مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر روز ، نه روز "زن" و نه روز "مرد" بلکه روز "انسان" است.


آخرین نظرات

۱۱۸ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

ﺷﯿﺪﺍﯾﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ترکمن ﻗﺮﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﻫﺠﺮﯼ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﯼ ﺳﺮﺁﻣﺪ ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﻏﺰﻟﺴﺮﺍ ﻭ ﺁﻓﺮﯾﻨﻨﺪﻩ ﯼ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ " ﮔﻞ ﻭ ﺻﻨﻮﺑﺮ " ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺗﺮﮐﻤﻦ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺗﺮﮐﻤﻦ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻭﺳﯿﻊ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯼ ﻭﺿﻊ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺑﺠﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺑﺠﺰ ﺩﯾﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎﺕ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ . ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﻗﺮﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﻭ ﺍﻭﺍﺋﻞ ﻗﺮﻥ ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺍﺯ ﻭﺿﻊ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﻧﯿﺰ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎﺗﯽ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺷﻌﺎﺭﺵ ﺍﺯ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻼﻣﺮﺍﺩ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﺍﯾﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ برد.
ﺷﯿﺪﺍﯾﯽ ﺑﺎ ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺷﯿﺮ ﻏﺎﺯﯼ ﻧﻈﯿﺮ ﺍﺭﺍﺯ ﺳﺎﺭﯼ ، ﻣﺮﺩ ﺷﺎﻋﺮ ﻭ ﺍﺩﯾﺐ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﺩﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ . ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺷﻌﺮ ﺷﯿﺪﺍﯾﯽ :

ﺳﺨﻨﻮﺭﻡ ﺑﻮ ایامه ، ﻣﯽ ﻗﻮﯾﯿﺐ ﺍﯾﭽﻤﺸﺎﻡ ﺟﺎﻣﻪ
ﻣﻨﯿﻨﮓ ﺑﻮﺩﺭﺩﺗﻠﯽ ﺳﯿﻨﺎﻣﻪ ﻧﭽﻪ ﺩﻭﻭﯾﻦ ﺩﺍﻏﻼﺭ ﮔﭽﺪﯼ
ﺑﻮ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺵ ﻃﺎﻏﺖ ﺧﺎﻧﻪ ، ﻃﺎﻏﺖ ﺩﺍﻥ ﺑﻮﻟﻤﻪ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ
ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﯾﻮﻗﺪﻭﺭ ﺑﻮﺟﺎﻧﻪ،ﺁﻧﭽﻪ ﺣﺎﺳﺎ، ﺳﺎﻍ ﻻﺭ ﮔﭽﺪﯼ

ﺗﺮﺟﻤﻪ :
ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺨﻨﻮﺭﻡ ، ﻣﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻡ ﻧﻮﺷﯿﺪﻡ
ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺩﺭﺩﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺤﻞ ﻃﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺎﻋﺖ ﻏﺎﻓﻞ ﻣﺸﻮ
ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ

منبع: وبلاگ دکتر بیگدلی

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۴ ، ۲۱:۴۸
aziz ghezel


مادر که می شوی تمام زندگیت می شود دعا و التماس و خواهش از خدا برای عاقبت به خیر شدن فرزندت..

مادر که می شوی بهترین هدیه برایت میشود سلامتی جسم و روح بچه ات..

مادر که می شوی بیشتر فکر می کنی به مادرت.. مادربزرگت.. مادر مادربزرگت و اینکه آنها چه سختی ها کشیده اند و چه آرزوهایی داشته اند…

مادر که می شوی غم و اندوه و شادی ات هم رنگ دیگری میگیرد و همه اینها گره میخورد به حال فرزندت..

مادر که می شوی کوه های تمام عالم بر سرت خراب میشود وقتی به اندازه نیش سوزنی در پای فرزندت میرود…

مادر که می شوی صبور میشوی و باحوصله انگار نه انگار که تا همین دیروز بی حوصله ترین آدم روی زمین بودی..

مادر که می شوی خوابت هم با خواب فرزندت تنظیم میشود انگار نه انگار که تا دیروز خوابت از خواب زمستانی خرس ها هم سنگین تر بود…

مادر که می شوی ذوق زده ترین انسان دنیا میشوی با هر کار عادی فرزندت..

