مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر روز ، نه روز "زن" و نه روز "مرد" بلکه روز "انسان" است.


آخرین نظرات

اندرزها و نصایح حکیمانه سعدی

سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۴۱ ق.ظ


خردمند نباید هر کاری را انجام دهد

* آتش نشاندن و اخگر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگه داشتن کار خردمندان نیست.

 

ثابت قدمی

* آسیا سنگ زیرین متحرک نیست، لاجرم تحمل بارگران همی کند.

 

پاکی و پاک کرداری

آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.

 

ارزش ثروت را باید دانست

* آنکه بر دینار دسترس ندارد در دنیا کس ندارد.

 

شجاعت در سخاوتمندی است

* آنکه را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست.

 

شادمانی احمق از ستایش

* احمق را ستایش خوش آید.

 

انتظار از گرسنه نداشته باش

* از معدة خالی چه قوت آید و از دست تهی چه مروت.

 

هنروری از نفس پروران برنیاید

* از نفس پرور هنروری نیاید و بی‌هنر سروری را نشاید.

 

سیم و زر تقوی را می‌گیرد

* افلاس عنان از کف تقوی برباید.

 

نتیجة بدی، بدی است

* اگر خار کاری سمن ندروی.

 

ارزشمندی به کمیابی هر چیزی است نه به زیادی آن

* اگر شبها همه قدر بودی شب قدر بی‌قدر بودی.

 

به هر چیز کم باید قانع بود

* اندک اندک خیلی شود و قطره قطره سیلی.

 

بیندیش و بگو

* اندیشه کردن که چه گویم، به از پشیمانی خوردن، که چرا گفتم. بیندیش و بگو تا پشیمان نشوی.

 

برای هر سخنی ابتدا باید اندیشید

* اول اندیشه و آنگهی گفتار.

 

ارزیابی خود قبل از انجام امور مهم

* اول مردیت بیازمای و آنگه زن کن.

 

سختی کشیدن بهتر از منت کشیدن

* بار محنت خود به که بار منت خلق.

 

بخت و اقبال باید یار باشد

* بازوی بخت به که بازوی سخت.

 

گرسنگی مانعی برای پرهیزگاری

* با گرسنگی قوت پرهیز نماند.

 

هر چه کنی به خود کنی

* بجز کشته خویشتن ندروی.

 

برادر آن است که غم برادر داشته باشد

* برادر که در بند خویش است.

 

فرزند بد از نژاد بد است

بر پاک ناید ز تخم پلید.

 

 

لطف و محبت به ضعفا

* بر رعیت ضعیف رحم کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی.

 

ترحم به دشمن مکن

* بر عجز دشمن رحمت مکن که اگر قادر شود بر تو نبخشاید.

 

اهمیت عقل و خرد

* بزرگی به عقل است نه به سال.

 

به درهای بلا نباید نزدیک شد

* بلا اگر چه مقدور، از ابواب دخول آن احتراز واجب.

 

خدمتگزار واقعی را بنواز

* بندة حلقه به گوش را ننوازی برود.

 

با قوی‌تر از خود نباید درگیر شد

* به چابک‌تر از خود مینداز تیر.

 

تجربه و مهارت مهم است

* به کارهای گران مرد کاردیده فرست.

 

 

ارزش جسم به جان است

* بی‌مرغ قیمت ندارد قفس.

 

آدم بی‌هنر تحمل دیدن هنرمند را ندارد

بی‌هنران هنرمند را نتوانند که ببینند، همچنانکه سگان بازاری سگ صید را مشغله بر ارند و پیش آمدن نیارند.

 

سلاطین به همنشینی دانشمندان نیازمندند

* پادشاهان به صحبت خردمندان از آن محتاج‌ترند که خردمندان به قربت پادشاهان.

 

عاقل کار جاهلانه نمی‌کند

* پنجه با شیر زدن و مشت با شمشیر، کار خردمندان نیست.

 

زخم ظلم از زخم تیر بدتر است

* پیکان از جراحت بدر آید و آزار در دل بماند.

