مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر روز ، نه روز "زن" و نه روز "مرد" بلکه روز "انسان" است.


آخرین نظرات

۷۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱- آمدن درخت به حضور پیامبر

۲-   پیامبر (ص) و شفاى چشم 

۳- گم شدن شتر رسول خدا (ص)

۴- درسفرهاى پیامبر (ص) قبل از بعثت ابری بالای سرحضرت سایه می افکند‏

۵-  گواهى بت بر صدق ادعاى پیامبر (ص)

۶- سخن گفتن گرگ با پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) وچوپان

۷- معجزه ی دونیم شدن ماه به دستان مبارک حضرت محمد(ص)

۸- محبت گیاهان به پیامبر اسلام

۹- معجزه پیامبراسلام حضرت محمد(ص)درمنزل جابرموقع تقسیم غذا

۱۰- معجزه جوشیدن آب ازلای انگشتان مبارک پیامبراسلام

۱۱- معجزه پیامبراسلام محمد(ص)سخن گفتن بادرخت

۱۲- آمدن فرشته ای بصورت مارروی سینه مبارک پیامبراسلام وقتی خواب بودند

۱۳- شفاى مرض جذام

۱۴- لرزش کوه حرا

۱۵- قرآن کریم بزرگترین معجزه پیامبر اکرم (ص) است   

 ۱۶- معراج جسمی وروحی رسول خدا

۱۷- خاموش شدن آتشکده ی آذرگشسب با تولد محمد (ص)

۱۸- شکافته شدن طاق کسری انوشیروان با ولادت محمد(ص)

۱۹- امی بودن و حکیم بودن  از معجزات محمد (ص)

۲۰ - محمد (ص)ختنه شده و ناف بریده به دنیا آمد

۲۱ - در شب تولد محمد(ص)نوری از سوی او به آسمان بلند شد


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۳۵
aziz ghezel


زیادشدن مال و بی‌نیازی مردم از صدقه

ظهور فتنه

 ادعای نبوت

 قبض علم و ظهور جهل

 خیانت در امانت (فقدان امانتداری)

افزایش نظامیان و اعوان ستمگران

انتشار زنا

انتشار ربا

ظهور آلات موسیقی و حلال کردن آنها

مجاز کردن شرابخواری

آراستن مساجد و تفاخر به آن

برج‌سازی

کنیز ارباب خود را به دنیا می‌آورد

افزایش قتل و خونریزی

ظهور شرک در میان امت

ظهور فواحش، قطع صله رحم و بد رفتاری با همسایه

جوان شدن پیران

افزایش حرص دنیا و بخل

ازدیاد تجارت

افزایش زلزله

کم شدن صالحین

ارتفاع درجه فرومایگان

طلب علم و دانش ازافراد مبتدع و نا آگاه

ظهور زنان عریانِ پوشیده

بزرگ شدن هلال ماه

کثرت شهادت دروغ و کتمان شهادت حق

افزایش تعداد زنان و کاهش مردان

افزایش مرگ ناگهانی

دوری و عدم اعتماد بین مردم

بازگشت سرسبزی و آب و باران به سرزمین عرب

زمین پر باران و کم نبات شود

رود فرات از کوه طلایی پرده بر می‌دارد

تکلم حیوانات (درنده) و جمادات با انسان

آرزوی مرگ از شدت بلا

افزایش رومیان و جنگ با مسلمین

 وزیدن بادی ملایم برای قبض روح مؤمنان

 استحلال بیت الحرام و انهدام کعبه

ظهور حضرت  مهدی (ع) و حضرت عیسی (ع)

خروج دجال

خروج یأجوج و مأجوج

خسوف‌های سه گانه

عدم پذیرش ایمان و توبه بعد از طلوع خورشید از مغرب

خارج شدن دابه‌الارض

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۵۶
aziz ghezel

1- بیایید هرچیز را در جای خود و انسان را در مقام انسانیت درک کنیم.

***

2- باید سعی کنیم واژه‌ی «نمی‌توانم» را از دفتر زندگی خویش بزداییم.

***

3- هیچگاه خود را با مصیبت‌ها و مشکلات تطبیق ندهیم، بلکه آنها را با بهره‌گیری از نیروی درون تغییر دهیم.

***

4- از غرق‌شدن در حوادث گذشته و غوطه‌ورشدن در افکار آینده پرهیز کنیم، و به فکر حال زیستن و با دیگران زیستن باشیم.

***

5- با چند صباح در گرو مانده‌ی خویش به عالم معنویت وارد شویم و حیاتی دیگر را به روح و جان خود بخشیم.

***

6- لوح سفید و معجزه‌آسای درون را با افکار زننده و مخرب خدشه‌دار ننماییم.

***

7- با فهمی درست و بینشی وسیع جایگاه خود را در جهان هستی پیدا کنیم.

***

8- برای ارزش‌های خود احترام قایل شویم و حد امکان برای رسیدن به آن کوشا باشیم.

***

9- زندگی همچون صفحه‌ی شطرنجی است که می‌باید با تفکر و تأمل نفس و هوای خویش را مات ساخت.

***

10- شخصیت هر انسان به وسیله‌ی افکار او رقم می‌خورد، پس همواره خوب فکر کنیم تا شخصیتی که لایق ماست به دست آید.

***

11- بیایید خویشتن را دریابیم تا دیگران ما را دریابند.

***

12- دل‌های خود را با عشق به خدا و عشق به زندگی کردن و عشق خدمت به همنوعان لبریز کنیم تا لذت زندگی را دریابیم.

***

13- خوبی‌های دیگران را بنگریم و بدی‌ها را کتمان کنیم تا بدی‌هایمان در نظرشان جلوه نکند، و صفات پسندیده ی ما در ذهن آنان مجسم گردد.

***

14- با دیگران چنان رفتار کنیم که انتظار داریم آنان با ما رفتار نمایند.

***

15- بایستی حق خدا و حق مردم و حق لحظه‌های زندگی و حق خویشتن را به طور کامل ادا نمود.

***

16- پرورش مثبت‌اندیشی موجب تحقق حیاتی عاری از منفی‌گرایی می‌شود، پس بر روی برادر اندیشه‌ها را به سمت مثبت سوق دهیم تا از حیات منفی اثری نباشد.

***

17- مجسم‌کردن واقعیت‌های زندگی و قبول‌کردن آنها باعث می‌شود هنگام رویارویی با حوادث دلخراش، بهتر آنها را بپذیریم و با خود کنار آییم.

***

18- خود را آزار ندهیم، مشکلات باید باشد تا زندگی‌مان رنگی واقعیت‌گرا به خود گیرد.

***

19- واژه‌ی «یادگیری» را برای زندگی برگزینیم و درست زندگی‌ کردن را یاد بگیریم.

***

20- بیایید به خویشتن اعتماد کنیم که توانایی برآورده‌ کردن اهداف ما را دارد، مگر بوده شخصی نسبت به یک هدف احساس عجز و ناتوانی کند، اما در نهایت خود را به آن برساند.

***

21- احساساتی زیستن بدون عقلانیت، روش زیستن دانایان نیست، پس باید به عقلانیت ارزش داد و آن را رشد و توسعه بخشید.

***

22- چند صباحی از عمر ما گذشت و اندک زمانی نیز به پایان آن مانده است به چه اهدافی نرسیده ایم؟ از همین حالا برای رسیدن به اهداف نیمه تمام با جدیت بیشتر گام برداریم.

***

23- هیچ عاملی نباید سبب تحقیر‌شدن ما گردد، پس همواره در پی عزت‌دادن به خویشتن باشیم.

***

24- از هر فرصت به دست‌آمده کمال استفاده را ببریم، زیرا بر ما پنهان است که در آینده چنین موقعیت‌ها در اختیار ما قرار خواهد گرفت یا نه؟.

***

25- آن ایده‌هایی را که عقل و وجدان‌مان پذیرفت با نیروی تلقین در درون خود جای دهیم که تلقین راه را برای رسیدن به اهداف هموار می‌سازد.

***

26- توانایی‌های‌مان را بسنجیم، آنگاه اهداف را برای خویش برگزینیم.

***

27- بذرگذشت و چشم‌پوشی از اشتباهات دیگران را در وجود خود بکاریم، تا از ثمره اش که همان مهر و محبت است بهره برگیریم.

***

28- اسلام هویت ماست، پس بایستی آن را خوب بفهمیم و به دیگران خوب بفهمانیم.

***

29- ثروتمند آن کسی است که از امکانات هرچند کم کمال استفاده را می‌برد، نه شخصی که همه‌ای امکانات را دارد، ولی روش بهره‌گیری از آن را نمی‌داند.

***

30- چون ما توانمند و قدرتمندیم، پس می‌توانیم با حداقل امکانات حداکثر انتظارات را برآورده سازیم.

***

31- هر فعالیت را در بازده‌ی زمانی اش انجام دهیم تا فرصت‌های طلایی برای دیگر کارها از ما سلب نگردد.

***

32- باید «الله» را بهترین دوست و یاور خود دانست و دل‌ها را خانه‌ی او ساخت و خویشتن را برای اجرای احکامش تربیت نمود.

***

33- کاسه‌ی وجود خود را لبریز از مهر و محبت کنیم تا کینه و کدورت سیاهی زندگی را برای ما به ارمغان نیاورد.

***

34- از آن جایی که قانون حیات تدریجی است، پیشرفت ما نیز تدریجی خواهد بود، از این رو نباید برای رسیدن به قله‌های پیشرفت عجله کرد، بلکه شایسته است پله پله گام برداشت تا به حد مطلوب رسید.

***

35- تصمیم‌گیری نهایی برای اجرای هر فعالیتی خود ما هستیم، پس برای رسیدن به اهداف با نیتی پاک و با تمام توانایی خویش و آگاهی لازم گام برداریم و نتیجه را به خالق هستی واگذاریم و با یقین بپذیریم، اگر برآورده شود، منتی است که بر ما بندگان گذاشته و گرنه حکمت خدایی مقتضی نرسیدن به آن بوده است.

***

36- با خویشتن صادق باشیم و از توجیهات نادرست پرهیز کنیم که همین توجیهات نادرست است که ما را از مسیرهای موفقیت به پرتگاه‌های جهل و تعصب و نادانی منحرف می‌کند.

***

37- برای چرخاندن زبان از موقعیت مکان و زمان بهره برگیریم و گرنه «زبان سرخ سرسبز می‌دهد برباد».

***

38- خوشی در جهان دیگر از آن ماست، پس لازم است مقدمات رسیدن به خوشی لایتناهی را فراهم سازیم.

***

39- فرمان وجود خود را در مسیرهای قرب الی الله، با داشتن گواهی‌نامه‌ی توکل و اعتماد به نفس هدایت کنیم، و سختی‌ها را با تمام وجود خریدار باشیم.

***

40- با علم بهتر می‌توان به حیات خویش ادامه داد، پس خود را به این سلاح مجهز کنیم.

***

41- نباید مشکلات را مانعی برای پیشرفت برشمرد، بلکه باید همچنان در راه پیشرفت گام برداشت، و مشکلات را بر طرف ساخت.

***

42- از الگوهای مثبت بهره جوییم و سعی کنیم الگوهای سازنده‌ای از خود در اجتماع به جای گذاریم.

***

43- هنگام رویارویی با مشکل دیگران را توبیخ نکنیم و مقصر ندانیم، چون مشکل از ماست و ما باید آن را برطرف سازیم.

***

44- هرکس را نباید در زندگی خود راه داد، اما بایستی راهی درست و راست میان خود و دیگران داشته باشیم.

***

45- از تقلید کورکورانه پرهیز کنیم که تقلیدهای نادرست و کورکورانه عقل را می‌پوشاند و نیروی عقلانیت را در درون خاموش می‌گرداند.

***

46- اگر قرار باشد فقط به فکر مشکلات باشیم، پس کی امید به زیستن داشته باشیم؟.

***

47- اگر خواهان رسیدن به موفقیت هستیم، زندگی خود را بر پایه‌ی حدس و گمان استوار نسازیم.

***

48- اگر ایمانی راسخ به تقدیر داریم، پس بدانیم که برخی مشکلات از روی تقدیر است، و همیشه خود را مقصر ندانیم.

***

49- قبل از انجام هر فعالیت یا پروژه‌ای از زندگی لازم است عواقب آن را با میزان آگاهی سنجید، آنگاه خود را بدان مشغول ساخت.

***

50- با آگاهی کامل علاقه و استعداد خویش را نسبت به یک چیز ابراز بداریم، در غیر این صورت استعداد خود را هیچگاه به طور مداوم در یک فعالیت به مرحله‌ی اجرا نخواهیم گذاشت.

***

51- یکی از مسایل مهم برای رسیدن به اهداف اعتماد به نفس است که باید تقویت شود، مگر بوده شخصی نسبت به یک هدف احساس عجز و ناتوانی کند، اما در نهایت خود را به آن برساند!.

***

52- شاد زیستن حق ماست، پس بیایید حق خود را از زندگی آنچنانکه حق ماست برگیریم.

***

53- زندگی خود را با برنامه‌ریزی دقیق در مسیر صحیح به جریان درآوریم.

***

54- پاسی از شب را برای مرورکردن عمر یک روزه‌ی خود برگزینیم و به این امید که فردا بهتر از امروز خواهد بود سر را بر بالین بگذاریم.

***

55- به خود عادت دهیم که عادت‌های ناپسند را از درون خود بیرون کنیم.

***

56- درست است دنیا گذرگهی بیش نیست، اما لازم است درست زندگی کرد.

***

57- انسان عاری از نقص نیست، لذا هیچگاه دیدگاه خود را نسبت به هر موضوعی صددرصد درست ندانیم و دیگران را که مخالف ما گام برمی‌دارند، صددرصد در اشتباه ندانیم.

***

58- به جای خرده‌گرفتن از دیگران و تجسس در امور آنان به فکر برنامه‌ریزی برای رسیدن به اهداف خود باشیم.

***

59- رفتار ظاهری ما برگرفته از درون است، پس می‌باید نهالی که در درون ریشه دوانیده اصلاح کرد تا شاخ و برگ‌های آن که همان رفتار ظاهری است، اصلاح شود.

***

60- زود تصمیم نگیریم، وقت بیشتری صرف تصمیمات‌مان کنیم تا کیفیت اجرای آن بهتر شود.

***

61- شالوده‌ی وجود خود را بر پایه‌ی عقل و ستون‌های آن را با بردباری و سقف آن را بر ایمان به الله استوار سازیم و با مهر و محبت و عشق زینتش بخشیم.

***

62- زبان و گوش خود را طوری تربیت کنیم که جرأت گفتن و شنیدن گفتار زور را نداشته باشند، و وجود خود را طوری تربیت کنیم که به هیچ وجه زیر بار زور نرود.

***

63- خوشبختی را در چه می‌بینیم، کمی به فکر فرو رویم تا تفسیری درست از این واژه داشته باشیم.

***

64- بایستی با در نظرگرفتن موقعیت مکان و زمان شجاعت گفتن و پذیرفتن حقیقت را داشته باشیم، هرچند برای ما تلخ و ناگوار باشد، زیرا فطرت انسانی فطرتی است حقیقت‌جو.

***

65- افکار و ادعا‌های بزرگ است که شخصیت‌های بزرگ را می‌آفریند؛ و گرنه چگونه ممکن است هدف شخصی رسیدن به کوهپایه باشد، اما در نهایت به قله رسد.

***

66- دل‌های خود را با ذکر ایزدهستی جلا بخشیم تا مهر او بر دل ما نشیند و به زندگی ما جهت بخشد.

***

67- برای تشخیص حقیقت، ابتدا ذهنیتی نداشته باشیم که اندوخته‌های بعدی توجیهی برای ذهنیت قبلی باشد که در این صورت کمتر به حقیقت می‌رسیم، بلکه با این دید پیش رویم که باید حقیقت این موضوع برای من مشخص شود.

***

68- زبان را کمتر به تعریف از خویش بگشاییم تا جای بهتری در اجتماع داشته باشیم.

***

69- حسادت و حرص نسبت به موقعیت دیگران زندگی آنان را تغییر نمی‌دهد، بلکه در این صورت این ماییم که از زندگی خویش رنج و عذاب می‌بریم.

***

70- باید عوامل شکست‌های خود را بررسی نمود و برای رسیدن به پیروزی آنها را برطرف نمود، نه این از شکست‌خوردن اندوهگین شویم.

***

71- صابرانند که حقیقت زیستن را درمی‌یابند، زیرا با صبر خویش مشکلات را می‌زدایند و راه منطقی پیش می‌گیرند.

***

72- اگر دوست داریم دیگران دوستمان داشته باشد، از خدمت‌کردن به آنان هیچ دریغ نورزیم.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۵۱
aziz ghezel


ویروس تب خونریزی دهنده کریمه گنگو (CCHF) از طریق گزش کنه منتقل می‌شود.



 تب خونریزی دهنده کریمه گنگو (CCHF) بیماری مشترک بین انسان و حیوان است، که برای اولین بار در کریمه (شوروی سابق) و کشور کنگو گزارش شده است و سپس در کشور‌های مختلف جهان شناسایی و گزارش شد.

ویروس CCHF به وسیله کنه هیالوما منتقل می‌شود. مخزن ویروس در طبیعت اصولاً کنه‌ها می‌باشد و گاو، گوسفند، بز وخرگوش نیز به عنوان مخزن مطرح می‌باشند. این ویروس از طریق تماس مستقیم با خون یا ترشحات بیمار، لاشه حیوان آلوده (انتقال به قصابها و سلاخها) سبب ایجاد همه‌گیری‌های ناگهانی می‌گردد. این بیماری بیشتر در مناطق صحرایی آفریقا، اروپای شرقی، خاور میانه عراق، هند، افغانستان، پاکستان، ایران و غرب چین مشاهده می‌گردد. شیوع بالایی از بیماری در بین پرسنل نظامی کارکنان بیمارستانها، کشاورزان و اشخاصی که با دام سروکار دارند مشاهده می‌گردد. بیماری در فصول گرم سال از اواخر فروردین تا اواخر شهریور (زمان رشد و تکثیر کنه‌ها) شیوع پیدا می‌کند. مواردی در بین اعضای خانواده بیمار و پرسنل پزشکی بعد از آلودگی با خون یا ترشحات بیمار رخ داده‌است. پرندگان به بیماری مقاومند (غیر از شترمرغ) لیکن می‌توانند با پخش کنه‌های آلوده باعث اپیدمی گردند. بیماری در حیوانات بدون علامت می‌باشد. 
در دام علائم مشخصی از این بیماری وجود ندارد، ولی در انسان بیماری با تب بالا،‌ دردهای عضلانی و سردرد شروع و با خونریزی عمومی در بدن به مرگ منتهی خواهد شد.
 
 

مبارزه با ناقل بیماری (کنه) از طریق سمپاشی دام‌ها و اماکن دامی، رعایت موارد ایمنی و بهداشتی هنگام کار با دام در کشتارگاه‌ها، ‌عدم استفاده از گوشت‌های فاقد مهر دامپزشکی، جلوگیری از نقل و انتقال و ورود و کشتار دام‌های مشکوک و غیربومی و خرید دام از محل‌های مجاز از اقدامات بهداشتی کنترلی این بیماری است.
 

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۳۷
aziz ghezel

چهار ادعا با نبودن چهار چیز باطل است

1 ادعاى محبت خداوند در حالى که از
نواهى (کارهاى که خداوند ممنوع کرده) و حرام
هاى خداوند پرهیز نکند.
2 ادعاى محبت جنت بدون از تلاش و
آمادگى براى آن و بدون اطاعت خداوند.
3 ادعاى محبت رسول خدا صلى الله علیه
وسلم در حالى که از سیرت و صورت آن
حضرت صلى الله علیه وسلم فرار کند.
4 تمنا و آرزوى درجات جنت بدون
محبت و همنشینى با فقرا.
بلندترین مقام ترس از خدا
بلندترین مقام خوف آن است که انسان از
این که خداوند با خشم به وى نگرد و او را به
دشمنى گرفتار کند و از او اعراض نماید بترسد.
چهار خصلت نیک مردان
1 صدق قول.
2 صدق عمل.
3 صدق مودت.
4 صدق امانت.
توبه را سه معنى است
1 ندامت.
2 عزم بر ترک معایدت.
3 خود را پاک کردن از مظالم وخصومت.
خلق نیک چهار چیز است
1 سخاوت.
2 الفت.
3 نصیحت.
4 شفقت.
صلاح دل بر پنج چیز است
1 همنشینى اهل صلاح.
2 خواندن قرآن.
3 تهى داشتن شکم.
4 نماز شب.
5 زارى کردن در وقت سحر.
موانع میان بنده وخداوند
میان بنده وحق چهار دریا است تا
بنده آنرا قطع نکند به حق نرسد.
1 دنیا و کشتى او زهد است.
2 آدمیان و کشتى او دور بودن است.
3 ابلیس و کشتى او بغض است.
4 هوس و کشتى او مخالفت است.
اصل توحید سه چیز است :
1 شناختن خداى را به ربوبیت
2 اقرار کردن خداى را به وحدانیت
3 نفى کردن جمله انداد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۳۸
aziz ghezel

احمد شاملو

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۰۳
aziz ghezel


وضع اجتماعی و ادبی در عصر سلجوقیان:

براثرافزوده شدن وسعت قلمرو آنان. در مناطق دوردست، چون آذربایجان شاعرانی پیدا شدند که شعر برجسته سروده اند. در این دوره شعر از دربارها دور و به خانقاهها نزدیک شد. شعر عرفانی پدید آمد. عطّارنیشابوری این گونه شعر را به اوج کمال رسانید. غزل مستقل دردیوان انوری ظاهر شد. تأثر از ادبیات عرب در این عهد رو به فزونی نهاد. لغات بسیاری از امجده وارد زبان فارسی شد. در این عهد مثنوی عاشقانه هم نمونه های نمایان دارد که خمسة نظامی از آن جمله است. در این عهد سه شاخه ممتاز در شعر فارسی می توان تعیین کرد. اوّل شاعرانی که شیوة عنصری، فّرخی را دنبال کردند و تازگیهایی بر آن شیوه افزودند، انوری و امیر معزّی از این شاخه اند. دوم شاعرانی که درآذربایجان می زیستند و بیانی خاص داشتند، خاقانی، نظامی و فلکی شروانی از این گروه اند. سوم شاعران عراق که در مرکز ایران بودند و شیوة بیان آنان با دو شاخه قبلی تفاوتهایی داشت. جمال الدین عبدالّرزاق از آن شاخه است. در این عهد خیـّام با سرودن رباعیهای فلسفی، شعر را به فلسفه و فلسفه را به شعر نزدیک کرد. ناصرخسرو با دور شدن از دربار و روی آوردن به اسماعیلیه شعر را به خدمت اعتقادات دینی و اخلاقی آورد. نثر فارسی در عصر سلجوقی از کمال پختگی بیشتری برخوردار است. تعداد آثار و موضوعات وسعت زیادتری یافته است. در بعضی از نوشته ها شیوة جمله بندی عربی دیده می شود. نثر صوفیه هم در این دوره شکوفاتر است. تذکره الاولیای عطار بهترین نمونه آن است. نثر صوفیه ساده و طبیعی است و از آرایه های لفظی کمتر استفاده شده است..

علما ونویسندگان دوره سلجوقی

در تذکره لباب الالباب محمد عوفی در باب دهم از یکصدوهشت تن از شاعران آل سلجوق نام برده شده است.

در این دوره فرهنگ و ادب اسلامی به اوج ترّقی و پیشرفت خود رسید و توجّه و عنایتی که خاندان این سلسله یعنی آل سلجوق در حقّ شعرا و نویسندگان و مورّخین و فضلا داشتند موجب گردید آثار منثور و منظوم فراوانی از این دوره باقی بماند.

بطور کلّی دورة سلجوقیان از جهت تعداد گویندگان و سرایندگان از درخشانترین ادوار تاریخی و ادبی ایران بشمار می رود. سلاجقه زبان فارسی را زبان رسمی و درباری قرار دادند. وزراء این دوره، خصوصاً عمیدالملک کندری و خواجه نظام الملک، فضل دوست و فرهنگ پرور و شاعر پرور بوده اند و از خدمت و عنایت نسبت به فضلا و ادبا دریغ نمی کردند و همواره خدمات شایانِ توجّهی بترقّی علوم و ادبیّات کرده اند.در این دوره هنرهای مختلفِ ظریفه بمانند: نقّاشی، معماری، خطّاطی (خوش نویسی) بیش از پیش ترقّی حاصل کرد. تأسیس مدارس نظامیّه، در بغداد، بلخ، نیشابور، اصفهان و ایجاد کتابخانه ها و خانقاهها و مدارس مختلف، اسباب عمدة رواج تمدّن اسلامی در این عصر درخشان بشمار می رود خاصّه ظهور کسانی بمانند: امام فخر رازی، امام محمّد غزّالی، ابوالفرج بن جوزی، شیخ شهاب الدّین سهروردی، امام الحرمین جوینی و امثال آنان نیز در این عصر تا حدّ زیادی در نشر و بسطِ معارف اسلامی موثّر واقع شد. زبان فارسی در این عصر رواج کامل یافت. اکثر پادشاهان این خاندان با وجود اینکه خود تُرک زبان بودند.

سخن سرایان و نویسندگان دیگری که در این عصر از حمایت و عنایت شاهان و وزرای سلجوقی برخوردار بوده اند عبارتند از: ابوالفضل بیهقی، خواجه عبدالله انصاری، اسدی طوسی، حکیم ناصر خسرو، عمر خیّام، سنایی، جمال الدین عبدالرّزاق اصفهانی و دیگران.


1: فخرالدین اسعد گرگانی: ازمردم گرگان و معاصر طغرل سلجوقی است. تنها اثر قابل ذکری که از وی باقی مانده منظومة عاشقانة ویس و رامین است که احتمالاً از اواخر دورة اشکانی باقی مانده است. روزی در اصفهان در مجلس عمیدابوالفتح مظفـّر نیشابوری که طغرل به حکومت اصفهان منصوب کرده بود، از ویس و رامین سخن به میان آمد، این یادآوری موجب شد که فخرالدین آن را به نظم در آورد. وی در نظم این داستان سادگی و فصاحت را حفظ کرده، در پایان و آغاز هر فصلی مطالبی از خود افزوده است. چون در مواردی این کتاب با موازین اخلاقی و اسلامی انطباق ندارد. از شهرت و رواج آن کاسته شده است. فخرالدین اسعد بعد از 446هـ.ق درگذشته است.

