دوستت دارم
بپذیر، راههای دیگری هم هست که به جدایی برسد
اگر به سوی روشن مینگریستیم، به یاریمان میشتافت
در این سکوت تلخ، بر آنم که ببخشایمت
این خطایی است که در فوران عشق سر می زند
بپذیر،کودکی در من ، هماره تو را خواسته است
تو را که شبیه مادری بودهای، یاور و پناهگاه من
میخواهم این آواز را برایت بخوانم که ما یکدیگر را ترک نمیکنیم
در میانهی واژهها و رؤیاهایی که فریادشان میکنم:
دوستت دارم، دوستت دارم
مثل یک دیوانه، مثل یک سرباز
مثل یک ستارهی سینما
دوستت دارم، دوستت دارم
بسان یک گرگ، بسان یک پادشاه
بسان انسانی که من نیستم ،
می دانی، اینگونهات دوست دارم
بپذیر، در تمام غمها و رازهایم به تو اعتماد کردم
حتی آنها که با نگاهبانان اعتراف ناکرده برادرند
در این خانهی سنگی
شیطان رقص ما را به تماشا نشست
جنگِ تنبهتن را چنان میخواستم که صلح بیافریند.
لارا فابین
دوستت دارم
فابین این ترانه را بعد از یک دوره افسردگی طولانی میخواند و پزشک ، صحنه را برای او تجویز میکند.باید دوباره به صحنه بازگردد و بخواند تا حالش بهبود یابد.....