 

نوشدار و بعد از مرگ سهراب

* تا تریاق از عراق آورده شود مارگزیده مرده بود.

 

شجاع باش

* تا جان در خطر ننهی بر دشمن ظفر نیابی.

 

بذل و بخشش

* تا دانه پریشانی نکنی خرمن بر نگیری.

 

با تلاش مقصد حاصل است

* تا رنج نبری گنج بر نداری.

 

عاقلانه عمل کردن

* تا کار به زر بر می‌آید جان در خطر افکندن نشاید.

 

هر چه از دوست می‌رسد نیکوست

* تلخی، شکر باشد از دست دوست.

 

درویش صالح از توانگر بدکار به مراتب بهتر است

* توانگر فاسق کلوخ زر اندود است و درویش صالح شاهد خاک آلود، این دلق موسی است مرقع و آن ریش فرعون مرصع.

 

هنر و عقل باید داشت

* توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل است نه به سال.

 

رهایی به واسطة عمل نیک است

* تو را خواهند پرسید که عملت چیست، نگویند پدرت کیست؟

 

انتظار به جا

* توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد.

 

جوانمرد بخشنده بهتر از پارسای روزه‌دار

* جوانمرد که بخورد و بدهد به از عابد که روزه دارد و بنهد.

 

پذیرای شکنجة معلم باش

* جور استاد به ز مهر پدر.

 

ماهیت تغییر ناپذیر است

* گوهر اگر در خلاب افتد همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رود همان خسیس.

 

ارزش به زور و بازو نیست

جوی زر بهتر از پنجاه من زور.

 

انسان دنیا دیده زیاد دروغ می‌گوید

* جهان دیده بسیار گوید دروغ.

 

باید اصولی کار کرد

* جیحون نشاید به یک خشت بست.

 

هر کس جایگاهی دارد

* چراغ پیش آفتاب پرتوی نیارد و منارة بلند بر دامن کوه الوند پست نماید.

 

با یاد خدا باش، روزی خواهد رسید

* چندان که تعلق خاطر آدمیزاد به روزیست اگر به روزی ده بودی بمقام از ملائکه درگذشتی.

 

کسی که قدرت ندارد نباید جنگ طلب باشد

* چو سر پنجه‌ات نیست شیری مکن.

 

برتری عشق

* چو عشق آمد از عقل دیگر مگوی.

 

توانایی خود را بسنج، سپس اقدام کن

* چون نداری طاقت نیش، مکن انگشت در سوراخ کژدم.

 

وقتی راهنمای تو پیامبر r باشد، ترس نداشته باش

* چه باک از موج بحر آن را که باد نوح کشتیبان؟

 

حریص همیشه گرسنه است

* حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر.

 

از همسایه بد به خدا پناه ببر

* حق، جل و علا، می‌بیند و می‌پوشد و همسایه نمی‌بیند و می‌خروشد.

 

دانشمند با جاهلان نباید بستیزد

* حکیمی که با جهال در افتد توقع عزت ندارد.

 

افتاده باش

* خاک شو، پیش از آنکه خاک شوی.

 

خبر بد را تو مرسان

* خبری که دانی دل بیازارد، تو خاموش تا دیگری بیازارد.

 

خودخواه به خدا توجه ندارد

* خدا بینی از خویشتن بین مخواه.

 

شخصیت به لباس نیست

* خر را جل اطلس بپوشد خر است.

 

باید اهل کار بود نه تسلط بر دیگران

* خر باربر به که شیر مردم در.

 

تعادل در امور

* خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی‌وقف هیبت ببرد.

 

ایراد گرفتن بر بزرگان شایسته نیست

* خطا بر بزرگان گرفتن خطاست.

 

نادان به وسیلة نادان، دانا می‌شود

* خفته را خفته کی کند بیدار؟

 

نان خود شیرین‌تر است

* خوان بزرگان اگر چه لذیذ است، خردة انبان خویش بلذت‌تر.

 

مواظب چشم خود باش

* خواهی که به کس دل ندهی دیده ببند.

 

توقع از کس مدار

* در پسی مردن به که حاجت پیش کسی بردن.

 

عمل نیک داشته باش

* در عمل کوش و هر چه خواهی پوش.

 

هر سخنی را نباید گفت

* دروغی مصلح‌آمیز به که راستی فتنه‌انگیز.

 

بینوا را طعام باید دادن

* درویش را توشه از بوسه به.

 

باید مراقب دشمن بود

* دشمن چون از همه حیلتی فرو ماند، سلسلة دوستی بجنباند؛ پس آنگه به دوستی کارهایی کند که هیچ دشمن نتواند.

 

دشمن را نباید دست کم گرفت

* دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد.

 

توانا بودن بیگناه

* دلاور بود در سخن، بیگناه.

 

عاشق نشدن بر کسی که به تو علاقه ندارد

* دل در کسی مبند که دلبستة تو نیست.

 

به چیزی که همیشگی نیست، تکیه کردن صلاح نیست

* دم بی‌قدم تکیه گاهی است سست.

 

به مقدرات الهی معتقد بودن

* دو چیز محال عقل است: خوردن بیش از رزق مقسوم و مردن پیش از وقت معلوم.

 

دوست را در تنگی و سختی شناختن

* دوستان به زندان بکار آیند که بر سفره همة دشمنان دوست نمایند.

 

نیازردن دوستان قدیمی

* دوستی را که به عمری فرا چنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند.

 

استفاده نکردن از اندوخته‌ها و آموخته‌ها

* دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی‌فایده کردند : یکی آنکه اندوخت و نخورد و دیگر آنکه آموخت و نکرد.

 

از داشته‌ها و دانسته‌ها استفاده نکردن

دو کس مردند و حسرت بردند: یکی آن که داشت و نخورد و دیگر آن که دانست و نکرد.

 

رفتار مسالمت آمیز آدمیان

* ده آدمی بر سر سفره‌ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم بسر نبرند.

 

به هر وسیلة ممکن بد زبان را باید مهار کرد

دهن سگ به لقمه دوخته به.

 

آسایش کنونی را باید قدر دانست

* راحت عاجل به تشویش محنت آجل منغص کردن خلاف رای خردمندان است.

 

راز در سینة خود نگاهداشتن

* رازی که نهان خواهی با کس در میان منه و گرچه دوست مخلص باشد.

 

ترحم بر بدان نباید کرد

* رحم آوردن بر بدان ستم است بر نیکان.

 

حوصله داشتن در کارها

* رفتن و نشستن به، که دویدن و گسستن.

 

پرخوری مضر است

* رنج آورد طعام که بیش از قدر بود.

 

سکوت کردن

* زبان بسته بهتر که گویا به شر.

 

بخیل دست بده ندارد

* زر از معدن به کان کندن بدر آید و ز دست بخیل به جان کندن.

 

قدرت به نام نیست

* زر و به رمد شیر نادیده جنگ.

 

زن جوان، شایستة مرد جوان است

* زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری.

 

وابسته نبودن به مال و ثروت

* سبکبار مردم سبکتر روند.

 

ستمگر را بکوب

* ستم بر ستم پیشه عدل است و داد.

 

آزار دهنده را نباید آزاد گذاشت

* ستور لگد زن گرانبار به.

 

سنجیده حرف زدن

* سخن در میان دشمنان چنان گوی که گر دوست گردند شرم زده نشوی.

 

با سیاست دشمن را نابود کن

* سر مار به دست دشمن بکوب؛ اگر این غالب آمد، مار کشتی و اگر آن، از دشمن رستی.

 

ستمگر از سگ بدتر است

* سگ از مردم، مردم آزار به.

 

حق‌شناس و شکرگزار باید بود

* سگ حق شناس به از آدمی ناسپاس.

 

شیوة پایداری مال و علم و کشور

* سه چیز پایدار نماند : مال بی‌تجارت و علم بی‌بحث و ملک بی‌سیاست.

 

تا بخیل نمیرد، مالش به کسی نمی‌رسد

* سیم بخیل از خاک وقتی بر آید که وی در خاک رود.

 

شکیبایی میوة شیرین دارد

* صبر تلخ است ولیکن بر شیرین دارد.

 

دانا از نادان و نادان از دانا، نفرت و وحشت دارند

* صد چندان که دانا را از نادان نفرت است، نادان را از دانا وحشت است.

 

آن چه قسمت است، خواهد رسید

* صیاد بی‌روزی ماهی در دجله نگیرد و ماهی بی‌اجل در خشک نمیرد.

 

سعادت در خوردن و بخشیدن است و شقاوت در مردن و گذاشتن است

* عاقلی را پرسیدند : نیک بخت کیست و بدبختی چیست؟ گفت : نیک بخت آن که خورد و کشت، و بدبخت آنکه مرد و هشت.

 

دانشمند به علمش باید عمل کند

* عالم بی‌عمل به چه ماند؟ به زنبور بی‌عسل.

 

عالم و زاهد باید عمل و علم داشته باشند

* عالم بی‌عمل درخت بی‌بر است و زاهد بی‌علم خانة بی‌در.

 

نابینای چراغ به دست

* عالم ناپرهیزگار کور مشعل‌دار است.

 

دشمن را حقیر نشماریم

* عدو را کوچک نباید شمرد.

 

دانش برای رونق دین است

* علم از بهر دین پروردن است نه از بهر دنیا خوردن.

 

مواظب اطرافیان باید بود

* فریب دشمن مخور و غرور مداح مخر که این دام زرق نهاده و آن دامن طمع گشاده.

 

بدان ازبدی دست بر ندارند

* قحبة پیر از نابکاری چه کند که توبه نکند و شحنة معزول را مردم آزاری؟

 

ارزش سلامتی را بیمار و دردمند می‌داند

* قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.

 

ارزش به ماهیت و شخصیت است

* قیمت شکر نه از نی است که آن خاصیت وی است.

 

شکیبا باید بود

* کارها به صبر بر آید و مستعجل بسر در آید.

 

شخصیت به خردمندی است

* کوتاه خردمند به که نادان بلند.

 

تلاش بی‌نتیجه نباید کرد

* کوشش بی‌فایده است و سمه بر ابروی کور.

 

مسکین خوش رفتار بهتر از پادشاه بد عاقبت است

* گدای نیک انجام به از پادشاه بد فرجام.

 

قدر نان را گرسنه می‌داند

* گرسنه را نان تهی کوفته است.

 

خوشی‌ها با ناخوشی‌ها همراه است (نوش و نیش با هم است)

* گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند.

 

خردمندان در همه جا اکرامی و عزیزند

* گوهر اگر در خلاب افتد همچنان نفیس است.

 

محبت و لطف موجب فرمانبرداری است

* لطف کن، که بیگانه شود حلقه به گوش.

 

ادب را باید از بی‌ادبان آموخت

* لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی‌ادبان؛ هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم.

 

ثروت برای راحتی است

* مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گرد کردن مال.

 

ثروت بی‌جهت به دست نمی‌آید

* تا نقدی ندهی بضاعتی نستانی.

 

جای خردمندان را بی‌خردان نمی‌گیرند

* محال است که هنرمندان بمیرند و بی‌هنران جای ایشان بگیرند.

 

حاکمان باید صالح باشند

* محتسب گر می‌خورد معذور دارد مست را.

 

هدف از نزول قرآن، عمل به آن است

* مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوبست نه ترتیل سورت مکتوب.

 

برای هر کاری لیاقت و شایستگی لازم است

* مردیت بیازمای و آنگه زن کن.

 

قبل از سخن گفتن، باید اندیشید

* مزن بی‌تأمل به گفتار دم.

 

تمجید کردن از خود، بی‌فایده است

* مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید.

 

 

خردمندان و پرهیزگاران زیبایی و کمال مملکت و دین‌اند

* ملک از خردمندان جمال گیرد و دین از پرهیزگاران کمال یابد.

 

سکوت کردن نادان

* نادان را به از خامشی نیست.

 

تربیت در ناکس بی‌اثر باشد

* ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس.

 

تربیت ناپذیری

* نرود میخ آهنین در سنگ.

 

نیک کردار باش

نروید ز تخم بدی بار نیک.

 

تعادل در رفتار و کردار

* نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.

 

ارزش به قامت نیست

* نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر.

 

 

برتری سیرت بر صورت

* نه هر که به صورت نکوست سیرت زیبا در اوست، کار اندرون دارد نه پوست.

 

بدی ثمرة نیک ندارد

* نباید ز تخم بدی بار نیک.

 

نیک بختی در بخشندگی است

* نیک بخت آنکه خورد و کشت و بدبخت آنکه مرد و هشت.

 

آنچه را دل بخواهد، نکوست

* هر چه به دل فرود آید در دیده نکو نماید.

 

دوام به قدر پختگی در کارهاست

* هر چه زود بر آید، دیر نپاید.

 

دنیا که زود می‌گذرد شایستة علاقه‌مندی نیست

* هر چه نپاید دلبستگی را نشاید.

 

با بدان منشین

* هر که با بدان نشیند، نیکی نبیند.

 

 

همنشین بد تأثیر گذار است

* هر که با بدان نشیند اگر طبیعت ایشان در او اثر نکند به طریقت ایشان متهم گردد.

 

با بزرگان درشتی کردن، هلاک شدن است

* هر که با بزرگان ستیزد خون خود بریزد.

 

با داناتر از خود نباید مجادله کرد

* هر که با داناتر از خود بحث کند تا بدانند که داناست، بدانند که نادان است.

 

با دشمن صلح کردن، آزردن دوستان است

* هر که با دشمنان صلح می‌کند سر آزار دوستان دارد.

 

از میان برداشتن بدان، هم به نفع مردم است هم به نفع خویش

* هر که بدی را بکشد، خلق را از بلای او برهاند و او را از عذاب خدای.

 

نسبت به زیردستان کریم باش

* هر که بر زیر دستان نبخشاید به جور زبردستان گرفتار آید.

 

نیک کرداری به عذاب آخرت دچار نشدن است

* هر که به تأدیب دنیا راه صواب نگیرد به تعذیب عقبی گرفتار آید.

 

 

خائن ترسوست

* هر که خیانت ورزد دستش از حساب بلرزد.

 

آنکه نیکی کند، رنج نکشد

* هر که در حال توانایی نکویی نکند در وقت ناتوانی سختی بیند.

 

بخشنده باید بود، تا نام نیک به جا ماند

* هر که در زندگی نانش نخورند، چون بمیرد نامش نبرند.

 

شجاع ترسو نیست

* هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید.

 

دشمن، دشمن است، کوچک و بزرگ ندارد

* هر که دشمن کوچک را حقیر می‌دارد، بدان ماند که آتش اندک را مهمل می‌گذارد.

 

راحتی رساندن، آسودگی است

* هر که را رنجی به دل رسانیدی، اگر در عقب آن صد راحت برسانی، از پاداش آن یک رنجش ایمن مباش که پیکان از جراحت بدر آید و آزار در دل بماند.

 

اهمیت ثروت

* هر که را زر در ترازوست زور در بازوست.

شیکبا باید بود

* هر که را صبر نیست حکمت نیست.

 

به علم باید عمل کرد

* هر که علم خواند و عمل نکرد بدان ماند که گاو راند و تخم نیفشاند.

 

رازق خداست

* هر آن کس که دندان دهد نان دهد.

 

تصور انسان به کمال عقل خود و زیبایی فرزند خود

* همه کس را عقل به کمال نماید و فرزند به جمال.

 

هنرمند منزلت دارد

* هنرمند هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند.

 

تربیت انسان‌های نامستعد، بی‌فایده است

* هیچ کس نزد بر درخت بی‌بر سنگ.

 

اهمیت انتقاد و ایراد در تربیت

* متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۲
aziz ghezel

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی