خاطره همیشه معنیش غمه ..
با کسی خاطره داشته باشی غمگینت می کنه ... نداشته باشیم غمگینت میکنه ...
اصلا خاطره ها میخوان بهت ثابت کنن گذشته چقدر خوب بوده ... می خوان حقیقت رو بکوبن تو سرت ... حقیقت اینکه چیزای خوب گذشته و دیگه تکرار نمیشه ... بهت بفهمونن همه اون چیزا تموم شده ... خاطره ها می خوان عاشقت کنن ...
حتی اگر طرف مقابلت هنوزم کنارت باشه، وقتی به خاطره هاتون فکر می کنی باز آخرش یه آه می کشی ... یه لبخند غمگین میزنی .. حتی بغض می کنی! ممکنه یه قطره اشکم بچکه ..
بارون میباره .. می ری لب پنجره و فکر میکنی به خاطرات روزایی که دوتایی زیر بارون چقدر دویدین ...
آفتاب که میشه .. یاد لبخندش میافتی که گرمی بخش روزات بود.
صدای خنده هاتون می پیچه تو گوشت .. اتاق خراب می شه رو سرت!
حالا امان از وقتی که دیگه کنارت نباشه ..
دیگه "ما" معنی نداشته باشه ..
بشه من و تو ... نه! بشه من ... یه دنیااا فاصله ... تو ...
اونوقت دیگه تک تک خاطره میشن پیچک .. راه نفستو میبندن .. بعد میپیچن دور مغزت و نمیذارن به چیز دیگه فکر کنی ...
اصلا دنیات میشه همون خاطره ها .. همون شریک خاطره هات ...
دلتنگی سایه میندازه روی وجودت ...
دلت می خواد فقط یه یک بار دیگه نگاهت تو نگاهش گره بخوره ... یک بار دیگه قلبت از حضورش محکم بتپه ... وجودت از لبخندش گرم بشه
دیگه نه میتونی بشی آدم قبل، نه میتونی با آدمی که الان هستی به زندگیت ادامه بدی ... !