مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

مطالب گوناگون

از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش، دنیای زن ها کاملا متفاوت است، زن اگر سکوت کرد، بدان سکوتش نشانه پایان توست

وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر روز ، نه روز "زن" و نه روز "مرد" بلکه روز "انسان" است.


آخرین نظرات

۲۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

هنگام ملاقات :

سلام نأجیره حالینگیز؟   (سلام حالتون چطوره؟)

جواب:
قاوی (خوبم )      غانیمات   یا بولجوق دا   (بد نیستم   )

به هنگام  کار :
 
آرمانگ !  =خسته نباشید
آرما ! الله قوات           ( خسته نباشی ! خدا قوت)

 جواب :

بار بول    = سلامت باشید

سلامت  بول  ! دین و ایمانینگا قوات      (  سلامت باشی !خداوند بر دین و ایمانت بیافزاید   )     
 
 
     
إرتیرینگز حایرلی            ( صبحتون بخیر)
گیجه نگیز حایرلی           (شبتون بخیر)
خوش گلیب دیرسینگیز      ( خوش آمدید)
به سلامت برسید             ( ساغآمان  بارینگ)
خوش بگذره                  (خوش گچسین)
چه خبر؟                      (نمه حابار )
سلامتی                       ( ساغلیق)
عیدتون مبارک باشه        (بایرامینگیز   قوتلی بولسون)
 
به هنگام تبریک خانه جدید:
 
جنّت لی جای بولسون (همچون بهشت در آن خوشی باشد)
یا
همیشه توی  بولسون ائچینده (همیشه جشن وشادی باشد)
دولت لی جای بولسون  ( همیشه قدرت و ایمان در آن جای داشته باشد)


به هنگام  تسلیت:
 
ألله رحمت إدسن -جایی جنّت ده بولسون (الله رحمت کند-جایش بهشت باشت)
إیمانلی بولسون -یاتان یری یاختی بولسون(با ایمان باشد-در آرامش باشد)
 
به هنگام تبریک:
 
قوتلی بولسون (مبارک باشد)
گوزینگ آیدینگ (چشمتون روشن...)
 
به هنگام کشت وکار:
 
إئیشنگ إیلریک  ( کارت به پیش...کارت آسان باد)
جواب:
یاشینگ أوزّین   ( عمرت دراز...)
 
به هنگام برداشت محصول:
حارمانینگا برکت (  محصولت پربرکت باد)
جواب:
دین وایمانینگا برکت (خداوند بر دین و ایمانت بیافزاید)
 
به هنگام  تشکر :
 
تانگری یالقاسین  (خداوند از گناهت در گذرد)
بیله یالقاسین      (از گناه هردویمان در گذرد)

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۱
aziz ghezel


مقّام های موسیقی ترکمنی هر کدام از حادثه یی سخن می گویند یکی از مقام های ترکمن گوگ تپه " گوگ دفه " مقام است و آن اشاره به منفجر کردن قلعه ترکمن ها توسط روسها است که در واقع می توان آن را فاجعه گوگ تپه نامید . که ترکمن ها آن سوی مرز هر سال طی مراسمی در آن جا جمع شده و بزرگ داشتی برگزار می کنند. در نیمه قرن 19 دولت روسیه در پی یک سلسله عملیات تجاوز کارانه ، زیر پوشش " حفظ مربوط به امنیت مرزها و روابط بازرگانی " به تصرف مساکن ترکمنان پرداخت در ماه مه 1873 / م ، خیوه را متصرف شد و خود را آماده تجاوز بعدی نمود . و در اکتبر 1876 / م ، لوماکین LAMAKIN فرمانده نظامی ماورای خزر به اقدام جدیدی دست زد که به شکست وی منجر شد .

دولت روسیه برای تلافی شکست ژنرال لازاروف را مأمور سرکوبی ترکمنان نموده ، لازاروف در آستانه ی لشکر کشی در گذشت و فرماندهی سپاه دوباره بدست لوماکین افتاد . لوماکین بار دوم با دادن تلفات سنگینی عقب نشینی نموده ، در نوامبر 1881 / م ژنرال اسکوبلوف با قوایی معادل 11000 نفر و به قصد نابودی تام و تمام ترکمنها از قزل سو راهی آخال شد . از آنجایی که خط آهن هنوز تکمیل نشده بود حدود 20000 شتر نیز برای حمل و نقل تدارکات ستون به کار گرفت . بالاخره در اوایل ژانویه 1881 / م پس از استقرار واحد های نظامی در امتداد خطوط مواصلاتیش ، با نیروی معادل 6500 سرباز و 60 عراده توپ به گوگ تپه رسید . دژ گوگ تپه با حصاری به طول چند کیلومتر ، حدود 40000 ترکمن را در دل خود جای داده بود . از این میان فقط حدود 10000 نفر را جنگاوران ترکمن تشکیل می دادند ، مابقی زن و کودک و از کار افتاده بودند . ترکمنها امیدوار بودند که استحکامات گوگ تپه با دیوارهایی به ارتفاع 6 متر و ضخامتی بین 60 تا 90 سانتیمتر همانند سال گذشته در برابر تهاجم روسها تاب آورد و این تلاش آنها را نیز ناکام سازد . در این مدت یکی از ترکمنهایی نیز که به شیوه ی سنگر سازی روسها در منطقه آشنایی داشت اصلاحاتی در مواضع گوگ تپه ایجاد کرده بود .

در پی آغاز حمله همان گونه که انتظار می رفت ترکمنهای تکه به رهبری تکمه سردار مقاومت سر سختانه ای از خود نشان دادند .توپخانه ی روسها استحکامات گوگ تپه را زیر آتش مداوم خود گرفت اما پس از چندی آشکار شد که این آتش بازی تأثیر چندانی بر دیوارهای ضخیم گوگ تپه ندارد و مقاومت ترکمنها کماکان بدون وقفه ادامه دارد. ژنرال اسکوبوف از آن بیم داشت که در صورت طولانی تر شدن عملیات ، واحدهای کمکی ترکمن فرا رسند و خود او نیز زیر محاصره قرار گیرد . بنابراین دستور داد نقبی به زیر بخش جنوبی استحکامات گوگ تپه حفر شود تا آن را منفجر کنند. در حالی که آتش توپخانه و تلاش گروه های حمله برای دستیابی بر قلعه ادامه داشت ، خود او عملیات حفر نقب را تحت سرپرستی گرفت.

"بعدها تعدادی از افسران روسی حاضر در این عملیات چنین اظهار داشتند که اگر ترکمنها نهر آب را به سوی اردوی روسها بر می گرداندند و هم زمان نیز سوارهایی را برای حمله بدانجا اعزام می داشتند شاید این نبرد سرنوشت متفاوتی می یافت ." به هر تقدیر در حالی که نبرد ادامه داشت کار حفر نقب پیش رفت و بالاخره روسها به زیر دیوار قلعه رسیدند. حدود دو تن مواد منفجره زیر دیوار کار گذاشته شد و در حالی که آتش بسیاری از توپهای اردو بر آن بخشی از دیوار متمرکز بود منفجر گردید . روسها به سمت قلعه هجوم آوردند .با فروکش کردن گردو غبار حاصله از انفجار ملاحظه شد که شکافی به عرض 60 متر در دیوار ایجاد شده است . ترکمنها که چند صد نفرشان در همین انفجار کشته شده بودند به هیچ وجه آمادگی مقابله با این وضع را نداشتند . از سوی دیگر گروه های حمله که شب گذشته با استفاده از تاریکی شب خود را به اطراف قلعه رسانده و مخفی شده بودند نیز در این میان با نردبان به سایر قسمتهای قلعه هجوم آوردند و به درون ریختند.

 مقاومت ترکمنها درهم شکست بسیاری از آنها سعی کردند از شکافی که در بخش شمال شرقی دیوار نیمه تمام قلعه ایجاد شده بود فرار کنند . قتل عام آغاز شد . سربازان روس بر هیچ کس ابقا نکردند . در خود قلعه حدود 6500 جسد شماره شد . حدود 800 نفر از زنان و کودکانی نیز که راه فرار در پیش گرفته بودند ، به دست واحدهای سواره نظام روس کشته شدند . اسکوبلوف فقط پس از سه روز دستور " ترک مخاصمه " داد.

 رقم رسمی تلفات روسها 228 کشته و 669 مجروح اعلام شد که قطعاً کمتر از میزان واقعی است . یک ژنرال ، دو سرهنگ و حدود چهل صاحب منصب دیگر جزو کشته شدگان بودند. خطر گسترش و شیوع بیماری چنان بود که چاره ای جز سوزاندن کلی اجساد نماند.

شخص اسکوبلوف از فتح گوگ تپه طرفی بر نسبت ، اگر چه وی پس از ناحیه حکومتی " ماوراء خزر " به عنوان بخشی از قلمرو نایب السلطنه قفقاز به فرمانداری آن تعیین شد ، ولی چند صباحی بعد ، در پی بازتاب گسترده ای که این کشتار هولناک یافت چاره ای جز احضار او به مرکز نماند . اسکوبلوف پس از چند ماه در حالی که هنوز چهل سال بیش نداشت در گذشت .

ولی این فتح و پیروزی برای امپراتوری روس مهم و کارساز گردید . در پی سقوط گوگ تپه حاکمیت نهایی آنها بر منطقه مسجل شد و دیگر از ناحیه ترکمنها با مقاومتی روبرو نشدند . حتی خود تکمه سردار هم که با گروهی از افراد و طوایف جان بدر برده اش به مرو پناهنده شده بود نیز در 1884 / م ، که مرو در پی مذاکراتی تسلیم ژنرال کوماروف شد مقاومتی نکرد . در سالهای بعد به ویژه در سالهای پر تب و تاب انقلاب 1917 رم و سقوط تزاری نیز که تقریباً کلیه ی ملل و اقوام امپراتوری سر به شورش برداشتند ، ترکمنهای این خطه بالنسبه آرام ماندند..ژنرال اسکوبلوف گفته بود : " من به این اصل اعتقاد دارم که مدت زمان صلح و آرامش با مقدار کشتاری که از دشمن می شود ، نسبت مستقیم دارد ."
 

ژنرال سرپرستی سایکس رئیس پلیس جنوب می نویسد :

" چند سال پس از پیروزی روسها وقتی که بر این خرابه های " گوگ تپه و اطراف آن " گذر کردم از شجاعت نومیدانه یی که ترکمنان نشان دادند و مدت بیست روز این قلعه را که دارای دیوارهای ساده ای بود در مقابل ارتش روس حفظ نمودند حیرت کردم . . . "

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۰۵
aziz ghezel



۱ - احترام فراوان به قرآن

یکی از آداب مردم ترکمنستان، احترام بسیار زیاد به قرآن و قاری قرآن است. آن‏ها قرآن را با احترام قرائت می‏کنند و قاری قرآن را در صدر مجلس می‏نشانند. در همه میهمانی‏های مذهبی و دینی (احسان به آداب و سنت‏های رایج در ترکمنستان پدر و مادر و یا نذر و غیره) جهت تبرک و تیمن، قاری قرآن دعوت می‏کنند و قبل از انجام هر کاری، آیاتی از قرآن را تلاوت می‏کنند.

۲ - احترام ویژه به روحانی

در بین همه مذاهب چهارگانه اهل سنت احترام به روحانی یک امر واجب و ضروری شمرده می‏شود، ولی در میان ترکمن‏ها روحانی از احترام خاصی برخوردار است. در مجالس، روحانی را در صدر مجلس می‏نشانند و اداره امور مجلس را به او واگذار می‏کنند. روحانی نیز با خواندن قرآن و سخنرانی و طرح پرسش و همچنین پاسخ به آن‏ها، مجالس آن‏ها را اداره می‏کند. گاهی یک مجلس فاتحه‏ خوانی هفت روز ادامه پیدا می‏کند و در این مدت، روحانی مشغول تبلیغ می‏باشد.

۳ - سفره نان

در میان ترکمن‏ها نان و سفره نان از احترام فوق ‏العاده‏ای برخوردار است و هر کس به این امر مهم توجه نکند، بسیار مورد نکوهش قرار گرفته و سرزنش می‏شود. هر مسلمانی باید احترام نان و سفره را نگه دارد، نان را خرد نکند، آن را با کارد نبرد و آن را برای بیرون بردن از سر سفره بر ندارد. نان را زیر ظرف غذا قرار ندهد، با نان دهانش را پاک نکند و در سر سفره از نان به عنوان دستمال استفاده نکند، نان را به زمین نریزد و هم‏چنین آن را پرت نکند و ...

از آداب سفره - که ترکمن‏ها در رعایت نمودن آن اهتمام زیادی می‏ورزند - عبارتند از:

۱ - شستن دست و دهان قبل از غذا و بعد از آن.

۲ - در سفره قرار دادن نان و نمک و همچنین استفاده از آن به عنوان اولین غذا.

۳ - آن‏ها نشستن بر سر سفره را طولانی نموده و این جمله را زیاد تکرار می‏کنند که سر سفره بودن جزو عمر محسوب نمی‏شود!

۴ - برای دعای سر سفره اهمیت زیادی قایل هستند و آن را به صورت گروهی و یا فردی می‏خوانند; حتی فرزندان خردسال خود را به خواندن آن عادت می‏دهند.

۵ - در هنگام خوردن غذا صحبت نمی‏کنند، آرام و ساکت نشسته و غذا را با طمانینه میل می‏کنند.

۶ - در بیشتر موارد غذا را به صورت دسته‏ جمعی مصرف می‏کنند


4- احترام به اموات

در جامعه ترکمنستان اموات از احترام فوق ‏العاده‏ای برخوردارند. ترکمن‏ها به هر طریق ممکن یاد و خاطره اموات را زنده نگه می‏دارند و برای آن‏ها مجلس یادبود برپا می‏کنند. پس از وفات شخص متوفی، هفت روز برای او احسان کرده (مراسم فاتحه ‏خوانی برقرار می‏کنند) و تا روز چهلم هر روز، روحانی به خانه‏ اش دعوت می‏کنند تا برای شادی روح متوفی قرآن تلاوت کند. اهمیت زنده نگه داشتن یاد اموات و گذشتگان به حدی است که قبل از برگزاری هر نوع جشنی در یک خانواده، صاحب‏خانه جهت ‏شادی ارواح گذشتگان، سفره احسان پهن می‏کند، روحانی را نیز دعوت می‏کند تا به تلاوت قرآن بپردازد و بعد از آن برنامه جشن اجرا می‏شود.

یکی دیگر از آداب مهم در این رابطه فرستادن صلوات و ذکر گفتن هنگام عبور از کنار قبرستان و یا قبور اولیاء و امامزاده ‏ها می‏باشد. ذکر صلوات نیز حتما باید با کشیدن دست راست‏به صورت باشد.

۵ - پول نگرفتن در هنگام شب

در صورت نیاز به گرفتن پول در شب، طرف باید پول را به زمین گذاشته و آن‏ها پول را از زمین بردارند و مستقیما از دست طرف مقابل نگیرند.

۶ - میهمانی

اگر کسی به خانه آن‏ها قدم گذاشت‏ حتما باید نان و نمک آن‏ها را بخورد هر چند که سیر باشد; آن‏ها حتما برای هر وارد شونده در هر زمان که باشد نان و نمک می‏آورند!

هنگام ورود به خانه ترکمن‏ها، جلوی در ورودی حیاط برای احوالپرسی دست دراز نمی‏کنند، بلکه یا باید صاحب‏خانه بیرون بیاید و یا میهمان به داخل حیاطشان قدم بگذارد تا احوالپرسی کنند.

۷ - احترام به قبور بزرگان

به قبور امامزاده‏ها و اولیاء الهی و مؤمنین سابقه‏دار احترام زیادی می‏گذارند و در کنار قبور آن‏ها سفره احسان پهن می‏کنند، قربانی می‏دهند و جهت ‏برآوردن حاجت‏ هایشان به آن‏ها متوسل می‏شوند. در این میان اهمیت‏ بسیار زیادی برای زیارت امام رضاعلیه السلام قائل ‏اند. شاید یکی از بزرگترین آرزوهای ترکمن‏های متدین، زیارت امام رضا علیه السلام باشد.

۸ - برپایی مراسم جشن عید نوروز

در این ایام به دید و بازدید همدیگر می‏روند و به یکدیگر تبریک می‏گویند، سفره عید پهن نموده و غذاهای متنوع درست می‏کنند و به بچه‏ ها عیدی می‏دهند و به شادی و چراغانی می‏پردازند. و همچنین به سیزده نوروز اهمیت‏ بسیاری می‏دهند; در این روز با شادی فراوان به صورت دسته‏ جمعی به دامن طبیعت رفته و غذایی آماده نموده و آن را میل می‏کنند.

۹ - تعاون و همکاری در کارهای سنگین

این مساعدت و تعاون در امور مشکل حکم قانون پیدا کرده و همه در برابر این قانون سر تسلیم فرود می‏آورند و به کمک و یاری هم می‏شتابند.

مثلا هنگام فوت یک نفر، همه مردم سریعا در منزل او گرد هم می‏آیند و برای دفن و امور دیگرش همکاری می‏کنند. به این صورت که فردی را به عنوان صندوق‏دار معرفی نموده و همه افراد (اعم از فامیل و ...) وجوه لازم را در اختیار آن صندوق‏دار قرار می‏دهند. او نیز همه مخارج و هزینه‏ های آن متوفی را تامین می‏کند.

۱۰ - جشن پیامبر اسلام ‏صلی الله علیه وآله

این جشن نیز از اهمیت‏بسیاری برخوردار است. نحوه اجرای این جشن به این صورت است که سن هر فرد از افراد خانواده که به سن مبارک حضرت محمدصلی الله علیه وآله یعنی به ۶۳ سالگی برسد، برای او جشنی به نام جشن پیامبر صلی الله علیه وآله برگزار می‏کنند. همه دوستان و اقوام و خویشان را دعوت کرده و با غذای مفصلی از آن‏ها پذیرایی می‏کنند. آن‏ها نیز هر کدام با دادن هدیه‏ای رسیدن آن فرد به سن ۶۳ سالگی را به ایشان و اعضای خانواده ‏اش تبریک می‏گویند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۰۰
aziz ghezel

حکایت کرده‌اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف، به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: «در من فایده‌اى براى تو نیست. اگر مرا آزاد کنى، تو را سه نصیحت مى‌گویم که هر یک، همچون گنجى است. دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مى‌گویم و پند سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مى‌گویم. مرد با خود اندیشید که سه نصیحت از پرنده‌اى که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته است، به یک درهم مى‌ارزد. پذیرفت و به گنجشک گفت: «پندهایت را بگو.»
گنجشک گفت: «نصیحت اول آن است که اگر نعمتى را از کف دادى، غصه مخور و غمگین مباش زیرا اگر آن نعمت، حقیقتاً و دائماً از آن تو بود، هیچ گاه زایل نمى‌شد. دیگر آن که اگر کسى با تو سخن محال و ناممکن گفت به آن سخن هیچ توجه نکن و از آن درگذر.»
مرد، چون این دو نصیحت را شنید، گنجشک را آزاد کرد. پرنده کوچک پر کشید و بر درختى نشست . چون خود را آزاد و رها دید، خنده‌اى کرد. مرد گفت: «نصیحت سوم را بگو!»
گنجشک گفت: «نصیحت چیست!؟ اى مرد نادان، زیان کردى. در شکم من دو گوهر هست که هر یک بیست مثقال وزن دارد. تو را فریفتم تا از دستت رها شوم. اگر مى‌دانستى که چه گوهرهایى نزد من است به هیچ قیمت مرا رها نمى‌کردى.»
مرد، از خشم و حسرت، نمى‌دانست که چه کند. دست بر دست مى‌مالید و گنجشک را ناسزا مى‌گفت. ناگهان رو به گنجشک کرد و گفت: «حال که مرا از چنان گوهرهایى محروم کردى، دست کم آخرین پندت را بگو.»
گنجشک گفت: «مرد ابله! با تو گفتم که اگر نعمتى را از کف دادى، غم مخور اما اینک تو غمگینى که چرا مرا از دست داده اى. نیز گفتم که سخن محال و ناممکن را نپذیر اما تو هم اینک پذیرفتى که در شکم من گوهرهایى است که چهل مثقال وزن دارد. آخر من خود چند مثقالم که چهل مثقال گوهر با خود حمل کنم!؟ پس تو لایق آن دو نصیحت نبودى و پند سوم را نیز با تو نمى‌گویم که قدر آن نخواهى دانست. این را گفت و در هوا ناپدید شد.»

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۳۲
aziz ghezel



قدرت کردگار می بینم ***  حالت روزگار می بینم
از نجوم این سخن نمی گویم *** بلکه از کردگار می بینم
ازسلاطین گردش دوران *** یک به یک را سوار می بینم
از بزرگی ورفعت ایشان *** صفوی برقرارمی بینم
آخرپادشاهی صفوی *** یک حسینی به کار می بینم -شاه سلطان حسین
نادری در جهان شود پیدا *** قامتش استوار می بینم
آخر عهد نوجوانی او *** قتل اوآشکار می بینم
شهرتبریزراچوکوفه کنند *** شهر طهران قرار می بینم
ازشهنشاه ناصرالدین شاه *** شیونی بیم دار می بینم
درشب شنبه ماه ذیقعده *** تن او برکنارمی بینم
بعد از آن شه مظفرالدین را *** توبدان برقرار می بینم
شه چو بیرون رود زجایگهش *** شاه دیگر به کار می بینم-رضاشاه
نوجوانی مثال سرو بلند *** رستمش بنده وارمی بینم
چون فریدون به تخت بنشیند *** پسرانش قطار می بینم
چون دو ده سال پادشاهی کرد *** شهیَش را تباه می بینم
بعد از آن شاهی از میان برود *** دولتی پایدار می بینم-آغاز حکومت دجّال
قصه ای بس غریب می شنوم *** غصه ای در دیار می بینم
شوروغوغای دین شودپیدا *** سربسر کارزارمی بینم
غارت وقتل مردم ایران *** دست خارج به کار می بینم
کُهنه رندی به کارِاهریمنی *** اندراین روزگار می بینم
رنگ یک چشم او به رنگ کبود *** خری بر خر سوار می بینم
هر قدم از خرش بود میلی *** دور گردون غبار می بینم
لشگراو بود زاصفاهان *** هم یهود و مجار می بینم-یهود کنایه از بددین
متّصف بر صفات سلطان است *** لیک من گرگ وار می بینم
کاروبارزمانه وارونه *** قحط ، هم ننگ و عار می بینم
عدل وانصاف در زمانه او *** همچو هیمه به نار می بینم
در زمانش وفا وعهد درست *** همچو یخ دربهارمی بینم
بس فرومایگان بی حاصل *** حامل کاروبارمی بینم
مذهب ودین ضعیف می یابم *** مُبتدع افتخار می بینم
ظلم پنهان ، خیانت وتزویر *** بر اعاظم شعارمی بینم
ظلمت ظلم ظالمان دیار *** بیحد وبی شمارمی بینم
ماه را روسیاه می بینم *** مهر را دل فکار می بینم
دولتِ مرد وزن رود به فنا *** حال مردم فکار می بینم
اندکی دین اگر بود آن روز *** در حد کوهسار می بینم
جنگ وآشوب و فتنه وبیداد *** ازیمین ویسار می بینم
در خراسان و مصر وشام و عراق *** فتنه و کارزار می بینم
دور ایشان تمام خواهد شد *** لشگری را سوار می بینم
نایب مهدی آشکار شود *** بلکه من آشکار می بینم
سیدی را ز نسل آل حسن *** سروری را سوار می بینم
جنگ او در میان افغان است *** لشگرش بیشمار می بینم
پادشاهی تمام دانایی *** سروری باوقار می بینم
بندگان جناب حضرت او *** سر بسر تاجدار می بینم
تا چهل سال ای برادر من *** دور آن شهریار می بینم- منظور به خاتمه رسانیدن چهل سال دجال است قبل ازظهور
بعد از آن خود امام خواهد بود *** که جهان را مدار می بینم
صورت و سیرتش چو پیغمبر *** علم و حلمش شعار می بینم
جنگ سختی شود تمام جهان *** کوه وصحرا تباه می بینم-جنگ جهانی سوم
مردمان جهان ز دخت و پری *** جملگی در فرار می بینم
مر مسیح از سما فرود آید *** گور دجال زار می بینم-آن حضرت شریرترین کافران را ازگوربیرون می کشد
مهدی وقت و عیسیِ دوران *** هر دو را شهسوار می بینم
قایم شرع آل پیغمبر*** به جهان آشکار می بینم
از کمربند آن سپهر وقار*** تیغ چون ذولفقار می بینم
سوی مشرق زمین طلوع کند *** قتل دجال زار می بینم
دین ودنیاازاوشود معمور *** خلق ازاوبختیارمی بینم
هفت باشد وزیرسلطانم *** همه راکامکار می بینم
عاصیان از امام معصومم *** خجل و شرمسارمی بینم
گرگ بامیش ،شیربا آهو *** در چرا برقرارمی بینم
در ألف وثلاثین دوفران می بینم *** وز مهدی ودجال نشان می بینم - ألف وثلاثین =سالهای هزاروسیصد هجری
دین نوع دگر گردد و اسلام دگر *** این سرِ نهان است عیان می بینم

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۲۶
aziz ghezel


1: پروفسور مجید سمیعی جراح برجسته و متخصص بیماری های مغز و اعصاب مقیم آلمان و رئیس افتخاری اتحادیه جهانی جراحان مغز و اعصاب

2: امید کردستانی مدیر بازرگانی، سهامدار و معاون ارشد “گوگل” (Google)

3: حسین اسلامبولچی رئیس بزرگ ترین شرکت مخابرات در امریکا “AT&T”

4: انوشه انصاری موسس و مدیر کمپانی بزرگ “TelecomTechnologies” امریکا و اولین زن فضانورد ایرانی

5: فریار شیرزاد معاون وزارت بازرگانی امریکا، مشاور رئیس جمهور و عضو شورای ملی امنیت ایالات متحده (سابق)

6: جمشید دلشاد شهردار شهر بورلی هیلز آمریکا

7: امیر مجیدی مهر معاون بخش رسانه های دیجیتال شرکت “Microsoft”

8: پروفسور Caro Lucas پدر رباتیک ایران

9: پروفسور توفیق موسیوند مخترع نخستین قلب مصنوعی داخل بدن انسان

10: ماریا خرسند رئیس کمپانی سونی اریکسون سوئد، رئیس پروژه بلوتوث

11: پروفسور لطفی علی‌ عسکرزاده استاد بازنشسته دانشگاه برکلی، واضع منطق و نظریه فازی، کامپیوتر هوشمند و بنیانگذار نسل سوم کامپیوتر در جهان!

12: پروفسور بیژن داوری مدیر ارشد کمپانی “آی بی ام” (IBM) بزرگ ترین کمپانی سخت افزار در جهان

13: فرزاد ناظمی مدیر فنی “یاهو” (Yahoo)

14: سینا تمدن مدیر ارشد شرکت “اپل” (Apple)

15: پیر امیدیار پدر تجارت الکترونیکی در جهان و صاحب کمپانی عظیم “ای‌ بی” (e-bay)

16: پروفسور علی جوان دارنده جایزه جهانی آلبرت انیشتن و مخترع لیزر گازی

17: آزاده تبازاده دانشمند سازمان فضایی ناسا

18: دکتر فیروز نادری مدیر پروژه سفر به مریخ در سازمان فضایی ناسا

19: ولی نصر مشاور باراک اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا

20: پروفسور محمد جمشیدی مدیر برنامه های داخلی سازمان فضایی ناسا

21: قاسم اسرار عضو هیئت مدیره سازمان فضایی ناسا

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۵۳
aziz ghezel


تنها، وسعت نیست که شهر سوخته را به یکی از بزرگترین شهرهای باستانی ایران و خاورمیانه تبدیل کرده است. بلکه یافته‌های متنوع آن باعث تعجب باستان شناسان گردیده است. از جمله:

🔹اولین جراحی مغز در ۴۸۰۰ سال پیش در شهر سوخته انجام شده است.

🔹ساکنان شهر سوخته کفش تولید می‌کرده‌اند و صنعت کفاشی داشته‌اند.

🔹کهن‌ترین انیمیشن و تصویر متحرک در شهر سوخته یافت شده است که در این انیمیشن بزی به یک بوته گیاه نگاه می‌کند و از آن بالا می‌رود.

🔹برای اولین بار در ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد شتر در شهر سوخته مورد استفاده قرار گرفته است.

🔹یک خط کش چوبی باستانی با دقت نیم میلی متر در شهر سوخته یافت شده است.

🔹مردمان آن روز شهر سوخته از شطرنج و تخته نرد استفاده می‌کرده‌اند.

🔹مراکز صنعتی مردم شهر سوخته خارج از شهر بوده است.

🔹تعدادی لوله‌های سفالی در شهر سوخته پیدا شده که احتمالاً جهت آب‌رسانی یا دفع فاضلاب استفاده می‌شده است.

🔹پارچه‌هایی که در شهر سوخته یافت شده مطلقاً در هیچ کجای ایران یافت نشده است.

🔹صنایعی مانند ریسندگی، خراطی، معرق‌سازی، مرمرسازی، سفال‌گری، مهرسازی، حصیربافی و ساخت ابزار فلزی در شهر سوخته رواج داشته است.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۴۳
aziz ghezel


در لیبی چیزی به نام قبض برق وجود نداشت. هزینه برق برای همه رایگان بود!

چیزی به نام بهره بانکی وجود نداشت. همه بانک‌ها موظف بودند وام‌هایی با صفر درصد سود ارائه کنند!

داشتن خانه یک حق مسلم برای تمام لیبیایی‌ها بود!

هر زوج تازه ازدواج کرده، از دولت معادل شصت‌هزار دلار بابت خرید آپارتمان و شروع زندگی هدیه می‌گرفت!

هزینه تحصیل و هزینه‌های پزشکی در لیبی مجانی بود!

قبل از قذافی ۲۵ درصد مردم باسواد بودند و در حال حاضر ۸۳ درصد!

اگر یکی لیبیایی تصمیم می‌گرفت زراعت کند، مزرعه، خانه، تجهیزات، بذر و احشام برای شروع کار به صورت رایگان به او داده می‌شد!

اگر یک شهروند لیبی به امکانات پزشکی مورد نیازش در داخل لیبی دست پیدا نمی‌کرد، دولت هزینه درمان و اقامت او را در خارج از کشور به مقدار ۲۳۰۰ دلار در ماه تقبل می‌کرد!

اگر یک شهروند لیبی اتومبیل می‌خرید، نیمی از هزینه آن توسط دولت پرداخت می‌شد!

قیمت بنزین در لیبی 14 سنت در لیتر بود!

لیبی هیچ بدهی خارجی نداشت و غیر از آن صدوپنجاه میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت که اکنون تمام آن پول در دنیا بلوکه شده است!

اگر یک لیبیایی نمی‌توانست شغلی مرتبط با تحصیلات خود پیدا کند، دولت موظف به دادن دستمزدی معادل همان شغل، تا زمان پیدا شدن شغل برای او بود!

قسمتی از درآمد فروش نفت لیبی، سالیانه به حساب بانکی هر شهروند واریز می‌شد!

هر زنی که زایمان می‌کرد، پنج‌هزار دلار از دولت هدیه دریافت می‌کرد!

قیمت چهل قرص نان در لیبی، پانزده سنت بود!

بیست و پنج درصد اهالی لیبی تحصیلات دانشگاهی داشتند!

قذافی بزرگترین پروژه آبیاری اجرا شده توسط انسان را در بیابان‌های لیبی پیاده‌سازی کرد که در تمام صحرا امکان دسترسی به آب وجود داشته‌ باشد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۴۱
aziz ghezel


دوئل اولین بار در قرون وسطی و توسط شوالیه ها انجام می شد. آنها با این کار برای خود شرافت و اعتبار کسب می کردند. دوئل برای شوالیه ها نوعی افتخار محسوب می شد. اگرچه ریشه های دوئل به کشورهای فرانسه و انگلستان بر می گردد ولی تصاویری توسط باستان شناسان کشف شده است که نشان می دهد در مصر و یونان باستان نیز دوئل انجام می گرفته است.

در دوئل های دوران قرون وسطی معمولاً یکی از رقبا کشته می شد. دو شوالیه برای شرافت خود می جنگیدند و از حق خود دفاع می کردند. گاهی اوقات دوئل ها برای به دست آوردن زنان زیبا و یا شاهزاده ها انجام می گرفت. پادشاهان با این کار شوالیه های شجاع را به دامادی خود قبول می کردند. گاهی اوقات نیز شوالیه ها برای دفاع از نجابت زنان سلطنتی دست به دوئل می زدند.

تعین مکان دوئل به واسطه ی یک فرد خارجی انجام می گرفت. معمولا این نوع از رقابت ها با حضور پادشاه و مقامات عالی و جمعی از مردم انجام می شد. زمان دوئل ها نیز یا صبح ها و یا نزدیک به غروب بود. در صورت مرگ یکی از طرفین، دارایی های او مصادره و به برنده داده می شد. در مصر باستان دوئل را در معابد انجام می دادند و بیشتر برای مصریان باستان جنبه ی سرگرمی داشت.

سلاح هایی که در مصر باستان برای دوئل انجام می شد عبارت اند از چکش های فولادی و زنجیرهای بزرگ و کشنده. اما درامتیک ترین نوع دوئل در روم باستان انجام می شد. جنگاوران معمولا برهنه بودند و به جزء یک سپر وسیله ی دیگری برای دفاع از خود نداشتند. جنگاوران با توری که در دستشان بود بین خود و رقیبشان فاصله ایجاد می کردند و با شمشیر به آن حمله می کردند. دلاورن سعی می کردند که رقیب را در توری گیر بیاندازند و سپس او را بکشند.

در قرون وسطی از انواع شمشیر در دوئل ها استفاده می شد. معمولاً شمشیرها، دسته های بزرگ داشتند که جنگاور بتواند از هر دو دستش برای ضربه زدن به حریف استفاده کند. جنگاوران با شمشیرهای کوچک نیز تمرین می کردند که در صورت لزوم بتوانند با آن گلوی حریف را پاره کنند. بیشترین ضربات نیز به گردن و صورت حریف زده می شد. بعد از اختراع باروت، تفنگ ها نیز به بازی مرگ کشیده شدند. این نوع از دوئل بسیار خشن و خطرناک بود. این نوع از دوئل بیشتر در غرب وحشی و در آمریکا انجام می شد. هر دو رقیب یک نوع از تفنگ را انتخاب می کردند و پشت هم راه می رفتند تا به نقطه ی مورد نظر رسیده و سپس به هم شلیک می کردند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۸
aziz ghezel

یک شب شاه عباس با لباس مبدل در کوچه های شهر میگشت که به سه دزد برخورد کردکه قصد دزدی داشتند
شاه عباس وانمود کرد که اوهم دزد است و از آنان خواست که او را وارد دارودسته خودکنند.
دزدان گفتند ما سه نفرهر یک خصلتی داریم که به وقت ضرورت به کارمی آید
شاه عباس پرسیدچه خصلتی ؟
یکی گفت من از بوی دیوار خانه می فهمم که درآن خانه طلاو جواهر هست یا نه و به همین علت به کاهدان نمیزنیم . دیگری گفت من هم هر کس را یک بار ببینم بعداً در هر لباسی او را می شناسم
دیگری گفت من هم از هردیواری می توانم بالا بروم
از شاه عباس پرسیدند تو چه خصوصیتی داری که بتواند به حال ما مفید باشد ؟
شاه فکری کرد و گفت من اگر ریشم را بجنبانم کسی که زندانی باشد آزاد میشود
دزدها او را به جمع خودپذیرفتندوپس از سرقت طلاها را در محلی مخفی کردند .
فردای آن شب شاه دستور داد که آن سه دزد را دستگیر کنند. وقتی دزدها را به دربار آوردند آن دزدی که با یک بار دیدن همه را باز میشناخت فهمید که پادشاه رفیق شب گذشته آن ها است پس
این شعر را خطابه شاه خواند که :

ما همه کردیم کار خویش را
ای بزرگ آخر بجنبان ریش را

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۴
aziz ghezel