاشی است ، با این تفاوت که در آن از پاک کن خبری نیست.

۶ـ هر کس تاوان راهی را می دهد که خود برگزیده است.

۷ـ در جزیره رنگ ها هم ، همه از دو رنگی متنفر بودند.

۸ـ کسی که در ساحل آرزوها گام بر می دارد ، بالاخره در دریای رویا غرق می شود!

۹ـ چیزی به نام شکست وجود ندارد ، آن چه بدست می آید ، نتیجه است و بس.

۱۰ـ ثروتمند کسی نیست که بیشترین را دارد ، کسی است که به کم ترین ها نیاز دارد.

۱۱ـ از زندگی آن چه لیاقتش را داریم به ما می رسد ، نه آن چه آرزویش را داریم.

۱۲ـ کار کردن خوب است اما زندگی کردن را نباید فراموش کرد.

۱۳ـ مثبت اندیش کسی است که جا به جا کردن کوه ها را ممکن بداند.

۱۴ـ از گذشته بگذر و حال را بساز و به آینده امیدوار باش.

۱۵ـ توی بازار صداقت ، گرانی بیداد می کند.

۱۶ـ اتحاد یک نوع ظاهرسازی برای پنهان کردن دشمنی است.

 ۱۷ـ ظاهرسازها با هر سازی می رقصند.






کاریکلماتور

۱ـ فردا اولین روز از بقیه عمر شماست.

۲ـ آن چه را بد می فهمیم ، نمی توانیم خوب بیان کنیم.

۳ـ گاهی اوقات به جای روزنامه با روزنامه نگار برخورد می شود.

۴ـ انسان ، زندانی تنفر و تعصبات خودش است.

۵ـ نیرومند ترین ابزاری که تا کنون بشر شناخته است ، کلمات و الفاظند.

۶ـ روزی که بخشیدن را یاد گرفت ، زندگی کردن را آموخت.

۷ـ خیلی سعی داشت که خود را از دریچه چشم دیگران ببیند.

۸ـ کاش ماشین زندگی دنده عقب داشت.

۹ـ سکوت از شنیدن متنفر است.

۱۰ـ چون گوش شنوایی نیافتم ، حرف هایم را می نویسم.

۱۱ـ بدنماترین خطوط چهره ، حالت غم است.

۱۲ـ بعضی ها تنها دارائی شان امید است.

۱۳ـ لباس آرزو برای تن خیلی ها گشاد است.

۱۴ـ از پاهایم به خاطر تحمل وزنم متشکرم !

۱۵ـ شاید مفهوم زندگی برچسب خوب و بد زدن به پیش آمدهاست.

۱۶ـ آن چه را علاجی نیست ، با «مدارا» درمان کنید.

۱۷ـ شاید تجربه همان خاطرات تلخ گذشته باشد.

۱۸ـ همیشه خنده ای که به قصد شادی باشد زیباست.



 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۱
aziz ghezel

آپولو : خدای موسیقی . پیشگوئی و آفتاب 

آتنا: رب النوع عقل و هنر(به رومی مینرو)

آرتمیس  :الهه ماه و شکار و بکارت   (به رومی دیان)

آفرودیت :الهه عشق وزیبایی(به رومی ونوس) 

آنو  :خدای آسمان  انلیل : خدای زمین 

اوشنوس: خدای اقیانوس ها 

ایشتار :خدای عشق و باروری

پوسایدون : الهه دریا , زلزله و اسب

دثا: الهه سیل 

دمیتر : الهه زراعت(به رومی سرس)

زئوس :خدای خدایان(به رومی ژوپیتر)

پرومتئوس :خدای خورشید 

مریخ (مارس) :خدای جنگ 

نانار :خدای ماه 

نپتون (پوزوئیدون):خدای دریاها   

ولکان :خدای آتش  

ومته  :الهه خیر و نیکی 

هرکول :خدای قدرت و شجاعت 

هرمس :خدای تجارت (به رومی مرکور)   

هفائیستوس:خدای صنعت (فلزکاری)   

یرس : الهه گناه 

دیونیسوس:خدای شراب و باده   هرا : الهه ازدواج    آرس : خدای وحشیگری و دیوانگی  هادس :خدای دنیای مردگان

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۲۰
aziz ghezel

استکان: برای مایعات، چای، قهوه، شیر و غیره بکار می‌رود.

