زنجیره از من آغاز میشود
جنایات و گناهان و خطاهای انسان بیش از هر چیز دیگری در حافظهی فردی و تاریخی بشر میماند. نسل به نسل این ماندههای تاریخی را به قضاوت میکشانیم و تمامی ویرانیها و معضلات را از خویشتنمان سلب مسئولیت میکنیم و محصول آن تواریخش میدانیم. ولیکن این مهم٬ رویکرد اصلی این نوشتار نیست. پتانسیل مکتوبام از جایی سرچشمه میگیرد که هنرمندی در آستانهی ورود به یک دانشکدهی هنری با یک امضای استاد٬ بازمیماند از تحصیل. شاخص عدم پذیرش وی میتواند عدم استعدادش باشد یا قهوهی بدمزهی ساعتی پیش یا مشاجرهی لفظی خانوادگی یا بیماری فرزند یا عدم وصول مطالبات و ... و در هر کدام از این گزینهها عوامل دیگری را میتوان جستجو نمود؛ برای عدم پرورش استعداد: کمبود مالی خانواده - قهوهی بدمزه: رانتخواری واردات با امضایی دیگر - مشاجرهی خانوادگی: یک سوءتفاهم و بدفهمی لحظهای - بیماری فرزند: عدم مسئولیتپذیری مدیری از آموزشگاه - عدم واریز حقوق: قطعی یک خط نرمافزاری و ... و برای هر کدام از این گزینهها عواملی دیگر و همینطور تسلسلوار.
کنون آن هنرمند را نامی بنهیم: آدولف هیتلر
اگر استاد امضای مثبتی بر پای برگهی ورودیهی او مینشاند٬ شاید امروزه تابلوهای او را در موزههای مشهور جهان به نظاره مینشستیم و اکنون تاریخ با آن پذیرش مسیر دیگرگونهای را پیموده بود؛ اگر در راس قدرت آلمان نازی شخصی به نام هیتلر وجود نمیداشت٬ امروزه چهرهی تاریخ چگونه رقم میخورد؟ چهرهی نسل در نسل خانوادههایی که قربانی شرایط منبعث از جنگ شدند٬ چه صورت دیگری مییافت؟
قصدم عیان نمودن واگویهی جبرتاریخی نیست که از دل فلسفهاش میتوان ساعتها سخن گفت یا اوراقی سیاه کرد.
مقصود این نوشتار فقط تلنگریست در خصوص برد و ابعاد کارهایی که انجام میدهیم. کوچکترین تصمیم ما٬ کوچکترین کردار و گفتار ما در پژواک و اثرات دومینویی خویش تا فواصل بسیار بعیدی تاثیر میگذارد.
بیایید کمی٬ فقط کمی در لحظات حساس زندگیمان به سرنوشت خودمان که هیچ٬ به سرنوشت یک انسان٬ یک خانواده٬ یک قوم٬ یک شهر٬ یک نسل٬ یک کشور و ... بیاندیشیم.