مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر روز ، نه روز "زن" و نه روز "مرد" بلکه روز "انسان" است.


آخرین نظرات

لقمان حکیم

جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۲۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَقَد آتَینَا لُقمَان الحکمَةَ الآیة/لقمان 12
سرگذشت لقمان حکیم سرشار از حکمت و عبرت است.

نام و نسب لقمان
در منابع گذشته نام و نسب لقمان بطور متفاوتی ذکر شده است اکنون چند نوع از نسب لقمان :لقمان حکیم بن عنقاء بن لقمان بن ثاران. لقمان بن باعورا. لقمان بن باغور بن باهور بن تارخ و هو آذر ابو ابراهیم الخلیل علیه السلام
. لقمان خواهر زاده ی حضرت ایوب. لقمان پسر خاله ی حضرت ایوب است. لقمان از اولاد آذر است.
شخصیت لقمان
شخصیت لقمان حکیم بنا بر شهادت قرآن کریم که در یک کلمه آن را معرفی نموده (و لَقَد آتَینا لُقمانَ الحِکمَه) شخصیتی بس بزرگ است، یعنی حکیم و دارای حکمت بودن برای یک انسان فرزانه، شخصیت بزرگ و وسیعی است. بقول عکرمه و الشعبی او پیامبر است . و بعضی نیز او را غلام سیاه چرده و برده می پندارند. و اقوالی نیز بر شاگردی لقمان بر حضرت داود را دارد. جمهور علماء عقیده دارند که او حکیم بوده و به حکمت طب و حکمت حقیقت تسلط داشت و علمای تفسیر متفق اند که از اولیاء بوده نه از انبیاء. پیامبر (ص) درباره ی او فرموده است که لقمان نبی نیست بلکه لقمان انسانی است دارای تفکر حسن الیقین و او خدا را دوست داشت و خدا نیز او را دوست میداشت و به او حکمت داد.
صاحب حکمت بودن یعنی صاحب فضیلت و قدرت تفکر و بیان بودن. خداوند کریم لقمان را به این صفت برتری داد؛ چون او خدا را به این حد دوست می داشت که خداوند نیز در قبال آن دوستی آن را ثابت کرد . گفتار و اعمال حکیمانه ی لقمان تاکنون سرمشق دیگران قرار گرفت و خیلی ها را به تفکر و حیرت واداشت گرچه به گفته ی مورخان او نجار بوده یا خیاط یا چوپان و غیره هر چه که باشد دارای علم و بصیرت و توانمندی در گفتار حکمت آمیز و کردار عبرت آمیز نسبت به سایرین می باشد

فراز هایی از گفتار و کردار حکیمانه ی لقمان 

در بعضی کتاب ها ذکر شده است که حضرت لقمان به چهار هزار نبی خدمت کرده است و از حرف های آن پیامبران گرامی هشت کلام را اختیار کرده است:
(اِن کُنتَ فی الصّلاه فاحفَظ قلبک) اگر در نماز باشی قلب خود را حفظ کن یعنی با حضور و خشوع نماز بخوان
(و اِن کُنتَ فی الطَّعام فَاحفَظ حلقک) و اگر در هنگام خوردن طعام باشی حلق خود را نگاهدار
(و اِن کُنتَ فی بَیتِ الغَیرِ فَاحفَظ عَینَیکَ) و اگر در خانه ی کسی باشی چشمان خود را حفظ کن
4 (و اِن کُنتَ بَینَ النَّاس فَاحفَظ لِسانک) و اگر در میان مردم باشی مواظب زبان خود باش و آن را حفظ کن یعنی مواظب باش حرف بی موردی نزنی.
5 و 6ـ (وَ اذکُر اِثنَینِ امَّا الَّذانِ تَذکُرهُما فَاللهُ وَ المَوت) دو چیز را فراموش مکن و همیشه در یادت باشد آن دو چیزی که همیشه در یادت باشد الله تبارک و تعالی و مرگ است.
7 و 8ـ (وَ اَنسِ اِثنَینِ امَّا الَّذانِ تَنساهُما اِحسانک فی حَقِّ الغَیرِ و اِساءة الغیر فی حقِّک) و دو چیز را فراموش کن و به یاد خود میانداز آن دو چیزی که باید از یادت برود احسان و خوبی است که تو در حق غیر کرده ای و بدی و ظلمی که دیگران در حق تو انجام داده اند.
روایت می شود که به آن حکیم فرزانه گفته شد: یا لقمان چرا صورت شما قبیح است؟ لقمان در جواب فرمود: آیا شما بنقش ایراد وارد می کنی و یا به نقاش نقش ایراد وارد می کنی؟                                                                                                           روزی مردی به وی بگذشت و بنی اسرائیل او را جمع شده بودند و ایشان پند می داد آن مرد گفت: تو نه آن چوپانی نیستی که با من در فلان جا گوسفند می چراندی؟ لقمان گفت: آری من آن چوپانم که تو دیدی. آن مرد گفت: به چه خصلت به این جایگاه رسیدی؟ گفت: به سه چیز: 1ـ بصدق الحدیث. 2ـ باداء الامانة. 3ـ ترک ما لا یعنی: به سخن راست گفتن، و امانت دار بودن، و از آن چه در دین بکار نیاید ترک آن نمودن.
ذکر شده است که روزی لقمان حکیم در حالی که سوار الاغ شده بود و پسرش در کنار او راه می رفت داخل کوچه شد مردم وقتی که او را دیدند گفتند: شیخی که به پسر کوچک خود مهربانی نمی کند. بعد از آن پسرش را نیز سوار الاغ کرد و با هم راه افتادند و بعد از آن مردم گفتند: سومی نیز نبود تا سوار الاغ شود. بعد از آن لقمان حکیم از الاغ پیاده شد و بر روی الاغ نیز پسرش تنها باقی ماند و به راه افتادند بعد از آن مردم گفتند: پیرمرد پیاده راه می رود آن وقت پسرش سوار الاغ است بعد از آن پسرش نیز از الاغ پیاده شد و با هم پیاده حرکت کردند و الاغ نیز بدون سواره ای با آنها حرکت کرد و بعداً مردم گفتند: این دو پیاده حرکت می کنند در حالی که الاغ آنان فارغ از سواره است. از این کار غرض و هدف لقمان حکیم این بود که به فرزند خویش نشان بدهد که شأن مردم چگونه است، یعنی نمی توان نظر تک تک مردم را مراعات کرد و راضی کردن مردم غایتی است که نمی توان به آن رسید و احمق ترین مردم چیزی را طلب می کند که به آن هر گز نمی تواند برسد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۱۳
aziz ghezel

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی