زنده یاد استاد پرویز یاحقی
موسیقی ایرانیان: استاد پرویز یاحقی، نوازنده ویولون و آهنگساز، ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ در آپارتمانش واقع در تهران، خیابان آفریقا، کوچه نیلوفر، آخرین وداع را با زندگی به انجام رساند. هنگام مرگ در خانه، تنها بود. سی ساعت بعد از واپسین نفس، دو تن از دوستانش که از غیبت او نگران شده بودند، به خانه او آمدند. همسایه گفته بود که دو روز است از منزل آقای یاحقی صدای ساز نمی آید. حفاظ آهنی درب آپارتمان باز بود و نشان می داد که صاحب خانه در سفر نیست و در منزل است. دوستان بالاخره درب ضخیم چوبی را شکستند و صاحبخانه را در منزل پیدا کردند، در حالی که به سفر ابدی رفته بود. علت مرگ، ایست قلبی اعلام شد. فشار خون او هنگام ایست قلبی در حدود یک برآورد شده بود. ظهر جمعه، خبر از طریق SMS و تلفن مثل برق در شهر پیچید و این آخرین غافلگیری پرویز یاحقی در جامعه بود. او که هنگام مرگ هفتاد و یک سال داشت، شصت و سه سال پیش در اولین اجرایش از ایستگاه بی سیم رادیو تهران، در هشت سالگی از چنان کیفیت هنری مؤثری برخوردار بود که مردم گمان کردند استاد حسین یاحقی است که می نوازد. این اولین غافلگیری پرویز یاحقی در جامعه بود و طی این شصت و سه سال، مردم با ساز او زیستند، گریستند، عاشقی کردند و خاطره اندوختند. می توان گفت که بعد از استاد ابوالحسن صبا، در پنجاه سال گذشته، چهره ای تأثیرگذارتر از او در زمینه ویولون نوازی ایرانی وجود نداشته است و یاحقی، گذشته از نبوغ ذاتی در موسیقی، از هوش جامع و استعدادهای شگفت آوری برخوردار بود که به زندگی و شخصیت او جنبه ای جذاب و افسانه ای می داد. مرگ او حادثه ای بود که روان دوستدارانش را تکان داد و اندوه فقدان او به سادگی از یاد رفتنی نیست.
با مرگ پرویز یاحقی، یکی از مهمترین ستون های موسیقی شهری ایران و برنامه گلها فرو ریخت. اکنون از بزرگان آن دوره، تنی چند بیشتر باقی نمانده اند.
شیوه نوازندگی پرویز یاحقی خواستاران و مقلدانی بیش از حد و شمار داشته، دارد و خواهد داشت، در واقع به جای این که بپرسیم چه کسی مثل یاحقی می نوازد باید بگوییم که چه کسی به قصد و به اراده، تصمیم می گیرد که مثل یاحقی ننوازد، چرا که خروج از فضای تأثیر او برای نوازنده ویولون ایرانی، دشوار است.
پرویز یاحقی شخصیتی داشت که در اصطلاح متداول امروزه به آن کاریزماتیک می گویند. شخصیت اجتماعی او و صدای دلکش ویولونش، افسانه شخصی او را در این شصت سال ساختند.
نیمی از این شصت سال، یعنی نوجوانی و جوانی او، در منازل و محافل بی حد و شمار دوستان و آشنایان و علاقه مندانش گذشت (تعداد ارتباطات او نیز مثل همه عوامل دیگر زندگی اش، حیرت آور بود). نیم دیگر آن، که از حدود سالهای 56-1355 شروع شده بود، آرام آرام به انزوا و گوشه گیری گذشت و تنهایی او در ده سال آخر عمرش، به نهایت رسید. یاحقی برای تمام مردم، از عوام تا هنرمندان، غیرقابل دسترس شد و تنها افراد انگشت شماری به حریم او راه داشتند و ضربه های روزگار، ریشه های ارتباط او با زندگی را به تدریج بریده بود و تنها علاقه و عشق به موسیقی و نوازندگی باقی مانده بود که با فاجعه تصادف اتومبیل، رشته آن هم قطع شد و پرویز یاحقی بعد از این که توانایی سابق را از دست داد، با خویشتنداری و وقار و البته با تحمل و درد و رنج بسیار، صدای پای مرگ را پذیرفت. اگر چه همه عمر هراس عجیبی از مرگ داشت.