مادر که می شوی دل نگران تمام مادرهای زجر کشیده دنیا می شوی و غبطه میخوری به آنها که فرزندشان را در راه خدا دادند..

مادر که می شوی نگاهت هم مادرانه می شود عمیق و دقیق و عاشق و اشکبار..

مادر که می شوی دلت تنگ میشود برای مادرت و روزهایی که یادت نمی آید در دلش چه ها گذشته..

و مادر که می شوی.. بیشتر به او می اندیشی که از مادر مهربانتر است و بیشتر به این نکته میرسی که او غیر قابل توصیف است..

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۴ ، ۱۹:۴۹
aziz ghezel

سلام بر تو که عزیزترین مخلوق خدائی همانند پدر ..

سلام عزیزم شب و روزها از پی هم دوان دوان میگذرند ،گویی که یارای ایستادن بی تو را ندارند

 .آری مادر در   این  روز و شبهای گذران تنها ثانیه ای انگار جهان ایستاد تا خبری خوش را برایم

 "حجی "کند-حروف به حروف  بخواند- و تنها همان ثانیه در ذهنم حک شد تا برایت به فراغ بال

 شرح دهم

شرح دادن از آن لحظه برای تو که تازگی ندارد ،اما میدانم که دعای خبر تو همیشه بدرقه راه ما

 خواهد بود عطر خوب حضور خداوند را حس میکنم . عطر حضور تو را ،که تبریک میگویی که

 هستی در میان ما ،که هستیم  در کنارت .

شیرینی مهمان تازه واردمان را به منزل آوردم و در کنار عکس زیبایت نوش جان کردیم باز هم با

 شیرینی یادهای  توهمه جا هستی و حضور مادرانه ات هویداست هنوز آثار یک فرزند نمایان

 شده اینگونه ام ،گیج و   مبهوت و  خوشحال و نگران و هر آن حسی که موجود است وای بر ما

 فرزندان که هنوز لحظات  زندگی تو را آنطور که باید  نمیشناسیم و نمیدانیم و نمیدانم به اندازه

 ای که میدانستیم قدر  شناس بودیم یا نه؟ 

دستان مهربان و چشمان زیبایت را بر دیواره تک تک سلولهایم حک کرده ام تا با گذر هر قطره

 خون و هر دم و بازدم تو را حس کنم  سراپای وجودت را بوسه باران میکنم و خدا را خواهم که

 هر آنچه از بهترینها دارد نصیب تو گرداند 

دوستت دارم که دوست داشتنت لیاقت میخواهد 

 امیدوارم لایق باشم 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۴ ، ۱۳:۳۲
aziz ghezel


پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می‌کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی‌دانم عزیزم، نمی‌دانم!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه می‌کند؟ او چه می‌خواهد؟
پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همه‌ی زن‌ها گریه می‌کنند بی هیچ دلیلی!

پسرک از اینکه زن‌ها خیلی راحت به گریه می‌افتند، متعجب بود.
یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می‌کند؛ از خدا پرسید: خدایا چرا زن‌ها این همه گریه می‌کنند؟
خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژه‌ای آفریده‌ام؛ به شانه‌های او قدرتی دادم تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند.
به بدنش قدرتی داده‌ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند، به دستانش قدرتی داده‌ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند، او به کار ادامه دهد.
به او احساسی داده‌ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد؛ حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند.
به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد و از خطا های او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی داده‌ام تا هر هنگام که خواست فرو بریزد.
این اشک را منحصراً برای او خلق کرده‌ام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۴ ، ۱۳:۱۳
aziz ghezel


من تمام زندگی خود را مدیون دو زن هستم، مادرم و همسرم.
محمود حسابی

«آینده کودکان بسته به تربیت پدر و مادر است.»
ویکتور هوگو

«استوارتر از همه پیوندها، پیوندی است که در میان مادر و فرزند برقرار است.»
سعید نفیسی

«اگر مادر نباشد، جسم انسان ساخته نمی‌شود و اگر کتاب نباشد، روح انسان پرورش نمی‌یابد.»
پلوتارخ

«ای پدر و مادر، ای گم‌شدگان عزیز، من همه‌چیز خود را به شما مدیون هستم.»
لویی پاستور

«ای مادر، تو مانند ستاره مقدس در آسمان ابدیت، ثابت و درخشان خواهی ماند.»
کارل ایمرمان

«این یک قاعده کلی است که همهٔ مردان برجسته، عوامل برتری خود را از مادرانشان به ارث می‌برند.»
ژول میشله

«با پدر و مادر خود چنان رفتار کن که از فرزندان خود توقع داری.»
سقراط

«بچه‌ها تا کوچکند به ‌پدر و مادرشان مهر می‌ورزند، وقتی بزرگ شدند آن‌ها را به‌ محاکمه می‌کشند و گاهی نیز مورد عفو قرار می‌دهند.»
اسکار وایلد

«تار و پود روح مادر را از مهربانی بافته‌اند.»
رالف والدو امرسن

«تمام دخترها مثل مادرشان می‌شوند، چه فاجعه بزرگی برای دختر‌ها؛ هیچ مردی مثل مادرش نمی‌شود، چه فاجعه بزرگی برای پسرها.»
اسکار وایلد

«تنها مادر و پدر خواست های فرزند را بی هیچ چشم داشتی بر آورده می سازند .»
ارد بزرگ

«در هرجا نیک و بد اعمال کودک مربوط به مادر است.»
ناپلئون بوناپارت

«زادگاه مرد، مادر دوم اوست.»
قابوس‌نامه

«سرنوشت آینده یک کودک همیشه کار مادر است.»
ناپلئون بوناپارت

«صالح‌ترین فرزندان آن‌هایی هستند که با اعمال خود باعث افتخار پدر و مادر خود شوند.»
ویکتور هوگو

«کنار امیر دراز می‌کشم. حالا نه برایش زنم، نه مادر، نه خواهر. هیچ ربطی به هم نداریم.»
فریبا وفی

«کمال زن در مادری است، زنی که مادر نیست، موجود ناقصی است.»
انوره دو بالزاک

«مادر آهن‌ربای قلب و ستاره قطبی چشم کودک است.»
جورج هربرت

«مادر، سازنده جهان و تابلوی آفریدگار است.»
بتهوفن

«مادر شاهکار طبیعت است.»
یوهان ولفگانگ گوته

«مادرشدن مرحلهٔ کمال زن است.»
الکساندر دوما

«مادر و پدر ، زندگیشان را با فروتنی به فرزند می بخشند . »
ارد بزرگ

«مادر یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را می‌شناسد.»
انوره دو بالزاک

«مردان همانند که مادرانشان ساخته‌اند، آیا می‌شود از یک کارگاه کرباس‌بافی خواست که شال کشمیر ببافد؟»
رالف والدو امرسن

«من از عشق بدم می‌آید برای این‌که یک‌بار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم.»
مارک تواین

«می گویند: احتیاج مادر اختراع است! اما مادربزرگ بدبختی هم هست.»
ژان پل

«میهمانی های فراوان از ارزش آدمی می کاهد ، مگر دیدار پدر و مادر . »
ارد بزرگ

«میهن پرستی ، همچون عشق فرزند است به مادر . »
ارد بزرگ

«هروقت مادر فاسد شد، نسل نیز فاسد میگردد.»
ساموئل اسمایلز

«همسران باید یکدیگر را ستایش کنند و فرزندان هم پدر ، مادر و آموزگاران و... ستایشگری برای همه هست . »
ارد بزرگ

«هیچ‌چیز به قدر دیدن یک مادر با بچه‌اش روح‌پرور نیست و هیچ‌چیز حس حرمت و تقدیس ما را هنگام تماشای مادری‌ که بچه‌هایش وی را احاطه کرده‌اند، بیدار نمی‌کند.»
یوهان ولفگانگ گوته

«هیچ‌گاه در زندگی نمی‌توانید محبتی بهتر، بی‌پیرایه‌تر و واقعی‌تر از محبت مادر خود بیابید.»
انوره دو بالزاک

«یک مادر خوب به صد استاد و آموزگار می‌ارزد.»
جورج هربرت

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۴ ، ۱۳:۱۱
aziz ghezel

آسمان را گفتم :
می توانی آیا بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه روح مادر گردی صاحب رفعت دیگر گردی ؟
گفت نی نی هرگز من برای این کار کهکشان کم دارم ، نوریان کم دارم ، مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم .

خاک را پرسیدم :
می توانی آیا دل مادر گردی آسمانی شوی وخرمن اخترگردی ؟
گفت نی نی هرگز من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم

این جهان را گفتم ، هستی کون ومکان را گفتم :
می توانی آیا لفظ مادر گردی همه ی رفعت را همه ی عزت را همه ی شوکت را بهر یک ثانیه بستر گردی ؟
گفت نی نی هرگز من برای این کار آسمان کم دارم اختران کم دارم رفعت وشوکت وشان کم دارم عزت ونام ونشان کم دارم

 آن جهان راگفتم
می توانی آیا لحظه یی دامن مادر باشی مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی ؟
گفت نی نی هرگز من برای این کار باغ رنگین جنان کم دارم آنچه در سینه ی مادر بود آن کم دارم

روی کردم با بحر
گفتم اورا آیا می شود اینکه به یک لحظه ی خیلی کوتاه پای تا سر همه مادر گردی عشق را موج شوی مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی ؟
گفت نی نی هرگز من برای این کار بیکران بودن را بیکران کم دارم ناقص ومحدودم ، بهر این کار بزرگ ، قطره یی بیش نیم ، طاقت وتاب وتوان کم دارم

 صبحدم را گفتم
می توانی آیا لب مادر گردی عسل وقند بریزد از تو لحظه ی حرف زدن جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی ؟
گفت نی نی هرگز گل لبخند که روید زلبان مادر به بهار دگری نتوان یافت دربهشت دگری نتوان جست من ازان آب حیات من ازان لذت جان که بود خنده ی اوچشمه ی آن من ازان محرومم خنده ی من خالیست زان سپیده که دمد از افق خنده ی او خنده ی او روح است خنده ی او جان است جان روزم من اگر لذت جان کم دارم ، روح نورم من اگر روح وروان کم دارم .

کردم از علم سوال
می توانی آیا معنی مادر را بهر من شرح دهی ؟
گفت نی نی هرگز من برای این کار منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم قدرت شرح وبیان کم دارم

درپی عشق شدم
تا درآئینه ی او چهره ی مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم او در دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او درپرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظه ی روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظه ی پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمه ی زیبایی
بلکه او درهمه ی عالم خوبی, همه ی رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۴ ، ۱۳:۰۴
aziz ghezel

آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگیّ ما همه جا وول می خورد
هر کُنج خانه صحنه ای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر کار خویش بود
بیچاره مادرم

***
هر روز می گذشت از این زیر پله ها
آهسته تا بهم نزند خواب ناز ما
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه می رود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
او فکر بچه هاست
هر جا شده هویج هم امروز می خرد
بیچاره پیرزن همه برف است کوچه ها

***
او مُرد ودر کنار پدر زیر خاک رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتی
یک ختم هم گرفته شد و پُر بَدَک نبود
بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند
لطف شما زیاد
اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت:
این حرف ها برای تو مادر نمی شود.

***
او پنج سال کرد پرستاری مریض
در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد
اما پسرچه کرد برای تو؟ هیچ، هیچ
تنها مریضخانه، به امّید دیگران
یک روز هم خبر: که بیا او تمام کرد.
در راه قُم به هر چه گذشتم عبوس بود
پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد
صحرا همه خطوطِ کج و کوله و سیاه
طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین
دریاچه هم به حال من از دور می گریست
تنها طواف دور ضریح و یکی نماز
یک اشک هم به سوره ی یاسین من چکید
مادر به خاک رفت.

***
این هم پسر، که بدرقه اش می کند به گور
یک قطره اشک مُزد همه ی زجرهای او
اما خلاص می شود از سرنوشت من
مادر بخواب، خوش
منزل مبارکت.

***
آینده بود و قصه ی بی مادریّ من
نا گاه ضجه ای که به هم زد سکوت مرگ
من می دویدم از وسط قبرها برون
او بود و سر به ناله برآورده از مغاک
خود را به ضعف از پی من باز می کشید
دیوانه و رمیده، دویدم به ایستگاه
خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع
ترسان ز پشت شیشه ی در آخرین نگاه
باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش
چشمان نیمه باز:
از من جدا مشو.

***
می آمدم و کله ی من گیج و منگ بود
انگار جیوه در دل من آب می کنند
پیچیده صحنه های زمین و زمان به هم
خاموش و خوفناک همه می گریختند
می گشت آسمان که بکوبد به مغز من
دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه
وز هر شکاف و رخنه ی ماشین غریو باد
یک ناله ی ضعیف هم از پی دوان دوان
می آمد و به مغز من آهسته می خلید:
تنها شدی پسر.

***
باز آمدم به خانه، چه حالی! نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
انگار خنده کرد ولی دل شکسته بود:
بردی مرا به خاک سپردی و آمدی؟
تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر
می خواستم به خنده درآیم به اشتباه
اما خیال بود
ای وای مادرم...

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۴ ، ۱۳:۰۰
aziz ghezel

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم.
همان یک لحظه اول ،
که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،
جهان را با همه زیبایی و زشتی ،
بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،
نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم ،
بر لب پیمانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین
زمین و آسمان را
واژگون ، مستانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
نه طاعت می پذیرفتم ،
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ،
پاره پاره در کف زاهد نمایان ،
سبحه ی، صد دانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،
آواره و ، دیوانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان ،
سراپای وجود بی وفا معشوق را ،
پروانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،
تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،
گردش این چرخ را
وارونه ، بی صبرانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم.
که میدیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنۀ این علم عالم سوز مردم کش ،
بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،
در این دنیای پر افسانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
چرا من جای او باشم .
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ،
تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد،!
و گر نه من بجای او چو بودم ،
یکنفس کی عادلانه سازشی ،
با جاهل و فرزانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۲۳:۵۵
aziz ghezel


 والدین از وعده و وعید دادن به فرزندان خود به چند دلیل استفاده می کنند: برای رشوه دادن به فرزند جهت انجام کاری که خودشان می خواهند، اجتناب از برخورد احتمالی با فرزندشان، ناامید نکردن فرزند و ایجاد امید در او. ولی بچه ها وقتی نوبت به قول می رسد بسیار سمج می شوند و شکستن قول و عهدتان با آنها در واقع اعتماد او به شما را از بین می برد. در اینجا به چند قول و وعده و وعید که معمولاً والدین می دهند (و آنها را می شکنند!) اشاره می کنیم و توصیه هایی برای والدین می آوریم.
 
1. "قول میدم درد نداشته باشه."
باید بدانید که درد یک امر درونی است، پس وقتی بانداژ شما را برمی دارند زیاد برایتان مهم نیست، ولی فرزندتان حس دیگری دارد. بجای آنکه قول بدهید که اصلاً درد ندارد، بگویید که ممکن است کمی درد داشته باشد، ولی خیلی زود تمام می شود.
 

 2. "قول میدم قبل از اینکه خوابت ببره بیام خونه."
در مورد موقعیت ها و شرایطی که خارج از کنترل شما هستند – مانند ترافیک و جلسات دقیقه نودی – مراقب باشید. بجای آن بگویید: "قول میدم تمام تلاشمو بکنم و قبل از اینکه بخوابی خونه باشم."

 3. "قول میدم هفته دیگه ببرمت پارک با دوستت بازی کنی، ولی امروز نه."
بچه ها همیشه جزئیات را به یاد دارند. اگر بگویید هفته دیگر، یادشان می ماند. سعی کنید گزینه واقع گرایانه تری بدهید: "بذار با مامان دوستت حرف بزنم و قرار بذاریم بریم پارک."
 

 4. "قول میدم اگه اتاقتو مرتب کنی، ببرمت بیرون بستنی بخرم برات."
رشوه دادن به فرزندتان به او خودکفایی را یاد نمی دهد. قول دادن و رشوه دادن را فراموش کنید و در عوض به او کمک کنید عواقب موضوع را درک کند. مثلاً چنین چیزی بگویید: "اسباب بازی هاتو جمع کن تا کسی روشون نیفته خراب بشن."

 5. "قول میدم اگه مشقاتو انجام بدی، باهوش ترین بچه کلاس بشی."
به او کمک کنید تا ارزش یادگیری را بفهمد، نه اینکه تمرکز او را به سمت بهترین بودن جلب کنید. بهتر است بگویید: "انجام دادن تکلیف شب باعث می شه که رشد کنی و چیزای زیادی یاد بگیری."

 6. "قول میدم که فردا روز بهتری باشه."
والدین می خواهند همه چیز را برای فرزندانشان بهتر کنند، ولی گاهی آنچه بچه ها بیش از همه به آن نیاز دارند، این است که احساساتشان درک و پذیرفته شود. جمله بهتر این است: "به نظر می رسه که امروز روز سختی برات بوده."

 7. "قول میدم که دفعه دیگه برای تولدت بریم مسافرت."
فرزندتان ناامیدانه چیز خاص و ویژه ای از شما می خواهد و شما ناامیدانه می خواهد آن را به او بدهید، ولی چیزهای بزرگ و گرانی مانند سفر نیاز به پول و برنامه ریزی دارد. فرزندتان را در برنامه ریزی ها دخالت دهید تا بهتر وسعت آن را درک کند. مثلاً بگویید: "منم فکر می کنم تو این مسافرت بهمون خیلی خوش بگذره. پس بذار براش پول پس انداز کنیم.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۲۳:۳۳
aziz ghezel


روانشناسان کودک معتقدند ژن هایی که کودکان هنگام تولد به ارث می برند بر قدرت شاد بودن آنها تأثیر می گذارد.همچنین آنان می گویند با تشویق کودک می توان به او آموخت که چگونه بیشتر اوقات به شادی و نشاط بپردازد.پدران و مادران باید بدانند که چگونه کودکی شاد را پرورش دهند و چه رفتارهایی در مقابل کودکان خود داشته باشند تا او پرانرژی و با انگیزه بزرگ شود.
به کودکتان عشق بورزید
متخصصان می گویند که نخستین راز پرورش کودکی شاد تمجید از اوست. همچنین «عشق مطلق والدین مهم ترین عامل در شادی کودکان است.»وقتی کودکان بزرگ می شوند، دانستن این که علایق، عقاید، خصوصیات و استعدادهایشان باارزش تلقی می شود، پایه گذار شادی سال های بعدی زندگی شان خواهد بود. البته پذیرش کودک به معنای چشم پوشی همیشگی از خطاهایش نیست. یاد بگیرید که عملکرد کودک را نقد کنید نه شخصیت او را. همچنین، آنچه را که از کودک می خواهید به او بگویید نه آنچه را که نمی خواهید.
بله من می توانم
وقتی کودک شما بداند که به او اطمینان دارید و باورش کرده اید، احساس می کند که دست یافتن به همه چیز برایش امکان پذیر است. افکار کودک نسبت به خود بیشترین اهمیت را دارد. بنابراین والدین باید افکار مثبت به کودک خود القا کنند.
مقررات منصفانه وضع کنید
کودکان کم سن وسال با احساس امنیت، شاد می شوند. فرض کنید که در بالای آبشار مرتفعی ایستاده اید، در صورتی از ایستادن در آنجا لذت خواهید برد که حفاظی در برابرتان باشد، در غیر این صورت، دچار اضطراب خواهید شد، کودکان هم این گونه اند. وقتی که چارچوب محکمی برای رفتارهایشان وجود داشته باشد، آنها پیشرفت می کنند. در حقیقت، کودکان در جست وجوی ساختارند.
ابعاد مثبت را برجسته کنید
به کودک خود بفهمانید که هیچ مشکلی وجود ندارد که به اتفاق هم نتوانید آن را حل کنید. همچنین به او بیاموزید که خوشبین باشد. اگر اتفاق بدی افتاد، با صدای بلند فکر کنید و بگذارید او افکار شما را بشنود: «وای، نه... باورم نمی شود که این اتفاق افتاده، اما درستش می کنم، چیز مهمی نیست.»یادگیریِ خوش بینی مهم است، زیرا کودک مشتاق و آرزومند به احتمال زیاد بزرگسالی شاد خواهد شد. افراد ناراضی و ناخشنود بر حوادث منفی زندگی متمرکز می شوند، درحالی که افراد شاد به وقایعی می اندیشند که چشم انداز بهتری از آینده به آنها می دهد.
حلقه شادی کودکتان را کامل کنید
والدین در پی معلمان و مربیانی هستند که بتوانند حلقه شادی کودکانشان را کامل کنند. به کودکتان کمک کنید ارتباط های دوستانه اش را حفظ کند و گسترش دهد. داشتن ارتباطات قوی و مهارت برقراری آن از شروط اصلی شاد زیستن در آینده است.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۲۳:۲۶
aziz ghezel