اصله:  درخت، چوب، تیر، سنبه.

انبار: حبوبات انباشته شده (مثل یک انبار گندم)، کالا

باب: خانه، مِلک، چادر، ساختمان از قبیل دکان، حجره، رستوران، مسجد، فروشگاه، حمام، تصفیه‌خانه.

بار: واحدشمارش کالاهایی که به مقیاس معین بسته بندی می‌شوند (یک بار هندوانه، سه بار سبزی)

بارخانه: صندوق جواهر (یک بارخانه فیروزه)

بدره: بسته نقدینه‌ها (یک بدره اشرفی)، اشرفی، سکه‌های زر.

برگ: کاغذ، ورق.

بطانه: خز، سنجاب، پوست بخارایی.

بطری: نوشیدنیها، مشروب

بغل: حجم و وزن (یک بغل سبزی، یک بغل آجیل و شیرینی)

بقچه: نخ، بسته نخ، رخت، شال بته،

بوته: درخت بی‌تنه مانند گل و گیاهان زینتی (مثل یک بوته نعنا)

بَهله: پرنده‌های شکاری (بهله در اصل به معنی دستکشی است که بازدارها به دست می‌کنند.)

پاره: ده، روستا

پارچه: آبادی

پُرس: چلوکباب، غذا و مانند آن.

پیمانه: مایعات و گاه چیزهای دیگر.

تا: اکثر چیزها، مطلق اشیاء شمارشی مانند«پنج تا اتاق»،مطلق عدد مانند "سه تاً.

تار: مو

تازیانه: افعی، مارهای سمی

تخته:مفروشات(فرش،قالی،قالیچه،گلیم،زیلو،پتو)

تَن: انسان

تُن: واحد وزن.

توپ: پارچه. (بیست متر پارچه بسته‌بندی‌شده لباس را یک توپ می‌گویند).

جریب: واحد مساحت برای زمین و ملک.

جلد:  واحد شمارش کتاب و مجله

دانه: تخم مرغ

دست: قاشق و چنگال، رخت‌خواب

دستگاه: ماشین‌آلات، خودرو، آپارتمان - رادیو، تلویزیون

راًس: گوسفند، گاو

رشته: قنات، چشمه

زنجیر: فیل

شاخه: گُل، آهن‌آلات

فقره : پرونده، برات، چک، سفته، فیش بانکی، گواهی‌نامه، برداری، جواز، وام، مِلک، لایحه، جرم، قتل، سرقت، حادثهٔ رانندگی

قالب: صابون

قبضه: تفنگ - واحدشمارش ازچاقوتامسسل

قرص: نان

قطعه: عکس، شعر، فرش ، زمین

قلاده: واحدشمارش جانوران وحشی

قطعه: تمبر

نخ: سیگار

نفر: انسان، شتر، درخت خرما

واحد: حمام، آپارتمان، منزل مسکونی 

بند: واحدشمارش یک دسته کاغذومقوابه مقدارمعین

تیر: واحدشمارش فشنگ

ثوب: واحدشمارش لباس دوخته 

جام: واحدشمارش شیشه پنجره، آیینه

جفت: واحدشمارش کفش، جوراب، دستکش 

جین: واحدشمارش قرقره، دکمه، مداد 

حب: واحدشمارش قند، آب نبات، قرص 

حلقه: واحدشمارش اشیائ گرد، چاه- فیلم عکاسی، لاستیک، مار

دانه: واحدشمارش گردو، مدادودیگراشیاءقابل شمارش 

دسته: واحدشمارش گل وگیاه

دوجین: واحدشمارش بسته‌های دوازده تایی(کمربند،گردنبند)،قنات 

دهنه: واحدشمارش دکان ومغازه 

سر: واحدشمارش گاو، گوسفند، گله، افرادخانواده 

سکه: واحدشمارش انواع پول فلزی

شعله: واحدشمارش لامپ وشمع ونظایرآن 

شیشه: واحدشمارش ظروف مایعات.

طاقه: واحدشمارش پارچه، شال، شال گردن

طغرا: واحدشمارش نامه، پاکت وسندهای دیگر 

عدد: واحدشمارش پرندگان، درب، پنجره ودیگراشیاءقابل شمارش 

عدل: واحدشمارش دسته‌های بزرگ وسنگین کالا، پنبه، پارچه وکاغذ

عراده: توپ و تانک و وسایل سنگین چرخ دار

فال: واحدشمارش گردو

فروند: واحدشمارش وسایل نقلیهٔ هوایی ودریایی

قراسه: واحدشمارش بندکفش، مدادولوازم تحریر

قطره: واحدشمارش اشک، خون، جوهر و بعضی مایعات دیگر

قواره: واحدشمارش زمین وپارچه(واحدشمارش یکدست لباس کامل)

گله: واحدشمارش دسته‌های مختلف جانوران 

لوله: واحدشمارش اشیاء استوانه‌ای شکل وخمیری شکل مانندماتیک وخمیردندان 

نسخه: کتاب و روزنامه و مجله

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۱
aziz ghezel
اوتللو و دزدمونا ( عشاق درام ویلیام شکسپیر )
 امیر ارسلان و فرخ لقا   (عشاق قدیمی افسانه های فولکلوریک ایران)
 بهرام و گل اندام (عشاق قدیمی افسانه های فولکلوریک ایران )
 بیژن و منیژه  (عشاق شاهنامه فردوسی )
 پل ویرژینی (عشاق رمان تاریخی برناردن دو سن پیر )
 خسرو و شیرین  ( در داستانی از نظامی گنجوی )
 رومئو و ژولیت  ( عشاق درام شکسپیر )
 رابعه و بکتاش (ازافسانه های اعراب است که به زبان فارسی نیزدرآمده است)
 زال و رودابه ( از شاهنامه فردوسی )
 زهره و منوچهر  ( از دیوان ایرج میرزا )
 سلامان و ابسال  (  از جامی)
سلیمان و ملکه سبا  (  از افسانه های تورات )
 سامسون و دلیله  ( از افسانه های تورات)
 شیرین و خسرو  (  از امیر خسرو دهلوی )
 فرهاد و شیرین ( از وحشی بافقی)
 کلئوپاترا و ژولیوس سزاروآنتوان( داستان عشق کلئوپاتراملکه مصربه دو سرداروقیصرروم )
 لیلی ومجنون (اصلش عربی بوده ولی دراشعار شعرای فارسی منجمله نظامی وجامی ومکتبی شیرازی نیز آمده است )  مادام پمپادور و  لوئی 16 پادشاه فرانسه  .
 ماری آنتوانت (زوجه لوئی 16) و کاردینال روهان.
 ناپلئون و ژوزفین  . 
 نور جهان (ایرانی)و جهانگیر (هندی)  .
 وامق و عذرا   (در داستانی از عنصری  )
 ویس ورامین ( از فخرالدین اسعد گرگانی )
 همای و همایون  ( از خواجوی کرمانی ) یوسف و زلیخا  ( از جامی و آذر بیگدلی ).
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۴
aziz ghezel
1. آب به معنای باران: در سوره بقره (آیه 23 ) آمده است: وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ. و نیز در 164 /بقره، 99 /انعام، 50 و 57 /اعراف، 11 /انفال،، 24 /یونس، 17 /رعد، 32 /ابراهیم، 22 /حجر، 10 و 65 /نحل، 45 /کهف، 53 /طه، 5 و 63 /حج، 18 /مؤمنون، 48 /فرقان، 60 /نمل، 63 /عنکبوت، 24 /روم، 10 /لقمان، 27 /فاطر، 21 /زمر، 39 /فصّلت، 11 /زخرف، 9/ق، 11 /قمر، 14 /نبأ،25 /عبس. در آیات این سورهها « ماء »به معنای باران است که از آسمان (سماء) نزول مییابد و زمین (ارض) را سیراب مینماید.
 2 .  آب به معنای بستر و ظرف عرش خداوندی: در سوره هود (آیه 7) قرآن کریم میفرماید:کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ».
3 . آب به معنای آب وضو: در سوره نساء آیه 43 و سوره مائده آیه 6 در بحث تیمم میفرماید هرگاه آب وضو به دست نیاوردید پس تیمم کنید با خاک پاک و طیّب : « وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ … فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً ».
4.آب به معنای سیل و طوفان سهمگین:در جریان طوفان نوح، حضرت نوح علیهالسلام به فرزندش توصیه میکند که با آنان سوار کشتی شود ولی وی گوید به کوههای بلند پناه میبرد تا از سیل و طوفان نجات یابد : «قالَ سَآوی إِلی جَبَلٍ یَعْصِتمُنی مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ ». و نیز در آیه پس از آن نیز « ماء » به همان مفهوم سیل و طوفان به کار رفته و میفرماید: وقیلَ یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِ یَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ».
 5 .  ماء به معنای مطلق« آب »:بطور عموم به آب باران و آب چشمه ها و رودخانه ها و دریاها اطلاق میشود یعنی شامل آبهای زیرزمینی و سطح الارضی و نزولات آسمانی میشود . در سوره رعد آیه 4 آمده است : « فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ ».
6 .  آب به معنای منشأ خلقت و ماده اصلی موجودات زنده: در قرآن کریم آب به عنوان مبدأ و منشأ موجودات زنده یادشده و خلقت موجودات زنده منوط به این مادّه حیاتی است . در سوره انبیاء (آیه 30 ) میفرماید :« وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ ». نیز در سوره نور آیه 45 خداوند خلقت چهارپایان یا موجودات جنبنده را به« آب » نسبت میدهد و میفرماید : «وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّۀٍمِنْ ماءٍ ».
7 . آب به معنای « نطفه » در خلقت انسان: آب در قرآن کریم به معنای مایعی (نطفهای) که موجب خلقت انسان است و خلقت وی منوط به آن است یادشده است.  قرآن در سوره طارق آیه 6 میفرماید:
« فَلْیَنْظُرِالْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ. خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ ». در سوره مرسلات آیه 20 آمده :« أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهینٍ » ، در سوره سجده آیه 8 نیز خدای متعالی میفرماید : « ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَۀٍ مِنْ ماءٍ مَهینٍ» و در سوره فرقان آیه 54 در خلقت بشر از آب میفرماید: « وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً » .
8 .آب به معنای
« جوی و نهر آب »: در توصیف بهشت قرآن کریم گزارش میکند که در آنجا جویها و نهرهای آب غَیر آسِنٍ (یعنی بدون تغییر بوی و طعم)و جویهای شیر و شراب و عسل مصفا جاری است « مَثَلُ جَنَّۀِ الَّتی وُعِتدَ الْمُتَّقُونَ فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِآسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ  وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفی وَ لَهُمْ فیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ».
9 .
« آب »و
« سراب » : در قرآن کریم اعمال ناباوران به « سرابی »تشبیه شده است و تصور میکنند که « آب »است . « وَ الَّذینَ کَفَرُوا  أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَۀٍ یَحْسَ بُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً»
10 .آب در معنای چشمه سارها: در سوره نازعات آب در مفهوم چشمه ها به کار رفته و آمده.
« وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها. أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها » و در سوره قمر نیز میفرماید:« وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَی الْماءُ عَلی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ ».
11 .آب آشامیدنی در جهنم: در قرآن کریم در باب آب آشامیدنی جهنم آمده:
« مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ یُسْقی مِنْ ماءٍ صَدیدٍ » و نیز آب حمیم نیز از آبهای جهنم است و قرآن میفرماید:« کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُم ».
12 .آب به معنای چاه آب: قرآن کریم در سوره قصص در جریان داستان حضرت شعیب از چاه شهر مدین یادمیکند و میفرماید:
« وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّۀً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ » و در باب قوم ثمود و ناقه حضرت صالح نیز از آب به معنای چاه یاد شده است و میفرماید: « إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَۀِ فِتْنَۀً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَۀٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ »و در سوره ملک میفرماید:«  قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ ». و در سوره کهف در داستان صاحبان باغ از چاه آب سخن رفته و میفرماید: « أَوْ یُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطیعَ لَهُ طَلَباً ».
13.آب آشامیدنی جاری در بهشت : در قرآن در توصیف اصحاب الیمین که در بهشت جای دارند و از نعمتهای فراوان برخوردارند از ماء مسکوب نیز به عنوان آب جاری زلال آشامیدنی یاد شده است. در سوره واقعه میفرماید:
« وَ أَصْحابُ الْیَمینِ ما أَصْحابُ الْیَمینِ. فی سِدْرٍ مَخْضُودٍ. وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ. وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ. وَ ماءٍمَسْکُوبٍ. وَ فاکِهَۀٍ کَثیرَةٍ ».

برگرفته از کتاب دانشنامه آب و آبشناسی در قرآن کریم، نوشته کریمیان سردشتی، ص 34 تا 37

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۱۵
aziz ghezel

بهترین نحوه تغذیه برای سلامت انسان که مورد سفارش قرآن کریم است، خوردن صبحانه و شام است ; یعنی غذای روزانه در دو وعده اصلی در اول روز و آخر روز صرف گردد . این شیوه غذا خوردن بهشتیان است که در سوره مریم، آیه 62 آمده است .جالب است بدانید که خداوند مستقیما در قرآن به خوردن گوشت و ماهی و میوه اشاره می کند و آنها را از نعمت های زندگی بخش الهی برمی شمارد و از ما می خواهد که از آنها بخوریم که به ترتیب در سوره مائده آیه 1 و 96، سوره نحل، آیه 14 و سوره مؤمنون آیه 19 آمده است . مسئله خوراک در قرآن، آن قدر مهم است که در یک آیه مستقیما فرمان داده شده است که انسان با دقت و تامل در غذایی که می خورد، بنگرد; (عبس/24) ; یعنی این که یک انسان قرآنی، باید در نحوه تغذیه خود، نهایت دقت را داشته باشد .سلامتی و صحت غذاها به فرموده قرآن، آن است که حلال و پاکیزه باشند .خداوند در قرآن کریم خواب را یکی از عوامل سلامت و آرامش روح انسان برمی شمارد و آن را نعمتی قابل ستایش و آیه ای از آیات اعجازآمیز الهی معرفی می کند; (روم/23 و فرقان/47) .همه دردها و ناراحتی های خود را می توانید با قرآن ریشه کن سازید; قرآن بخوانید و به آن عمل کنید و با روح قرآن مرتبط و همنوا گردید تا همه سیستم های روح و جسم شما در تعادل مطلوب خود قرار گیرند; (یونس/57 و اسراء/82) . آیا می دانید در فرهنگ قرآنی، سخت ترین و ناگوارترین بیماری ها چیست؟ قرآن مستقیما به این بیماری اشاره نموده، آن را نام می برد . این بیماری، مرض قلب یا بیماری دل نام دارد; چون وقتی روح و دل فردی به این بیماری گرفتار شد، از شنیدن و دیدن و درک حقایق عاجز می شود و این بدترین وضعی است که یک انسان پیدا می کند; (اعراف/179 و توبه/125) .

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۰
aziz ghezel

1. «بزرگترین سورة» قرآن چه نام دارد؟

2. «بهترین نوشیدنی» که در قرآن به آن اشاره شده است چیست؟

3. «کوچکترین سورة» قرآن چه نام دارد؟

4. «مهم‌ترین آیة» قرآن چه نام دارد؟

5. «بزرگترین آیة» قرآن در کدام سوره قرار دارد؟

6. «عظیم‌ترین آیات» قرآن کریم کدامند؟

7. «کوچکترین کلمة» قرآن کدام است و در چه سوره‌ای قرار دارد؟

8. «بهترین خوردنی» که در قرآن ذکر شده است چه نام دارد؟

9. «عدالت آمیزترین» آیه قرآن کدام است؟

10. «ترس‌آور ترین آیة» قرآن کدام است؟

11. «منفورترین امر حلال» نزد خداوند که در قرآن نیز به آن اشاره شده است چیست؟

12. «کوچکترین آیة» قرآن کدام آیه است؟

13. «امید بخش‌ترین آیة» قرآن کدام آیه است؟

14. «بزرگترین عدد» در کدام سوره است؟

15. «بزرگترین کلمة» قرآن در کدام سوره است؟

16. بیشترین حرفی» که در قرآن به کار رفته چه حرفی است؟

17. «کمترین حرفی» که در قرآن به کار رفته چه حرفی است؟

18. «بهترین شب» که در قرآن به آن اشاره شده چه شبی است؟‌

19. «بهترین ماه» در قرآن کدام است؟

20. «بزرگترین حیوان» که نامش در قرآن ذکر شده چه نام دارد؟

21. «کوچکترین حیوان» که در قرآن به آن اشاره شده چه نام دارد؟

22. «بزرگترین کلمة» قرآن چند حرف دارد؟

23. «کوچکترین کلمة» قرآن چند حرف دارد؟

24. «بزرگترین سورة» قرآن دارای چند حرف است؟‌

25. «کوچکترین سورة» قرآن دارای چند حرف است؟

26. «بهترین سورة» قرآن چه نام دارد؟

27. «بیشترین سوره‌های مکی» قرآن در کدام جزء قرار دارد؟

پاسخ‎ها:

1. بزرگترین سوره قرآن سوره «بقره» است.


2. بهترین نوشیدنی که در قرآن به آن اشاره شده است «شیر» می‌باشد.

3. کوچکترین سوره قرآن «کوثر» می‌باشد.

4. مهم‌ترین آیه «آیة الکرسی» است.

5. «آیه 282 سوره بقره» بزرگترین آیه قرآن است.

6. عظیم‌ترین آیات «آیه الکرسی» و «بسم الله الرحمن الرحیم» می‌باشد.


7. کوچکترین کلمه قرآن «باء» در بسم الله می‌باشد.

8. بهترین خوردنی که در قرآن ذکر شده است «عسل» است.

9. عدالت‌آمیز ترین آیه قرآن «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» می‌باشد.


10. ترس‌آور ترین آیه قرآن «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» می‌باشد.

11. منفورترین کار حلال نزد خداوند «طلاق» است.

12. کوچکترین آیه قرآن «مدها متان» در سوره الرحمن قرار دارد.

13. امیدبخش ترین آیه قرآن «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» است.


14. بزرگترین عدد در سوره «صافات، آیه 147» آمده است که «صدهزار» می‌باشد.

15. بزرگترین کلمه قرآن «فاستقینا کموه» است که در آیه 22 سوره حجر آمده است.

16. بیشترین حرفی که در قرآن کریم به کار رفته است حرف «الف» می‌باشد.

17. کمترین حرف نیز حرف «ظاء» می‌باشد.


18. بهترین شب در قرآن «شب قدر» است.

19. بهترین ماه در قرآن «ماه رمضان» است.

20. بزرگترین حیوان «فیل» است.

21. کوچکترین حیوان «شپش» است.

22. بزرگترین کلمة قرآن «11 حرف» دارد فاسقیناکموه.

23. کوچکترین کلمه قرآن «1 حرفی» است باء.

24. بزرگترین سوره قرآن دارای «25500» حرف است.

25. کوچکترین سوره قرآن دارای «42» حرف است.

26. بهترین سوره قرآن «یس» است.

27. بیشترین سوره‌های مکی در «جزء 30» قرآن قرار دارد و تنها «3 سوره مدنی» در این جزء وجود دارد.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۴
aziz ghezel
حکایت شمارهٔ ۱: یکی را از دوستان گفتم امتناع سخن گفتنم به علت آن اختیار آمده است در غالب اوقات که در سخن نیک و بد اتفاق افتد و دیده دشمنان جز بر بدی نمی‌آید گفت دشمن آن به که نیکی نبیند حکایت شمارهٔ ۲: بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت ای پدر فرمان تراست، نگویم ولکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه حکایت شمارهٔ ۳: جوانی خردمند از فنون فضایل حظی وافر داشت و طبعی نافر چندان که در محافل دانشمندان نشستی زبان سخن ببستی باری پدرش گفت ای پسر تو نیز آنچه دانی بگوی گفت ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم حکایت شمارهٔ ۴: عالمی‌معتبر را مناظره افتاد با یکی از ملاحده لَعنهُم الله عَلی حِدَه و به حجت با او بس نیامد سپر بینداخت و برگشت کسی گفتش ترا با چندین فضل و ادب که داری با بی دینی حجت نماند؟ گفت علم من قرآنست و حدیث و گفتار مشایخ و او بدین ها معتقد نیست و نمی‌شنود. مرا شنیدن کفر او به چه کار آید حکایت شمارهٔ ۵: جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی حرمتی همی‌کرد گفت اگر این نادان نبودی کار وی با نادانان بدین جا نرسیدی حکایت شمارهٔ ۶: سحبان وائل را در فصاحت بی نظیر نهاده‌اند به حکم آن که بر سر جمع سالی سخن گفتی لفظی مکرّر نکردی وگر همان اتفاق افتادی به عبارتی دیگر بگفتی وز جمله آداب ندماء ملوک یکی این است حکایت شمارهٔ ۷: یکی را از حکما شنیدم که می‌گفت هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر آن کس که چون دیگری در سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند حکایت شمارهٔ ۸: تنی چند از بندگان محمود گفتند حسن میمندی را که سلطان امروز ترا چه گفت در فلان مصلحت؟ گفت بر شما هم پوشیده نباشد. گفتند آنچه با تو گوید با مثال ما گفتن روا ندارد. گفت به اعتماد آن که داند که نگویم، پس چرا همی‌پرسید حکایت شمارهٔ ۹: در عقد بیع سرایی متردّد بودم، جهودی گفت آخر من از کدخدایان این محلتم وصف این خانه چنان که هست از من پرس، بخر که هیچ عیبی ندارد. گفتم بجز آن که تو همسایه منی حکایت شمارهٔ ۱۰: یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و ثنایی برو بگفت. فرمود تا جامه ازو برکنند و از ده بدر کنند. مسکین برهنه به سرما همی‌رفت، سگان در قفای وی افتادند خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند در زمین یخ گرفته بود عاجز شد. گفت این چه حرامزاده مردمانند سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته. امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید گفت ای حکیم از من چیزی بخواه. گفت جامه خود می‌خواهم اگر انعام فرمایی حکایت شمارهٔ ۱۱: منجمی به خانه در آمد یکی مرد بیگانه را دید با زن او به هم نشسته دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب خاست. صاحب دلی که برین واقف بود گفت حکایت شمارهٔ ۱۲: خطیبی کریه الصوت خود را خوش آواز پنداشتی و فریاد بیهده برداشتی گفتی نعیب غراب البین در پرده الحان اوست یا آیت اِنَّ انکر الاصوات لصوت الحمیر در شأن او. حکایت شمارهٔ ۱۳: یکی در مسجد سنجار به تطوّع بانگ گفتی به ادایی که مستمعان را ازو نفرت بودی و صاحب مسجد امیری بود عادل نیک سیرت، نمی‌خواستش که دل آزرده گردد. گفت ای جوانمرد این مسجد را مؤذنانند قدیم هر یکی را پنج دینار مرتب داشته‌ام ترا ده دینار می‌دهم تا جایی دیگر روی حکایت شمارهٔ ۱۴: ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی‌خواند صاحب دلی برو بگذشت گفت ترا مشاهره ( اجرت ) چندست؟ گفت هیچ. گفت پس این زحمت خود چندین چرا همی‌دهی؟ گفت از بهر خدای می‌خوانم. گفت از بهر خدای مخوان. حکایت شماره 15:حکایت یاد دارم که ایام طفولیت، بسیار عبادت میکردم و شب را با عبادت به سر میآوردم. در زهد و پرهیز جدیت داشتم. یک شب در محضر پدرم نشسته بودم و همه شب را بیدار بوده و قرآن میخواندم، ولی گروهی در کنار ما خوابیده بودند، حتی بامداد برای نماز صبح برنخاستند. به پدرم گفتم: از این خفتگان یک نفر برنخاست تا دو رکعت نماز بجای آورد، به گونهای در خواب غفلت فرو رفتهاند که گویی نخوابیدهاند بلکه مردهاند. پدرم به من گفت: عزیزم! تو نیز اگر خواب باشی بهتر از آن است که به نکوهش مردم زبان گشایی و به غیبت و ذکر عیب آنها بپردازی.
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۵
aziz ghezel