2: اسدی طوسی: حکیم ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی از حماسه سرایان و فرهنگ نویسان قرن پنجم هجری است. به سبب اغتشاش خراسان به آذربایجان مهاجرت کرده است. اسدی در آذربایجان برای شاعران معاصر خود که در اراّن و اطراف آن بودند، فرهنگی به نام لغت فرس نوشت. لغات به ترتیب حروف آخر مرتب شده است. اسدی اشعاری به صورت مناظره دارد که میان دو چیز خیالی است که با هم بحث می کنند. مناظره در میان گویندگان آذربایجان رایج بود. دیگر مثنوی گرشاسبنامه است در حدود ده هزار بیت. اسدی در ساختن این منظومه از منابع منثور از جمله گرشاسبنامه ابوالمویـّد بلخی استفاده کرده است. اسدی در 465هـ.ق درگذشته است.

3: ناصر خسرو: حکیم ابومعین ناصربن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی ملقـّب به حجـّت از شاعران و نویسندگان بسیار توانای زبان فارسی است. وی در 391ه. در قبادیان بلخ زاده شد. ابتدا به دستگاه حکومتی پیوست و در 437ه. خوابی دید و تحـّولی در درون او پدید آمد همان سال به همراه برادرش سفری هفت ساله آغاز کرد. بسیاری از کشورهای اسلامی را دید. چهار بار سفر حج به جای آورد. به مصر رفت و به خدمت المستنصر بالله خلیفه فاطمی(427-487ه) رسید و به اسماعیلیه پیوست. مرتبه داعی یافت و به امر خلیفه برای نشر دعوت فاطمی به خراسان رفت و عنوان حجـّت خراسان یافت. چون به بلخ آمد، دعوت آغاز کرد. مخالفانش افزون تر شدند. ظاهراً فتوای قتل او صادر شد. ناصر ناگزیر به نیشابور و بعد به مازندران پناه برد و تا آخرعمر در آنجا ماند. ناصر خسرو از استادان مسلّم شعر فارسی است. او شعر را برای بیان عقاید به کار می برد نه مدح امیران. در شعر او گاهی پیچیدگی دیده می شود. او در دشوارترین اوزان عروضی هدفهای خود را به استوارترین صورت بیان می کند. از ناصرخسرو علاوه بر دیوان آثار منظوم و منثور دیگری هم باقی مانده است. دو منظومه به نام روشنایی نامه در وعظ و حکمت و سعادتنامه در حکمت است. آثار منثور او خوان اخوان در پند، جامع الحکمتین در شرح قصیدة فلسفی خواجه ابوالهثیم، زادالمسافرین در کلام باطنیـّه، وجه دین در کلام و احکام شریعت اسماعیلی، گشایش درهایش در پاسخ چند پرسش، و دیگر سفرنامة او که گزارش سفر هفت سالة وی است که اطلاعات بسیار دقیق دارد. ناصر خسرو در 481ه. در یمگان مازندران وفات کرده است.

4: خیـّام : حکیم ابوالفتح غیاث الدین عمر بن ابراهیم نیشابوری، معروف به خیـّام یا خیـّامی از ریاضی دانان، طبیبان، حکیمان وشاعران ایران در قرن 5-6 هجری است. زادگاه او نیشابور است. از وی آثار گوناگون بر جای مانده امّا شهرت او به سبب رباعیهای اوست که برخی تعداد آنها را یکصدوهفتادوهشت رباعی می دانند و برخی بیش از هزار رباعی به وی نسبت داده اند. رباعی مشکل ترین قالب شعر است، زیرا که کوتاه است و شرایط و قیودی دارد. سه مصراع نخستین به منزلة صغری و کبری و مصراع چهارم به جای نتیجه در منطق است. شاعر باید چنان قدرتی داشته باشد که بتواند معنی بلند خود را در آن قالب بگنجاند. کلام خیام در نهایت فصاحت و بلاغت است و در روانی به آب می ماند و از تکلّف بدور است. خیام در پی آرایش سخن خود نیست و آرایة شاعری به خرج نمی دهد و به دنبال تخیـّلات شاعرانه هم نیست. از ویژگیهای سخن خیام ذوق لطیف و احساس شدید است. مخصوصاً تأثری است که از مرگ عزیزان و به طور کلّی انسانها ابراز می کند. دیگر مناعت طبع و سنگینی و متانت اوست، بذله گویی نمی کند، اهل مزاح هم نیست، متعـّرض کسی نمی شود و با مردم کاری ندارد. اگر دقیق شویم مدار سخن او سه نکته بیش نیست: تذکر مرگ، تأسف از ناپایداری حیات و بی اعتباری روزگار. وفات خیام را 509 یا 517 یا 12 محـّرم 526ه. نوشته اند. ظاهراً تاریخ اخیر صحیح تر است. احتمال می دهند که چون در 439ه. به دنیا آمده، درزمان وفات هشتادوسه سال داشته است. البـّته این احتمالات بسیاری از‌گمانهای مربوط به حیات او را باطل می کند.

5: انوری: اوحدالدین علی بن محمـّدبن اسحاق انوری ابیوردی در بدنه از توابع خاوران خراسان به دنیا آمده است. ابتدا خاوری تخلّص می کرد بعد به انوری تغییر داد. پس از کسب کمالات در حکمت، ریاضی و نجوم مایة کافی اندوخت. پس از مرگ پدر که ارث فراوان به وی رسیده بود، به عیش و نوش پرداخت و مفلس شد. ناگزیر به شعر روی آورد، سلطان سنجر، سلیمان شاه، قلج طمغاچ خواهرزادة سنجر، استر خوارزمشاه، ترکان خاتون و … را مدح گفت. انوری از شاعران بزرگ زبان فارسی است و در عربی و فارسی مهارت دارد. در سرودن قطعه و قصیده و غزل از سرآمدان است. بیش از سعدی غزل عاشقانه سروده است. در قطعه گاهی بد زبان است در زمان او چند شاعر بزرگ چون خاقانی، نظامی، رشید و …معاصر بودند. در دیوان او به ایهام، استعاره، قیاس، تمثیل و مخصوصاً اغراق برمی خوریم. از ویژگیهای شعر او آن است که زبانش به زبان محاوره نزدیک است و گاه از نهایت سادگی به گفتگوی معمولی نزدیک می شود. امّا گاهی به سبب کاربرد اصطلاحات نجومی، علمی و مانند آن پیچیده می شود و به شرح نیاز پیدا می کند. به همین دلیل شرحهایی بر آن نوشته اند. قاضی نورالله شوشتری او را شیعه معرفی کرده است. این سخن او قابل قبول نیست، زیرا نه تنها در دیوان او به بیتی نمی توان برخورد که دلیل بر تشیع او باشد زمان او هم زمان تعصّب بود نمی شد برخلاف عقیدة سلطان عقیده یی ابراز کرد. وفات انوری را سال583ه.

6: خاقانی: افضل الدین بدیل بن علی خاقانی شروانی احتمالاً در 520ه. در شروان از مادری مسیحی نسطوری به دنیا آمد. پدرش نجم الدین علی نجـّار بود. پس از مرگ پدر مادرش با کار بافندگی و آشپزی پسر را اداره می کرد. کافی الدین عمر بن عثمان عموی شاعر که طبیب بود، تا بیست و پنج سالگی ازبرادرزاده نگهداری می کرد. سپس به نام خاقان سنجر فخرالدین منوچهربن فریدون شروان شاه، «خاقانی» تخلّص کرد. دختر ابوالعلای گنجوی را به زنی گرفت و بعد کار میان این دو شاعر به هجو کشید. خاقانی زندگی مسـّرت باری نداشت. ابتدا با فقر سر کرد. دوست صمیمی نداشت. در جوانی پدر را از دست داد و مدتی بعد عموی او درگذشت. در 571 ه. پسر جوان او به نام رشیدالدین در گذشت. سپس دختر خردسال و همسرش را از دست داد. به سبب سرپیچی از پذیرفتن خدمت سلطان قریب یک سال زندانی شد. در اواخر حیات به تبریز رفت و گوشه نشینی اختیار کرد و سرانجام در 595ه. در تبریز درگذشت و در محـّله سرخاب در مقبره الشعرا به خاک سپرده شد.خاقانی از قصیده سرایان نام آور ایران و از ارکان شعر فارسی است. شعرش محکم، اندیشة او قوی، ترکیباتش ماهرانه، به معانی مبتکرانه و بکر است. او اکثر علوم و معارف زمان خویش را وارد شعر کرده و از این رو فهم اشعار او بر خوانندگان مشکل است. از خاقانی مثنوی به نام تحفه العراقین نیز در دست است که سفرنامة منظوم حـّج اوست. قریب شصت نامه هم به نام منشآت خاقانی در دست است. خاقانی پس از حج در بازگشت پس از دیدن ویرانه های کاخ مداین قصیده یی سروده که از قصاید زیبای زمان فارسی است.

7: نظامی: حکیم جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن موید متخلّص به نظامی در حدود سال535ه. در شهر گنجه به دنیا آمد. برخی بدون دلیل او را از مردم قم یا تفرش دانسته اند. معلوم نیست که نظامی تا سی وهفت سالگی یعنی سال 572ه. که مخزن الاسرار را سروده چگونه زندگی می کرده است. نظامی در نجوم و معارف دیگر دست داشت. اشعاری در قالب قصیده، غزل، قطعه و رباعی از او در دست است. اما شهرت او به سبب مثنوی های اوست که در پنج(شش) کتاب است و به خمسه معروف است. آن پنج(شش) کتاب به ترتیب سروده شدن عبارتند از:

1. مخزن الاسرار: مثنوی اخلاقی است و نظامی بی تردید در این کتال به حدیقه سنایی نظر داشته.

2. خسرو شیرین: از داستانهای دوره ساسانی است در 576ه. به نام اتابک شمس الدین محمد سروده شده است.

3. لیلی و مجنون: قصیده یی تازی است ظاهراً در 584ه. به دستور اختان بن منوچهر شروان شاه سروده شده است.

4. هفت پیکر: داستانهای مربوط به بهرام گور است. در 593ه. به نام علاءالدین کرپه ارسلان پادشاه مراغه ساخته است.

5. اسکندر نامه: این کتاب دو بخش دارد:

· الف: شرف نامه که در آن اسکندر به عنوان فاتحی بزرگ مطرح می شود.

· ب: اقبالنامه که در آن اسکندر به صورت حکیم و پیامبر ظاهر می شود.

نظامی در جوانی شعر را وسیلة بیان حکمت و اخلاق می داند. در مخزن الاسرار چنین می اندیشد. اما در خسروشیرین شعر را تنها وسیلة تعلیم نمی داند بلکه وسیلة تفریح هم می شمارد. خمسة نظامی چنان پسندیده افتاده است که از قرن هفتم هجری به بعد شاعران به تقلید از آن مثنویها پرداخته اند. امیر خسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، هاتفی، وحشی بافقی، عرفی شیرازی و کلینی و دیگران از او تقلید کرده اند

8: امیر معـّزی: عبدالله محمد بن عبدالملک معـّزی نیشابوری پسر عبدالملک برهانی شاعر دربار ملکشاه سلجوقی است. تخلّص خود را از لقب ملکشاه که معـّز الدنیا و الّدین بود گرفته است. او را به استادی ستوده اند چون در قصاید به فّرخی و عنصری نظرداشت، انوری گفته است که خون دو دیوان به گردن اوست. شعر معـّزی ساده است. او معانی بسیار در الفاظ ساده خالی از تکلّف بیان می کند. گویند سبب وفات او آن بود که روزی در شکارگاه تیری از کمان سلطان به قلب او اصابت کرد امـّا ظاهراً این حادثه در 511ه. اتفاق افتاده بود. معـّزی تا 518 یا 521ه. زنده بوده است

9: قطران تبریزی: ابومنصور قطران تبریزی از سخن سرایان معروف دوره سلجوقی است. او نخستین کسی است که در آذربایجان به سرودن شعر دری پرداخته است. قطران شاعری توانا و نیکو سخن بودن، بعضی از اشعار او که در مدح ابونصر سروده و با اشعار رودکی که در مدح نصربن احمد سامانی که کنیة ابونصر داشته بهم آمیخته است. قطران بعد از سال 465ه. درگذشته است. قصیده یی درباره زلزلة تبریز که در سال 434 هجری رخ داده سروده است که از قصاید معروف اوست.

10: خواجه نظام الملک طوسی: قوام الدین ابوعلی حسن بن علی بن اسحاق معروف به نظام الملک در 408ه. در یکی از روستاهای طوس به دنیا آمد. در طوس و نیشابور و مرو فقه شافعی و حدیث آموخت.چون الب ارسلان بر خراسان چیره شد، در 451ه. خواجه را به وزارت برگزید. در سال 485ه. بر اثر اختلاف با ترکان خاتون بر سر جانشینی ملکشاه و ترجیح بر کیارق از وزارت خلع شد. در رمضان همان سال در راه نهاوند به دست یکی از فدائیان حسن صباح کشته شد. خواجه سی سال با کیاست در مقام وزارت سلجوقیان را اداره کرد. نظام الملک به سبب علاقه یی که به فقها و متصّوفه داشت، مدارسی دایر کرد که به نظامیه معروف بودند. در آن مدرسه ها افرادی چون امام الحرمین جوینی(478ه.) و امام محمد غزالی(504ه.) تدریس می کردندو نظام الملک چنانکه خود تصریح می کند به دستور ملکشاه سلجوقی کتابی به نام پنجاه فصل یا سیرالملوک یا سیاستنامه تألیف کرده است که در سلامت انشاء و روشنی مطلب و تنوع موضوع در میان کتابهای فارسی کم نظیر است. » هم پیداست و هم حکمت و هم مثل وهم تفسیر قرآن و اخبار پیغمبر و قصص انبیاء و هم سیرت حکایت پادشاهان ….» اما این کتاب در کنار آن همه فصاحت و بلاغت و هنر نمایی در مسائل تاریخی خطاهایی دارد و نیز به سبب تعـّصب خواجه در مسائل مذهبی به پیروان مذاهب و ادیان دیگر اتهامات و ناسزایی روا داشته است. در این کتاب اطلاعات ارزشمند دربارة تشکیلات سیاسی و مملکتی ایران در عهد سلجوقیان می توان به دست آورد. از نظام الملک نامه یی هم در دست است که به پسر خود نظام الدین ابوالفتح فخرالملک نوشته و وصیت نامه ای هم از او باقی است.

11: خواجه عبدالله انصاری: شیخ الاسلام ابو اسماعیل عبد الله بن محمد انصاری هروی از فرزندان ابو ایوب انصاری است که رسول اکرم(ص) در هجرت از مکه به مدینه در منزل او فرود آمد عبدالله در 296ه در هرات به دنیا آمد. چون در ایران بالید در شمار گویندگان و نویسندگان زبان فارسی در آمد خواجه از مفسران و شاعران بزرگ ایران در قرن پنجم است. حافظة بسیار قوی داشت. در سال 417ه. به قصد کسب علم به نیشابور رفت و مدتی بعد به بغداد سفر کرد و سفر حج به جای آورد. در بازگشت با ابوالحسن خرقانی دیدار کرد و دیدارهایی با ابوسعید ابوالخیر داشت. سرانجام در هرات اقامت گزید و شیخ الاسلام شد و به ارشاد پرداخت و در سال 481ه. در هرات درگذشت. خواجه عبدالله رسالاتی به نثر مسـّجع دارد که در لابلای آنها بسیاری از اشعار او هم آمده است. معروف ترین آنها مناجات نامه است به همان نثر مسـّجع که این سبک بیان قبل از او سابقه نداشته است. خواجه عبدالله قصد داشته است که سخن خود را از حالت نثر عادی خارج کند و کلام خود را به شعر نزدیک سازد تا هم دلنشین تر باشد و هم حفظ آن آسانتر گردد. کلام خواجه در غالب موارد شعری منثور و نثری موزون است. رسالات دیگر او به نامهای: رسالة دل وجان، کنز السالکین، محبـّت نامه و جز آنهاست که در مجموعة رسائل او گرد آمده است. از دو کتاب دیگر هم که به نحوی به خواجه عبدالله ارتباط دارد باید سخن گفت: کشف الاسرار و عده الابرار تألیف رشیدالدین میبدی، تفسیری عظیم است. رشید الدین چون تفسیری را که خواجه عبدالله تألیف کرده بود، مختصر یافت، به شرح آن برخاست و آن را یک بار ترجمه کرد و دو بار به تفسیر آن پرداخت.

12: ابوالحسن خرقانی: شیخ ابوالحسن خرقانی در ده خرقان در نزدیکی بسطام به دنیا آمد. گفته اند که خرکچی بود یعنی الاغ کرایه می داد و مردی امّی بود. در کتب صوفیه، اسرارالتوحید، و تذکره الاولیا بسیاری از سخنان خرقانی نقل شده است. مولانا جلال الدین در مثنوی بعضی حکایات مربوط به وی را آورده است. گویا افرادی بوده اند که سخنان او را می نوشته اند. مجموعة سخنان او در کتابی به نام نورالعلم جمع شده است. در میان سخنان خرقانی بسیاری شطحیـّات نقل شده است. نوشته اند که او پیاده برای زیارت قبر بایزید بسطامی به بسطام می آمده است. وفات او در 435ه. اتفاق افتاده است.

13: محمـّد غزالی: امام حجه الاسلام ابوحامد محمـّد بن محمـّد غزالی فرزند پشم ریسی از عوام بود که حتی خواندن و نوشتن نمی دانست. لقب غزالی را به مناسبت شغل پدر به وی داده اند. محمد برادری هم به نام احمد داشت. این دو برادر بعد از مرگ پدر با میراث اندکی که داشتند به سرپرستی ابوحامد محمد بن احمد اردکانی در آمدند. در گرگان و نیشابور تحصیل کرد در آن شهر پیش امام الحرمین جوینی شاگردی کرد. در مدتی کوتاه استعدادش آشکار شد. در بیست و هفت سالگی در حضور ملکشاه و خواجه نظام الملک و علمای نامدار مناظره کرد و فایق آمد و طرف توجه خواجه نظام الملک قرار گرفت. در 484ه. که سی و چهار یا سی و پنج سال داشت، نظام الملک او را به تدریس در نظامیة بغداد تعیین کرد. چهار سال تدریس کرد گویند تا آن زمان حدود هفتاد کتاب و رساله تألیف کرده بود. در سی ونه سالگی انقلابی عظیم در درون او پدید امد. به حج رفت و مدتی در بیت المقدس به عبادت پرداخت. خرقة پشمینه پوشید ودر این مدت کتاب معروف خود احیاء علوم الدین را نوشت. در 498ه. به بغداد بازگشت یک سال بعد به زادگاهش طوس رفت و در پنجاه سالگی دومین کتاب معروف خود کیمیای سعادت را نوشت. غزالی در 505ه. در پنجاه و پنح یا پنجاه و شش سالگی درگذشت و جنازة او را در طابران طوس به خاک سپردند. امروز نشانی از یک آرامگاه نیست. غزالی در سایة تحصیل علم به عالیترین درجات علمی رسید و چنانکه در آن روزگار که القاب تعارف آمیز نبود به لقب حجه الاسلام ملّقب شد. غزالی هم در فلسفه و هم در تصّوف و دین مهارت تام داشت. شیوة غزالی کاملاً تازگی داشت. او معتقد بود که هیچ امری را نباید مسلم و حقیقی تلقی کرد مگر آنکه به دلیل علمی و برهان عقلی حقیقت آن ثابت شده باشد. و آن حقیقت ثابت شده هم همواره باید مورد شک و تردید باشد و راه بحث دربارة آن باید گشوده باشد و به محض آنکه خطا بودن آن ثابت شد، از عرصة مسلّمات اخراج گرددو باید سبب و دلیل هر امری راجستجو کرد. آثار غزالی را برخی 200 و حتی 400 کتاب و رساله دانسته اند. معروف ترین آنها را در متن نام بردیم. تهافت الفلاسفه، مقاصد الفلاسفه، المنقذمن الّضلال از دیگر آثار مشهور اوست. نامه یی به سلطان سنجر سلجوقی نوشته است که بسیار پر معنی است.

14: احمد غزالی: برادر محمد غزالی است. معروف ترین اثر او سوانح العشّاق است که کتابی بسیار ساده و در عین حال پر مغز است و در عبارات آن لطف و حال شعر دیده می شود. وفات احمد غزالی در 520ه. در قزوین اتفاق افتاده ، آرامگاه او هنوز باقی است.

15:عین القضات همدانی: عین القضات ابوالمعالی عبدالله بن محمد میانجی همدانی در حدود سال 492ه. در همدان زاده شده است. اجداد او از مردم میانه بوده اند. بلافاصله علاوه می کنیم که عین القضات در 525ه. که بیش از سی وسه سال نداشت اعدام شد. در جوانی به کسب علم پرداخت و شهرت فراوان به دست آورد. از این رو مورد حمله فقها و متکلمین شد. کلام رایج در عهد او وی را قانع نکرد. با آثار محمد غزالی آشنا شد تا حـّدی آرامش یافت. بعد با احمد غزالی دیدار کرد. احمد به عین القضات سخت علاقه مند بود. عین القضات در بیان عقیده بی پروا بود و همین بی پروایی بود که متشّرعه به تکفیر او پرداختند. از همدان به بغداد فرستادند و مدتی به زندان رفت. به دستور ابوالقاسم درگرینی وزیر سلطان سنجر او را به همدان آوردند. پوست او را کندند و جسدش را به دار آویختند و سپس با نفت و بوریا آتش زدند.

16: قاضی حمید الدین بلخی: قاضی القضات بلخ و از مردان صاحب نفوذ زمان خود بود. کتابی به نام مقامات حمیدی در بیست و چهار مقاله و یک خاتمه دارد که به تقلید از مقامات حریری و بدیع الزمان همدانی تألیف کرده است. مقامات سهل و ساده است ولی از حیث جزالت به پای کلیله و دمنه نمی رسد. حمیدالدین در 559ه. در گذشته است.

17:نظامی عروضی سمرقندی: احمد بن عمر بن علی نظامی سمرقندی شاعر و نویسنده است. در شاعری پایه یی ندارد. ولی در نثر کتابی به نام چهار مقاله دارد که در دبیری، شاعری، طّب، و نجوم است. این کتاب از نظر نثر نویسی از شیواترین کتابهای فارسی است، امـّا در تاریخ ضعف نمایان دارد. مقالة دوّم آن که به شعر اختصاص دارد، اسامی جمعی از شاعران قدیم ایران در دورة سامانیان، غزنویان و سلجوقیان را در بر دارد. روانی لفظ و وضوح مطلب و مجسم کردن معانی و توصیف کامل و لطیف از ویژگیهای این کتاب است نظامی در اواسط قرن ششم رخ داده است.

18: ابوالفتوح رازی: از مردم نیشابور بود و گویا اصلاً عرب بوده اند چون در ایران پرورش یافته بودند فارسی زبان شده بودند. ابوالفتوح تفسیری دارد که به روح الجنان و روح الجنان نامیده می شود. این تفسیر شامل فواید لغوی و دستوری است و به سبب نثر ساده یی که دارد، اهمیـّت فراوانی را حایز است. ابوالفتوح ظاهراً در 552ه. در گذشته و در امامزاده حمزه در حضرت عبدالعظیم دفن شده است.

19: شهاب الدین سهروردی: شهاب الدین ابوالفتوح یحیی بن حبش بن امیر سهروردی معروف به شیخ اشراق یا مقتول یا شهید، در 549ه. در سهرود به دنیا آمده است. حکمت و فقه را در مراغه از شیخ مجدالدین گیلی فرا گرفت. چون در بسیاری موارد خلاف قدما می اندیشید و بسیاری از اصطلاحات خود را از دین زردشتی می گرفت. متعصّبان به الحاد او حکم کردند و به دستور صلاح الّدین ایـّوبی فرمانروای مصر وشام در پنجم رجب 587ه. در زندان خفه اش کردند. شهاب الدین در حال اعدام سی وهشت سال داشت. شهاب الدین مروّج حکمه الاشراق و از فلاسفة بزرگ ایران است. آثار شهاب الدین به عربی و فارسی است. شیوة نگارش او در فارسی ساده و روان است. آوازپر جبرئیل، لغت موران، رساله عقل سرخ و … از آثار فارسی اوست. حکمه الاشراق معروفترین اثر عربی اوست.

20: سعدالدین وراوینی: مترجم کتاب معروف مرزبان نامه است که ظاهراً در اواخر قرن چهارم به وسیلة اصفهید مرزبان بن رستم بن شروین از ملوک طبرستان از آل باوند به زبان طبری تألیف کرده بود. مترجم در زمان سلطنت اتابک ازبک بن محمد بین 607-622ه. ترجمة کتاب را انجام داده است. مرزبان نامه از شاهکارهای زبان فارسی و به نثر مصنوع است. مترجم در ترجمة خود به ترجمة کلیله نظر داشته است. وفات مترجم در قرن هفتم اتفاق افتاده است. قبل از وراوینی یکی از فضلای روم به نام محمد بن غازی از مردم ملطّبه از شهرهای آسیای صغیر مرزبان نامه را به نام روضه العقول در زمان سلیمان شاه سلجوقی (سلطنت588-600ه.) اصلاح و انشاء کرده بود.

21: سمک عیـّار: از رمانهای زبان فارسی است که فرامرز بن خداداد بن عبدالله کاتب آن را از زبان یکی از قصّه گویان به نام صدقة ابوالقاسم فراهم کرده. ظاهراً تحریر در قرن ششم صورت گرفته است. جمع آوری این داستان در سال 585ه. آغاز شده، این کتاب را باید از بدایع زبان فارسی شمرد. همة کتابهای داستانی این مزیـّت را دارند که به زبان عمومی و مورد تکلّم نوشته شده اند.

دیگر گویندگان معروف این عصر:

ازرقی هروی(قبل از 526ه)،

برهانی(پدر معـّزی)،

بخارایی(542یا 543ه)

سوزنی سمرقندی(562یا569ه)،

رشیدی سمرقندی(قرن 6ه)،

ادیب صابر ترمذی(مقتول بین 538-543ه)

 اثیر اخسیکتی(577ه)،

ظهیر فاریابی(598ه)،

جمال الدین اصفهانی(588ه)

 معماری و هنر: سلاطین سلجوقی در واقع از حامیان بزرگ هنر و صنعت و هنرمندان و صاحبان پیشه و حرفه بشمار می روند و علاقه ای که خاندان این سلسله به هنرهای ظریفه داشتند، هنرمندان بزرگ و استادکاران عالیقدری بظهور رسیدند. در زمان پادشاهی این خاندان، اصفهان، مرو، نیشابور، هرات و ری مرکز و مجمع صاحبان هنر و پیشه بوده است که خوشبختانه بسیاری از آثار هنرمندان در موزه های داخلی و خارجی دیده می شود. شاهکارهای هنری این هنرمندان از بافندگی، فلز کاری، سفال سازی، مینیاتور، تذهیب و خطّاطی است و بهمین دلیل دورة سلجوقیان از لحاظ سبک و شیوه کارهای هنری و معماری در تاریخ هنر ایران ارزش خاصّی را داراست.

دوران سلجوقیان را می توان دوران درخشان معماری ایران، بخصوص در احداث مناره، به حساب آورد نه تنها دامغان، اصفهان و سمنان از این دوره آثار و یادگاری گرانبها در خود دارند بلکه نمونه های مناره های منفرد این دوره در سبزوار، کلات، تایباد، قم، ساوه، کاشان، کرمان، نائین، گلپایگان، بسطام و دشتهای وسیع سیستان و بلوچستان و بسیاری از شهرها و قصبه ها و دهکده های بزرگ مشاهده نمود.

مناره مسجد سرخ از آثار عهد سلجوقیان به تاریخ سال 453 قدیمی ترین مناره تاریخ دار کشور به حساب می آید.

برای ارائه دلیل در اینجا لازم است به گفتار دانشمند بزرگ کریستی ویلسون توجّه شود: «در این عصر، صنایع و معماری نه تنها در ایران تجدید حیات یافت بلکه با فتوحات سلاجقه، اصول و اسلوب صنایع ایران را تا سواحل مدیترانه و حتّی تا شمال آفریقا بسط و گسترش داد و بهمین دلیل و کیفیّت است که آثار و نمونه های شیوه کار هنرمندان ایرانی و صنایع رایج عصر سلجوقی تا قرنها در صنایع مصر و سوریه دیده می شود».

در این دوره هنر معماری بدرجة کمال رسید و هنرمندان و معماران چیره دست آثار فراوانی در شهرهای اصفهان، اردستان، زواره، گلپایگان و برسیان بوجود آوردند که می توان از جمله آنها گنبد نظام الملک و گنبد تاج الملک را نام برد. از هنرمندان بزرگ خطّ و کتابت می توان ابوالمعالی نحاس اصفهانی را که مدتهای زیاد در خدمت سلاطین سلجوقی بخصوص در عهد محمّد بن ارسلان و جلال الدّین ابوالفتح حسن ملکشاه و غیاث الدّین ابوشجاج محمّد به کار خطّاطی و هنرنمایی مشغول بود نام برد

آثار معماری دوره سلجوقی

مسجد جامع اصفهان

مسجد جامع اردستان

مسجد جامع برسیان

مسجد جامع بروجرد

مسجد جامع اردبیل

رباط یا کاروانسرای شرف (جاده خراسان)

برجهای خرقان (قزوین)

وخیلی آثار دیگر......

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۰۲
aziz ghezel

رکن‌الدین ابوطالب طغرل بن میکائیل بن سلجوق 

از(429 تا 455 ه‍.ق) پادشاه سلجوقی بود.

وی یکی ازترکمانان سلجوقی و در جستجوی چراگاه مناسب بود و کم کم از فرارود وارد ایران و خراسان شد.

طغرل بن میکائیل در سال 429 در قصر شادیاخ نیشابور بر تخت سلطنت جلوس کرد.

در آغاز سلطان مسعود غزنوی به مخالفت با او پرداخت اما چون سرگرم جنگ در جاهای دیگر از جمله هندوستان بود در جنگ دندانقان ازطغرل شکست خورد و غزنویان برای همیشه برچیده شدند. در روزگار وی کشاورزی رونق یافت و همچنین ایران به بزرگترین حد خود پس از اسلام رسید.

پس از مرگ طغرل برادرزاده‌اش آلپ ارسلان (عضدالدوله الپ‌ارسلان) به سلطنت رسید.

آلپ ارسلان

(455 تا 465 ه‍.ق)

او برادرزاده طغرل بود که با کمک وزیرانش عمیدالملک کندری و خواجه نظام الملک طوسی توانست قلمرو سلجوقیان را در شرق تا سیحون و در غرب تا مدیترانه گسترش دهد. در زمان تسلط او بر ایران ترکان وسعت قلمرو خود را به حد ایران دوره ساسانی رساندند و بغداد را نیز که مرکز خلافت عباسی بود در اختیار گرفتند. آلپ ارسلان داماد طغرل بود و پس از وی حکومت را به دست گرفت و به بسیاری نقاط لشکر کشید که یکی از آنها قلمرو دولت بیزانس درآسیای صغیر بود که در نهایت در جنگ ملازگرد بر آنها ظفر یافت و این حادثه آسیای صغیر را به قلمرو ترکان تبدیل نمود و زبان و رسوم اهالی آنرا دگرگون ساخت. سلجوقیان بعدها تا حملات صلیبیون نیز در ترکیه دوام آوردند ولی در نهایت مقهور ترکان عثمانی شدند.بیشتر عمر الب ارسلان در جنگ های صلیبی سپری شد. او به قصد گسترش اسلام به ارمنستان حمله کرد و بر آن سرزمین غالب شد. اما بعد از غلبه بر آن سرزمین در سال ۴۶۴ با حمله رومانوس، دیوجانوس امپراتور بیزانس مواجه شد. این جنگ با شکست بیزانسی‌ها و دستگیر شدن رومانوس دیوجانوس به پایان رسید.وی حتی به گرجستان لشکر فرستاده آنجا را مسخر ساخت.

آلپ ارسلان سرانجام به دست فردی به نام یوسف الخوارزمی که در جنگ آلب ارسلان با حاکم تاوغاچ دستگیر و زندانی شده بود به سختی مجروح شد و بعد از چهار روز جان سپرد. تاریخ نگاران چنین ذکر می‌کنند که آلب ارسلان قبل از مرگ چنین گفته است:

" دیروز در روی تپه‌ای بودم و زمین را می‌نگریستم که زیر پای ارتشم به لرزه در می‌آمد. در این هنگام به خود گفتم حاکم این جهان منم، چه کسی است که می‌تواند با من مقابله کند. خداوند غرور من را دیده و جان من را بوسیله یک اسیر گرفت "

معزالدین ابوالفتح ملکشاه حسن بن آلب ارسلان

(465 تا 485 ه‍.ق)بزرگترین سلطان سلجوقی و فاتح آناتولی بود که به دنبال پیروزی پدرش آلپ ارسلان در نبرد ملازگرد امپراطوری بیزانس را از آناتولی بیرون راند. وی برادرزاده سلطان بیزانس بنیان‌گذار سلسله سلجوقی است. وی پادشاهی یکی از بزرگترین امپراتوری‌های تاریخ ایران را بر عهده داشت. تقویم جلالی اسم وی توسط گروهی از ریاضی دانان برجسته زمان وی به سر پرستی عمرخیام انجام گرفت. ملکشاه قلمرو امپراطوری سلجوقی را تا سوریه و میانرودان گسترش داد. او در پانزدهم ماه شوال ۴۸۵ در بغداد فوت کرد.در زمان ملکشاه وزیران لایق و با تجریه ایرانی مانند خواجه نظام الملک طوسی بر ایران نظارت داشتند و از این رو ایران بسیار پیشرفت داشت و در شغل‌هایی مانند کشاورزی، سیستم‌های واگذاری زمین پیشرفت‌هایی حاصل شد .


محمود بن ملکشاه (از 485 تا 486 ه.ق)                                                         چهارمین پادشاه سلجوقی به مدت یک سال از ٤٨٥ تا ٤٨٦ ه.ق پادشاهی حکومت سلجوقی را بر عهده داشت . وزیر وی تاج الملک بود که در سال ٤٨٥ بدست نیرو های نظامیه به قتل رسید.

رکن الدین ابوالمظفر برکیارق(485 تا 498 ه‍.ق)

  پنجمین پادشاه سلسله سلجوقیان ایران بود. وی پسر ملکشاه سلجوقی سومین شاه این سلسله بود. وزرای او عبارتند از تاج الملک، فخرالملک، موید الملک و مجد الملک.

عموی برکیارق تتش با شنیدن خبر مرگ ملکشاه سلجوقی برای به چنگ آوردن از محل حکومتش شام راهی عراق شد و پس از تایید شدن توسط خلیفه وقت به سمت مرکز ایران حرکت کرد . در این زمان با مرگ برادر برکیارق محمود پادشاهی بر برکیارق مسلم شد. دو طرف با سپاهیانشان در نزدیکی ری به جنگ پرداختند و در نهایت برکیارق پیروز شد و تتش در قلعه تکریت زندانی گشت. (۴۸۷ ه.ق)

در مدتی که برکیارق مشغول جنگ با تتش بود عموی دیگرش ارسلان ارغون توانست بر کل خطه خراسان مسلط گردد و از برکیارق درخواست قبول حکومتش در خراسان را کرد . برکیارق در ابتدا قبول کرد اما بعد از آن سپاهی به فرماندهی برادر ارسلان ، بوری برس ، به خراسان گسیل داشت تا کار ارسلان ارغون را یکسره کند ولی سپاه بوری برس شکست خورد و ارسلان ارغون تصمیم به بدست گرفتن سلطنت سلجوقی کرد اما بلافاصله توسط غلامش کشته شد. بعد از مرگ ارسلان ارغون برکیارق برادرش سنجر را به حکومت خراسان برگزید.

در سال ۴۹۰ ه.ق موید الملک که مدتی قبل از وزارت برکیارق عزل شده بود برای انتقام ، یکی از امرا به نام انر را تحریک به بدست گرفتن سلطنت کرد ولی انر پس از فراهم آوردن لشکر ، توسط ملاحده ( گروهی از زیر شاخه های اسماعیلیه ) به قتل رسید.

موید الملک با قتل انر به گنجه نزد محمد بن ملکشاه رفت و او را نیز به بسلطنت رسیدن تشویق نمود. بین سلطان محمد و برکیارق پنج جنگ رخ داد که چهارتای آن ها با پیروزی برکیارق و یکی از آنها با پیروزی سلطان محمد پایان یافت . در آخر بین برادران صلحی صورت گرفت به این ترتیب که اران ، شام و الجزیره در دست محمد ، خراسان و ماورالنهر در دست سنجر و باقی مناطق امپراتوری سلجوقی دست برکیارق باشد.

برکیارق بن ملکشاه در سال ۴۹۸ ه.ق و در بیست و پنج سالگی به علت بیماری سل فوت کرد و در بروجرد دفن شد.

 

محمدبن ملکشاه (498 تا 511 ه‍.ق)

با مرگ برکیارق صدقه وایاز، غلامان وی، قصد داشتند ملکشاه را به سلطنت نشانند امّا محمد آن‌ها را از میان برداشت و سپس به قلع و قمع اسماعیلیان (ملاحده) که نفوذ زیادی در قلمرو او کرده و کشتار مردم دست می‌زدند، پرداخت و قلعۀ شاهدز اصفهان را که مرکزی برای این فرقه به رهبری احمدبن عبدالملک عطاش بود تصرف و سپس به محاصرۀ‌ الموت رفت که با فوت او در511 ناتمام ماند.

سنجربن ملکشاه (511 تا 552 ه‍.ق)

سنجر از سال 490 از طرف برکیارق و محمد حاکم خراسان و ماوراء النهر بود و با فوت محمد سلطنت فرزندش محمود را نپذیرفت و خود را سلطان نامید و عراق عرب و عجم را به محمود داد به تصرفات در شرق روی آورد و غزنه، سمرقند، سیستان و خوارزم را تصرف و غوریان را از خراسان رانده، علاءالدین حسین غوری را دستگیر و همنشین خود گردانید. در سال 536 به دعوت حاکم ماوراءالنهر برای دفع تعدی گورخان قراختایی کافر عازم قطوان شد امّا از قداختائیان شکست خورد، در سال 548 برای دفع ترکمانان غز که از پرداخت خراج خودداری کردند به ماوراءالنهر رفت و با این‌که آنان پیشنهاد صلح کردند، او جنگ را ترجیح داد ولی خود شکست خورد و سلطان و همسرش به اسارت قراختائیان درآمدند. تا این‌که پس از سه سال، از حبس فرار کرده به مرو آمد و دوباره به سلطنت نشست و پس از یکسال در گذشت. بعد از او به تدریج خراسان دست غوریان و خوارزمشاهیان افتاد و حکومت سلجوقیان در عراق، کرمان و روم در سه شاخه امتداد یافت.


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۳۳
aziz ghezel


هیچکس مثل تو و من به تفاهم نرسید

 

خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید
 
و چه بیذوق جهانی که مرا با تو ندید
رشتهای جنس همان رشته که بر گردن توست
چه سروقت مرا هم به سر وعده کشید
نه کف و ماسه، که نایابترین مرجانها
 
تپش تبزده ی نبض مرا میفهمید
آسمان روشنیاش را همه بر چشم تو داد
مثل خورشید که خود را به دل من بخشید
 
ما به انداز ی هم سهم ز دریا بردیم
هیچکس مثل تو و من به تفاهم نرسید
خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد
ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید
من که حتی پی پژواک خودم میگردم
آخرین زمزمهام را همه شهر شنید
 شعری از استاد محمدعلی بهمنی (شعرعاشقانه)
 

 من آشفته‌ام امشب

 
باز دلتنگ توام میل بیابان دارم
امشب اندازۀ صحرای تو باران دارم
کوه آتش به دلم هیچ، کسی می‌داند
که من از داغ تو در سینه چه پنهان دارم؟!
آه، بیدار کن از خواب گران دریا را
که من آشفته‌ام امشب سر طوفان دارم
رفته‌ای می‌رسد از راه، غمت دور و دراز
بی تو با این دل بی‌حوصله مهمان دارم
تو گل و سبزه‌ای و بوی بهاران داری
من خسته همۀ سال زمستان دارم
سر من را به خدا شانۀتان مختصر است
دلی از خاطرۀ دوست پریشان دارم...
 غزلی از راضیه رجایی
 

 اما چقدر دل‌خوشی خواب‌ها کم است

 اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال، ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزل‌های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی تو را کنار خود احساس می‌کنم
اما چقدر دل‌خوشی خواب‌ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟
 استاد محمدعلی بهمنی (شعرعاشقانه)
 

 خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد


خبر به دورترین نقطۀ جهان برسد
نخواست او به من خسته بیگمان برسد
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد
چه میکنی؟ اگر او را که خواستی یکعمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...
رها کنی برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوستترش داشته، به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطۀ جهان برسد
گلایهای نکنی، بغض خویش را بخوری
که هق هقِ تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که نه...! نفرین نمیکنم... نکند
به او -که عاشق او بودهام- زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
 شعری از مرحومه نجمه زارع (شعرعاشقانه)
 

شعر  عاشقانه


حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم
آخ ... تا می بینمت یک جور دیگر می شوم
با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند
یاسم و باران که می بارد معطر می شوم
در لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم
آنقدر ها مرد هستم تا بمانم پای تو
می توانم مایه ی گهگاه دلگرمی شوم
میل - میل توست اما بی تو باور کن که من
در هجوم باد های سرد پرپر می شوم

شعر  عاشقانه

این چندمین شب است که من با تو نیستم
این چندمین شب است که در شعله زیستم
این عکس اول است که با هم گرفته‌ایم
من بی‌قرار مستی لبخند کیستم؟!‏
این عکس دوم است در آغاز تشنگی
هم بغض آب قمقمه‌ات را گریستم
این عکس آخر است که لبخند می‌زنم
این‌جا کمی شبیه به زخم تو نیستم؟ ‏
این عکس آخر است که با هم گرفته‌ایم
از ترس مرگ نیست که در عکس نیستم
بر سنگ تابناک تو رمزی نوشته است
دیگر اجازه نیست کنارت بایستم
امشب تمام خاطره‌ها را گریستم
این چندمین شب است که من بی تو نیستم

شعر  عاشقانه

به چشمانت بگو عاشق بماند نازنینم
به لبخندت بگو شاعر بماند بهترینم
توگفتی باوفایی صادقی بامن بمانی
به احساست که می مانم به پایت من همینم.
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۵۰
aziz ghezel

 

دختر نابینا

از بد روزگار دخترکی نابینا عاشق پسری می شود که او هم دخترک را با وجود معلولیتش دوست می دارد. دخترک همیشه به پسر می گفت اگه من بینا بودم می فهمیدی که چقدر تو را دوست دارم، اتفاقا فردی پیدا می شود و دو چشم خود را به دخترک نابینا هدیه می کند. بعد از بینا شدن دخترک می بیند که پسر هم نابیناست و او را ترک می کند، پسرک داستان عاشقانه ما در پاسخ به این حرکت دختر به او می گوید برو اما مراقب چشم هایم باش!!!

 

سی دی فروش

                                                                                                                                                  از قضا پسری به دختر مغازه سی دی فروشی علاقه پیدا کرده بود اما در رابطه با داستان کوتاه عاشقانه اش چیزی به او نگفته بود. هر روز به اون مغازه می رفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن و دیدن اون دختر... از بد روزگار بعد از یک ماه پسرک این دنیا را وداع گفت ... وقتی دخترک دید خبری از پسر نیست به در خونه پسر  رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک ماجرای مرگ پسر ا تعریف کرد و اون رو به اتاق پسرش برد... دخترک دید که تمامی سی دی ها هنوز باز نشده اند... دخترک با دیدن این صحنه شوکه شد و گریه کرد و سخت گریه کرد ... میدونی چرا گریه می کرد؟ چون تو تمام این مدت نامه های عاشقانه اش به پسرک رو توی جعبه سی دی  ها می گذاشت و به پسرک میداد ...

عصای سفید

فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی
دخترک کمی آن طرف تر بر روی نیمکت چوبی در کنار پیرمرد نشسته بود و رو به آب نمای سنگی گریه می کرد .
پیرمرد از دخترک پرسید :
-
ناراحتی؟
-
نه
-
مطمئنی ؟
-
نه
-
چرا داری گریه می کنی ؟
-
دوستام منو دوست ندارن
-
چرا دوست ندارن؟
-
جون قشنگ نیستم .
-
تا حالا کسی این رو بهت گفته ؟
-
چی رو؟
-
این که تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
-
راست میگی ؟
-
از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستانش شاد شاد دوید ؛
لحظاتی بعد پیر مرد داستان کوتاه عاشقانه ما اشک هایش را پاک کرد، کیفش را باز کرد و عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۳۳
aziz ghezel