مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر روز ، نه روز "زن" و نه روز "مرد" بلکه روز "انسان" است.


آخرین نظرات

قصه های آلاچیق

چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۳۷ ب.ظ


روزگاری پشت کوهی خاطره
پشت کوه با شکوهی خاطره
پشت رفت و آمد خورشید و ماه
پشت نقطه نقطه‌ی متن نگاه
پشت روشن گشتن شبهای تار
با عبور بچه های نی سوار
پشت قایم موشک و "آی- گون ترک"
پشت طعم "قایماق" و "تامدیر چورک"
پشت آواز خوش "دوقمه داراق"
پشت فصل خستگی های "اوراق"
آلاچیقی گرد و زیبا داشتیم
زندگی را قصه می‌انگاشتیم
گفتگو آهنگ سازش بود و بس
دستها رنگ نوازش بود و بس
چشمها را روشنی دیدار دوست
خواب گشتن در خود و بیدار دوست
گریه هامان مأمن و کاشانه داشت
تکیه گاهی خوش به روی شانه داشت
خنده هامان قلب شب را می‌شکافت
قلب درد و سوز و تب را می‌شکافت
کوه هایی آشنا با بانگِ آه
دشتهایی عاری از دود گناه
"پیربابا" مرد دهقان، اهل کاشت
"نوربی‌بی" بقچه بقچه قصه داشت
با کلید یکّی بود یکّی نبود
بقچه های قصه اش را می‌گشود
قصه ی "گوراوغلی" بنده نواز
قصه‌ی "آق پامق" و "سروی نیاز"
یاد آن احساس و شور قصه ها
خواب رفتن در حضور قصه ها
یاد آن شبهای روشن با "پانار"
"یاد یه دی گوچر و یه دی قونار"
خاطرم را برد سوی خاطره
دلربایی کرد بوی خاطره
اسبها را دیدم اما بی‌سوار
آسمان را خالی از پرواز سار
کوچه های "اوبه" ها را تنگ تنگ
جای آلاچیق و "تارم" سنگ سنگ
خنده ها از شوق و شور افتاده بود
رنگ از روی سرور افتاده بود
بین رفتن- آمدن دیوار بود
پیروی از رسم و سنت عار بود
چهره ای افتاده بر ابرو گره
چهره ای همرنگ یاد و خاطره
ناگهان در قاب چشمم جا گرفت
دستهایش دستهایم را گرفت
پیرمردی روی و پیراهن سفید
قطره هایی اشک از چشمش چکید
گفت: ای گم کرده یاد کودکی
یاد بازی‌های شاد کودکی
تو کجا، اینجا کجا؟ گم گشته‌ای؟
یا که شاید هم توهم گشته ای
گفتم ای بابای پیراهن سفید
چشم هایم کودکی ها را ندید
گله های "بغرا" و "مایا" چه شد؟
اسب‌ها و کره‌ها آیا چه شد؟
مرد دهقان، آن رفیق ما کجاست؟
قصه گوی آلاچیق ما کجاست؟
نغمه های لاله و "هودی" چه شد؟
بوی مشک و ماهی دودی چه شد؟
گفت: عهد قصه و هودی گذشت
عهد مشک و ماهی دودی گذشت
پیربابا صاحب بقالی است
نوربی‌بی بقچه هایش خالی است
بغراها و مایاها گشتند پیر
اسبها در محبس اصطبل اسیر

عبدالغفور آتابای

لغتنامه:
آی – گون ترک: (آی ترک، گون ترک) نام نوعی بازی است.
قایماق: سرشیر    تامدیرچورک: نان پخته شده در تنور محلی  
دوقمه داراق: شانه‌ی دار قالیبافی اوراق: درو  پانار: فانوس  
یه دی گوچر یه دی قونر: مقتبس از «یدیگنم یدی گلین، یدی گوچر، یدی قونار» یعنی: ستاره های هفتگانه ام به مثابه‌ی هفت عروس‌اند که هفت مرتبه کوچ خواهند کرد و هفت مرتبه اسکان خواهند یافت.
اوبه: دهکده  تارم: نوعی از چوبهای سازنده‌ی اسکلت آلاچیق  
بغرا: شتر نر  مایا: شتر ماده  لاله: نام ترانه ای است  هودی: لالایی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۳۰
aziz ghezel

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی